نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه ادیان و عرفان تطبیقی، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
In the Torah, blessing and curse come directly from God and are closely related to the "covenant" design. The prevalence of these concepts in the texts other than the Bible indicates that there has been a general understanding of blessing and curse among the people of ancient Israel. These people regarded them as powerful tools for influencing one another. An examination of the Old Testament reveals that Man can play a role by asking for blessing or passing it onto others. Giving back blessing from Man to God means thanking God and praising Him. The purpose of God's blessing is to restore, strengthen, and maintain Man's relationship with God and ultimately ensure his eternal happiness. The questions are how these concepts have come into being and where and when they have originated. It may not be possible to provide a clear definition of these abstract concepts, while each statement is merely a simple and superficial interpretation of them. However, these terms have an extraordinary and long history. Thus, to understand their depths and richness, one needs to carefully examine how they originated. Based on the Torah and written sources, the present study investigates the concepts of blessing and curse through analytical methods and determine their relations to the covenant with a theoretical approach.
God's covenant with Abraham is the beginning of a law that other prophets have offered to their followers thousands of years later. It is also God's command to Abraham and his children to bless everyone. All those who have followed the faith of Prophet Abraham in every generation are the inheritors of God's covenant. Health and wealth are the "blessings" guaranteed in the Abrahamic covenant. In his covenant with Abraham, God has promised him 50 blessings. He has sealed those 50 promises and guaranteed them with an oath.
If the Covenant is taken as the axis of the relationship between God and Man in Judaism, all aspects of human life can be interpreted according to this covenant. The understanding of these phenomena by Israel shows an evolutionary state that begins with its mythical meaning in Genesis and reaches its theological meaning in Deuteronomy. In the history of their evolution, Israel’s children gradually realized the following points: first, blessing and curse are both from the holy nature of God; secondly, God’s blessing and curse are directly and indirectly related to the observance or violation of the covenant, respectively; thirdly, the only proper human response to the divine blessing is thanksgiving and its transmission to others.
In the Exodus, alongside the vertical dimension of the relationship (God-Man), the horizontal dimension of the relationship (Man-Man) becomes important. Here, along with the blessing of prophecy (Moses), blessings of the kingdom (kings of Israel) and priesthood (Aaron and his sons) have been also mentioned as the agents of blessing. The king is seen as the representative and mediator between God and people and the male offspring of Aaron as the priests of Jehovah.
In Deuteronomy, the examples of blessing and curse are specifically addressed. Interpretation of blessing in the pre-exile period is related to a conditional or absolute blessing, but the contents of this period show that God is not only the source of blessing, but also the guide of blessing to people. According to the Torah, blessing includes fertility, domination, nourishment, loving, and, most importantly, intimacy with God Himself. However, blessing is not a mechanical system of punishment and reward. God in the Old Testament is a God whose love and justice are manifested in His blessing and curse, respectively. This research focused on the phenomenon of blessing and cursing in the Torah, but to increase the depth, Israel’s cultural and social aspects and their relationships with other cultures of the ancient Near East had to be explored based on other sources.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
برکت و نفرین دو اصطلاح فوقالعاده کاربردی در عهد عتیقاند و دومین عمل خداوند پس از آفرینش تلقی شدهاند (Westermann, 1978. P. 102). برکت مربوط به اعمال خوب و نفرین مربوط به اعمال ناشایست است. افراد معتبری چون بزرگان قوم، روحانیون، پادشاهان و پیامبران، این مفاهیم را در حوزۀ دین یهود مطرح کردهاند (Watson, 1990, P. 188).
کلمۀ برکت امروزه در دنیا به کلمهای بسیار رایج تبدیل شده است. در دنیای انگلیسیزبان وقتی کسی عطسه میکند، واکنش فوری همۀ اطرافیان این است که میگویند:God bless you ، Bless یا خدا به تو برکت دهد، یا قبل از هر وعده غذایی از این کلمه برای شکرگذاری استفاده میشود. در میان مسلمانان هم یکی از مهمترین دعاهای سفره، طلب برکت بر سفره است. روشن است امروزه کلمه برکت در میان پیروان ادیان ابراهیمی دارای انرژی مثبت است جالب اینجاست که استفاده از این کلمه به دینداران محدود نمیشود و از زبان هر کسی شنیده میشود. در طول تاریخ، باورمندانی بودهاند که نیاکان خود را پرستش میکردهاند و در پی طلب خیر و برکت از آنها بودهاند؛ حتی زمانی که خیری از جانب کسی میرسد، آن را برکت تلقی میکنند. در دنیایی مملو از تردید، جای شگفتی است که چگونه این مفاهیم به وجود آمدهاند و منشأ آن کجا و چه زمانی بوده است؛ شاید ارائۀ تعریفی روشن از این مفاهیم انتزاعی وجود نداشته باشد و هر بیانی صرفاً تعبیری ساده و سطحی از آن باشد؛ اما واقعیت این است که این اصطلاحات آغازی فوقالعاده و تاریخی طولانی دارد که برای فهم عمق و غنای آن باید منشأ و نحوۀ پیدایش آن را بهدقت بررسی کرد.
این مفاهیم در کتاب مقدس، بهویژه در سفر پیدایش با کل مطالب آن در ارتباط است؛ حتی مرور سادۀ سفر پیدایش، برجستهبودن آنها را نشان میدهد. خلقت با برکت الهی آغاز میشود و خداوند با اعطای نفس خود بشریت را برکت میدهد (سفر پیدایش، 2: 7). خداوند در کتب مقدس همۀ ادیان ابراهیمی، منشأ تمام برکات است. در سفر پیدایش آمده است که «برکت الهی موجب حاصلخیزی زمین و حاصلخیزی زمین موجب رونق زندگی میشود. خداوند به آدم و حوا برکت میدهد تا در همان ابتدا بارور و تکثیر شوند» (سفر پیدایش، 1: 28)؛ بنابراین، برکت راهی صمیمانه است که خداوند بهواسطۀ آن عشق خود را نسبت به خلقت ابراز کرده است.
مفهوم «برکت» و «نفرین» با موضوع میثاق ارتباط تنگاتنگی دارد (پیدایش، 12: 36). این مفاهیم تعیینکننده نوع رابطه خدا با انسان در طرح میثاق است. برکت در عهد عتیق نتیجه و عطیه میثاق است. میثاق نهتنها با ابراهیم، در زندگی اسحاق (پیدایش، 26: 2-5)، یعقوب (پیدایش، 28: 14-21) و اسماعیل اتفاق افتاده و تبدیل به یک روند مدام در میان نسلها شده است. میثاق خدا با انسان، تقریباً 400 بار در کتاب مقدس، در مزامیر، 72: 17، اشعیا، 49: 6، ارمیا، 4: 2 و زکریا، 8: 13 تکرار شده است. این پیمان، وعده خدا را آشکار میکند؛ وعده تغییرناپذیری که او ازطریق فرزندان حضرت ابراهیم(ع) انجام میدهد. این میثاق دربرگیرندۀ خانواده حضرت ابراهیم(ع)، فرزندان او، قوم عبرانی، فرزندان آنها و حتی شامل همۀ انسانهایی است که فرزندان معنوی حضرت ابراهیم(ع) بهحساب میآیند. میثاق خدا با ابراهیم(ع) سرآغاز احکامی است که انبیای دیگر هزاران سال بعد به پیروان خود عرضه میکنند. این امر همچنین خداوند به حضرت ابراهیم(ع) و فرزندان اوست که همگان را برکت دهند. همه کسانی که ایمان حضرت ابراهیم(ع) را در هر نسلی دنبال میکنند، وارث عهد و فرمان خدا هستند. براساس کتاب مقدس، کسانی که پیرو ایمان حضرت ابراهیم(ع) هستند، فرزندان او بهشمار میروند (رومیان، 4: 16-18).
در زمینۀ برکت، بهویژه در قرآن کریم، تحقیقات مختصری صورت گرفته که ازجملۀ آنها کتاب معناشناسی برکت در قرآن نوشتۀ فاطمه حاج شیخ علی زهرایی و مقاله «برکت در قرآن» نوشتۀ آقای دارینی است که در مجلۀ تخصصی الهیات و حقوق به چاپ رسیده است. یک اثر خارجی دیگری بهنام برکت یا لعنت، شما انتخاب کنید به فارسی ترجمه شده است. نویسندۀ این اثر، درک پرینس، یک کشیش مسیحی است که با استفاده از کتاب مقدس راههای موفقیت در زندگی را با استفاده از مفهوم برکت بیان میدارد؛ بههرحال، نتایج بررسیها نشان میدهند موضوع برکت و نفرین در تورات و ارتباط آن با میثاق، پژوهشی است که جای خالی آن محسوس بوده است. درخور ذکر است ابتدا قصد نگارنده، تحقیق در زمینۀ این پدیده در عهد عتیق بود؛ اما مطالعات نشان دادند مهمترین بحثهای مربوط به مفاهیم برکت و نفرین مربوط به سفر پیدایش، تثنیه و خروج است و مباحث مربوط به سایر اسفار تفاوت چندانی با این اسفار ندارند؛ ازاینرو در ادامه، این مفاهیم در این اسفار سهگانه بررسی شدهاند.
برکت چیست؟
برکت (berakah، bracha، brokho، brokhe به عبری: בְּרָכָה) میراثی از قوم بنیاسرائیل است که در مسیحیت به شکل ستایش و پرستش بهویژه بهصورت «عشای ربانی» درآمده است. برکت از ریشه عبری brk دارای معانی متعدد و نسبی است. معنی نخستین که بیش از همه بر آن تأکید میشود، مفهوم «شالوم» است؛ کلمهای که معمولاً به «صلح» ترجمه میشود؛ اما صلح خدا - شالوم - نهتنها به معنی از بین بردن خشونت، بلکه به معنی اعطای فراوانی بسیار است (Rev, 2005. P. 1). معنی دوم این اصطلاح «به پای کسی افتادن» است که احتمالاً اشاره به ستایشگری خدا دارد. معنی دیگر آن، دریافت عطیه یا دادن آن است (Simon, 1981. P. 9). معنی چهارمی که برای آن گفتهشده «ایجاد ارتباط میان گروهها» است که موجب رحمت و منفعتی میشود (Kent, 1992. P. 724).
موارد آمده در تورات دربارۀ مصادیق برکات الهی عبارتاند از: افزایش نسل، حاصلخیزی زمین، ارتباطات سالم انسانی، سلامتی، دستاوردهای مادی، امید به آینده در حضور خداوند و آزادی بخشی. بر این اساس است که خدا حضرت نوح(ع) و پسرانش را برکت داد و فرمود: «بارور و زیاد شوید و زمین را پر سازید» (سفر پیدایش، 1: 9).
فرهنگ لغت مفاهیم کتاب مقدس، برکت را چنین تعریف میکند: «برکت عبارت است از مزایای معنوی و مادی که خداوند برای بهرهمندی انسان عرضه کرده و انتظار این است که دریافتکنندگان برکت، آن را از جانب خدا بدانند و شکرگزار او باشند» (Manser, 2009. P. 44). بهعنوان یک تعریف کلی: «برکت مشیت خداوند برای فراهمساختن همه نیازهای زندگی انسان است» Das, 2017. P. 1)).
الف: برکت در سفر پیدایش
عدد عتیق با روایت خلقت آغاز میشود که در آن هر آنچه خدا میآفریند، خوب است. از سفر پیدایش بر میآید که ارزشهای طبیعی از همان ابتدای تاریخ برای انسان ارائه شدهاند و خداوند برکت خود را به جهان ارزانی داشته است ( پیدایش: 1)؛ بنابراین، مفهوم برکت هنگامی شکل گرفت که خداوند، جهان را بنیان نهاد. این برکت جهانی برای نخستینبار در سفر پیدایش (1: 22) ظاهر میشود که میگوید: «خدا آنها را برکت داد». خداوند پرندگان و موجودات دریایی را برکت داد. خداوند در آیه 28 برای نخستینبار زن و مرد را برکت میدهد تا بارور و تکثیر شوند. خداوند روز شنبه را نیز برکت میدهد و آن را مقدس میخواند (سفر پیدایش، 2: 3). خدا زندگی حیوانات، انسانها و روز هفتم را برکت داد. آنها همه بخشی از آفرینش هستند که او آنها را خوب اعلام کرده بود. همهچیز در خلقت خوب بود؛ اما در این میان، خدا مخلوقی را فراتر از حد طبیعی مبارک گرداند. او آدم را از خاک و به شکل خود آفرید و از خود در وجود او دمید. دمیدهشدن روح در انسان او را خلقتی صمیمانه و منحصربهفرد ساخت. این الطاف - به شکل خود آفریدن، آفرینشی صمیمانه و دمیدن روح در او - برکت فوقالعادهای بهحساب میآید (Ross, 1985. P. 24).
علاوه بر این، خداوند بهصراحتْ آدم و حوا را با این حکم که بارور و تکثیر شوید، دوباره برکت میدهد (پیدایش، 1: 28). معلوم میشود مشیت خداوند این بوده که با لطف خاص خود بشریت را با نعمات بسیار برکت دهد؛ اما به دلیل عدم ایمان به برکتبخشی خداوند، هبوط آدم اتفاق افتاد و جایگاه قدسی او از بین رفت؛ بااینحال، خداوند نعمت برکت را از آنها دریغ نمیکند و لطف او موجب برکت به آنها میشود. اساس رابطه خدا با انسان در عهد عتیق لطف خدا است نه عمل انسان و هدف نهایی از برکت خدا بازگشت برکت بر نام اوست. همانطور که در مزامیر 23 بیان میکند که «خدا ما را به خاطر نام خود مراقبت و محافظت میکند. خداوند ما را برکت میدهد تا همه جلال او در همه خلقت قابل مشاهده و درک باشد».
برکت در اعتقادات اسرائیل باستان، نیروی پرورشدهنده و شکوفاکننده و حفاظتکننده در برابر خطر و قحطی تلقی میشده است. این مفاهیم در عهد عتیق تصوراتی انتزاعی نیستند. آنها وسیلهای برای ارتباط میان خدا و انسان هستند؛ ازاینرو، برکت و نفرین دارای دو بعد است؛ بعد عمودی (خدا - انسان) و بعد افقی (انسان - انسان). بعد عمودی شرایطی برای رابطۀ شخصی انسان با خدا است و در عهد عتیق بیانکنندۀ تاریخچۀ دعوت خداوند از انسان است؛ یعنی شامل افراد برگزیده و پاسخ آنها به دعوت خداوند. برکت و نفرین بخش اساسی این رابطه است؛ اما در رابطه افقی، این انسان است که انتقالدهندۀ برکت با محتوای باروری خوشبختی و موفقیت به انسانهای دیگر است. تنها تفاوت انسان با دیگر مخلوقات در اینجا این حقیقت است که خداوند مستقیماً برکت را به انسان اعطا میکند (Skulkina, 2013. P. 48).
برخی محققان بر این عقیدهاند که باروری، خوشبختی و حکومت به سایر ملل جزو بخشهای اساسی برکت نیستند. ازنظر آنها برکت در اصل همان رابطه میان خدا و انسان است و همه امور دیگر تنها پیامدهای خیرخواهی خدا نسبت به یک شخص یا گروه بهحساب میآیند. ازنظر این افراد، مزایایی مانند باروری و حکمفرمایی جزو برکات ثانویهاند که به سبب نقشی که در آن زمان داشتهاند، در عهد عتیق در کنار برکت ذکر شدهاند (Mitchell, 1987, 165).
برکت خدا نشانهای مشهود از خیرخواهی خدا است و این خیرخواهی خداوند است که باعث جلب افراد دیگر به برکت خداوند میشود. برکت غالباً دارای ویژگیهای بیقیدوشرط است. خدا کسی چون ابراهیم را به روابط نزدیک فرا میخواند و قول میدهد او و فرزندانش را برکت دهد. او ازطریق انبیا ملتهای دیگر را نیز دعوت میکند تا به برکت الهی ملحق شوند؛ اما نفرین در کتاب مقدس نخستینبار توسط خداوند در بهشت عدن بر ما اظهار میشود (پیدایش، 3: 14-17). این نخستین اظهار نفرین در کتاب مقدس است و این نشان میدهد برکت و نفرین هر دو از قداست الهی نشئت میگیرند. کسی که نور را میسازد، تاریکی را نیز خلق میکند و خدا کسی است که برکت و بلا را نازل میسازد: «من خداوند هستم که همه اینها را انجام میدهم» (اشعیا، 7: 45)؛ بنابراین، خداوند با اراده و قدرت خود بر هر چیز خوب برکت میدهد و هر شری را نفرین میکند (Magdalene, 2000, p. 301).
در سفر پیدایش، قابیل بهعنوان قاتل هابیل با نفرین مجازات میشود. این نشاندهندۀ ارزش حیات یک انسان و کارکرد نفرین است (Bassett, 1971, p. 235). در سفر پیدایش از قول خداوند آمده است: «خون برادرت از زمین نزد من فریاد بر میآورد اکنون تو ملعون هستی و از زمینی که با خون برادرتان را رنگین کردهای طرد خواهی شد» ( پیدایش: 4: 10-11). کراپو[1] در تحقیقات خود بیان میدارد که هر دینی با بایدها و نبایدها خوب و بد را تعریف میکند. در عهد عتیق این بایدها و نبایدها و خیر و شر بهصورت برکت و نفرین بیان شدهاند (Crapo, 2003. p. 127). کراپو در ادامه توضیح میدهد که یکی از کارکردهای آیینهای دینی این است که به باورمندان این فرصت را میدهد تا وفاداری خود به عقاید و ارزشها را تجدید کنند. تکرار برکت و نفرین در اجتماعات یا عبادات جمعی این هدف را تعقیب میکند؛ یعنی مرز میان خوب و بد را به مردم یادآوری میکند (یوشع، 8: 34) و (تثنیه، 30: 19). همین را میتوان در ادبیات حکمت سلیمان دید که در آن دو مسیر شرح داده شده است؛ مسیر زندگی و مسیر مرگ (مزامیر: ۳۲). همانطور که گفته شد برکت الهی ازطریق پیامبران الهی به مردم ابلاغ و اعطا میشود. در اینجا به تبیین این مسئله پرداخته میشود.
انبیا کسانی هستند که در مسئولیتپذیری و وفاداری به میثاق الهی منحصربهفرد هستند. خداوند ازطریق آنها با مردم ارتباط برقرار کرده است. آنها مردم را هشدار میدادند، راهنمایی میکردند و به تعلیم آنان میپرداختند. جامعترین وعده برکات الهی بر مردم در بیانات انبیا قرار دارد.[2]
در سنت یهود به حضرت ابراهیم و اسحاق و یعقوب انبیای شیوخ گفته میشود. دوره انبیای شیوخ از ۱۸۰۰ قبل از میلاد (سفر پیدایش، ۲۶، ۲۷، ۳۲، ۲۳) آغاز میشود و در 6500 قبل از میلاد با روایتهای تثنیه (28: 3-6) پایان مییابد. این نخستین دوره تاریخ برکت و نفرین در عهد عتیق است و برکت در این دوره به خانواده یا قبیله مربوط است و درواقع برکت حق انحصاری پدر خانواده است. برکت در این دوره بیشتر مربوط به روایات یعقوب است (پیدایش: ۲۷) و بر وقایعی چون تولد ازدواج و مرگ مربوط میشود و محتوای آن عبارت است از باروری تأمین خوراک، دام و رونق. انتقال برکت در این دوره از پدر به نخستزاده ذکور خود با یک سری آیینها ازجمله دستگذاشتن بر سر دریافتکنندۀ برکت و ادای کلمات خاص همراه است ( p. 51.Westermann, 1978).
سفر پیدایش نشان میدهد روند درک برکت از جانب مردم اسرائیل باستان حالتی تدریجی دارد. در سفر پیدایش شاهد نوعی مفهوم اسطورهای از برکت هستیم و در اینجا مطابق اسطورههای خاور نزدیک باستان گفته میشود برکت میتواند ازطریق جنگ به دست آید (Ibid. p. 55)؛ اما همانطور که لن برگر[3] اظهار میدارد در حدود سال 700 ق.م مردم نسبت به خدا بهعنوان منبع برکت، آگاهی درخوری کسب میکنند (پیدایش، 49: 25- 32 )؛ تا جایی که وسترمن در این زمان از نظریهپردازی برکت سخن میگوید. در اواخر دورۀ انبیای شیوخ این اعتقاد پررنگتر میشود که برکت نهتنها مربوط به یک کلان خاص، میتواند مربوط به کل یک ملت اسرائیل باشد (همان: 47).
نمونههای مهم برکات انبیای شیوخ در عهد عتیق شامل این موارد است: در پیدایش (12: 1-7) وعده برکت به ابراهیم این بود که او را به نسل تبدیل کند (پیدایش 12: 2) و همه مردم روی زمین را به خاطر او برکت دهد (پیدایش، 22: 18). در پیدایش (46: 8) یعقوب فرعون را برکت داد و در سفر پیدایش (46: 10-16) یعقوب یوسف و فرزندانش را برکت داد. در فصل 49، یعقوب همه فرزندان خود را برکت داد. این انبیا با ادای کلمات و با دست گذاشتن روی سر، وارثان خود را برکت میدهند (پیدایش، 27: 1-48، 48: 1-20). به تعبیر گستردهتر، برکت محور زندگی است که در باروری خانواده، در کشاورزی و پرورش دام مشاهده میشود (Westermann, 1978. p. 18). در این بین، مفصلترین برکت در سفر پیدایش مربوط به حضرت ابراهیم(ع) است؛ شخصیتی که رابطه او با خداوند، میثاق با او و برکت خدا به او بیشترین توصیف سفر پیدایش را به خود اختصاص داده است.
در سفر پیدایش، خدا طبق میثاق وعده میدهد که حضرت ابراهیم(ع) را با یک ملت بزرگ برکت دهد و به او سرزمینی درخور عطا فرماید. همچنین، خداوند وعده میدهد او را به ستونی (منشأ و تکیهگاه) تبدیل کند که سایر ملتهای جهان بهواسطۀ او برکت یابند؛ اما چرا خداوند حضرت ابراهیم(ع) را انتخاب کرد؟ خداوند اراده کرد حضرت ابراهیم(ع) را برکت دهد؛ زیرا او اراده کرد با حضرت ابراهیم(ع) وارد میثاق شود. به ابراهیم وعده سرزمین داده شد؛ زیرا او خداوند را اطاعت و احکام او را پیروی کرد؛ بااینحال، در عهد عتیق منشأ برکت، ارادۀ خداوند است نه قابلیت انسان و افعال و اعمال او (Snell, 1989. P. 5). مطابق سفر پیدایش (12 تا 25) خداوند برکات فراوانی به حضرت ابراهیم(ع) داد؛ ازجمله مکنت، امنیت و امکانات مورد نیاز؛ اما بزرگترین آنها در سفر پیدایش (15 و 22) برکت نسل بود. خدا وعده برکت داد تا فرزندان ابراهیم همچون ستارگان آسمان فراوان شوند. علاوه بر این، خداوند جان فرزند او را حفظ میکند و بهجای اسحاق (اسماعیل در قرآن) قربانی دیگری به او عنایت میفرماید (Das, 2017. P. 3).
در سفر پیدایش (12: 1-3) خدا با حضرت ابراهیم(ع) و فرزندانش میثاق میبندد. خداوند از یک انسان عادل و فرزندانش استفاده میکند تا طرح بزرگ را برای همه به ارمغان بیاورد. او آنها را با نعمتی که دریافت میکنند میفرستد تا برای همۀ خانوادههای دیگر نعمت باشد. این نقشۀ او برای برکتبخشیدن به همه مردم زمین است. میثاق توافقی است که در آن وظایف افراد متعهد به آن مشخص شده است. هر شخص باید سهم خود از توافقنامه را انجام دهد، وگرنه عواقبی در پی خواهد داشت. خداوند وعده خود را بهصراحت بیان میکند. او به حضرت ابراهیم(ع) میگوید او را پدر ملت خواهد کرد و ازنظر مادی و معنوی به او برکت خواهد داد. او قول میدهد کسانی که حضرت ابراهیم(ع) را برکت میدهند، برکت دهد و کسانی را که او را لعن میکنند، نفرین کند؛ اما خدا نمیخواهد تنها به حضرت ابراهیم(ع) برکت دهد. او میخواهد یک مرد و خانوادهاش را برکت دهد تا آنها واسطۀ برکتبخشی به خانوادههای دیگر روی زمین شوند. خدا این برکتبخشی را از بنده مؤمن و طرف میثاق خود آغاز میکند. عهد خدا با حضرت ابراهیم(ع) چیست؟ خدا چه وعدهای میدهد؟ حضرت ابراهیم(ع) مسئول چه چیزی است؟ مطابق عهد عتیق، عهد و پیمان خدا با حضرت ابراهیم(ع) در راستای هدف او برای برقراری رابطه با بشریت و بازگرداندن حق حاکمیت خود است.
خدا برای سنتهای حضرت ابراهیم(ع) ارزش قائل است که ازجمله آنها تقسیم حیوانات به دو قطعه و عبور از میان آنها به قصد عهد و پیمان است. خدا با حضرت ابراهیم(ع) به ما نشان میدهد او در سنتهای قوم حضرت ابراهیم(ع) چگونه کار میکند (پیدایش: 15). خدا با استفاده از این سنت قبیلهای که در میان مردم باستان ازجمله قوم حضرت ابراهیم(ع) رایج بود، میثاق میبندد و با سنت ختان آن را مهر و موم میکند (پیدایش، 17: 9-14). حضرت ابراهیم(ع) بخشی از یک جامعه است. مردم او عادات، سنن، آداب و رسوم، عبادت، زبان و موارد دیگر دارند. این سنتها هویت فردی و اجتماعی او را تشکیل میدهند. عهد و پیمان خدا با حضرت ابراهیم(ع) به ما نشان میدهد خداوند با استفاده از همان سنتها عمل میکند تا حضرت ابراهیم(ع) با حفظ هویت طبیعی خود بهعنوان بخشی از قوم خود به زندگی ادامه دهد؛ هرچند همهچیز دربارۀ سنتهای قوم حضرت ابراهیم(ع) موردپسند خدا نیست. ابرام خدا را با استفاده از آئینهای قوم خود مانند قربانیکردن حیوانات، ساختن محراب و ... پرستش میکند (پیدایش، 12: 5-9، 22: 9-14). پولس در رساله به رومیان در توضیح این موضوع است که میگوید: «این ایمان حضرت ابراهیم(ع) است که او را صالح میکند نه اعمال او» (رومیان، 4: 3-25).
طرح خداوند در میثاق چیست؟ ابراهیم و خانواده او چه نقشی در آن دارند؟ در سفر پیدایش، خداوند حضرت ابراهیم(ع) و خانوادهاش را واسطۀ برکتبخشی برای دیگر مردم انتخاب میکند نه به این دلیل که آنها را بیشتر دوست دارد، بلکه به این دلیل که همه مردم را دوست دارد و میخواهد از خانواده حضرت ابراهیم(ع) برای رسیدن به آنها استفاده کند (پیدایش: 16 و 21: 8-20). خداوند ازطریق فرشته خود در زمان پریشانی با هاجر صحبت میکند، او را تشویق میکند و پسرش را با قدرت و باروری برکت میدهد (پیدایش، 16: 10-16). همچنین، حضرت ابراهیم(ع) از خدا میخواهد اسماعیل را که دوستش دارد، برکت دهد. خدا به حضرت ابراهیم(ع) قول میدهد اسماعیل را برکت خواهد داد و نسل او را چنان زیاد خواهد کرد که قوم بزرگی از او به وجود آید (پیدایش، 17: 18-20). بسیاری از گروهها و خانوادهها تبار خود را ازطریق اسماعیل به حضرت ابراهیم(ع) میرسانند. آنها نیز مردمان زمیناند که خدا آنها را دوست دارد و میخواهد آنها را با وعده عهد خود برکت دهد. حضرت ابراهیم(ع) همه اعضای خانوادهاش را دوست دارد و میفهمد که آنها نیز بخشی از طرح خدا هستند؛ حتی زمانی که آنها نقشهای مختلفی را بازی میکنند. میثاق خدا با خانواده حضرت ابراهیم(ع) شامل این نوید است که همه مردم ازطریق نسل حضرت ابراهیم(ع) برکت میگیرند.
زندگی حضرت ابراهیم و فرزندانش (اسحاق، یعقوب، قوم اسرائیل و مسیحیان) نشان میدهد سلامتی و ثروت «برکات» تضمینشده در میثاق ابراهیمی هستند. خداوند در میثاق خود با ابراهیم(ع) پنجاه وعده برکت به ایشان داده است. او این پنجاه وعده را در سفر پیدایش در آیات «1: 1-3، 13: 14-17؛ 15: 1-21؛ و 17: 1-27» ثبت کرد. در آیات «17: 10، 11 و 23-27» با ختنه مهر و موم گرداند و آنها را در همانجا در «22: 16-18» با سوگند تضمین کرد. او آنها را مجدد در سفر پیدایش با «26: 1-5» اسحاق و در «35: 9-12 با 28: 13-15» با یعقوب تأیید کرد. این پنجاه وعده عبارتاند از:
(سفر پیدایش، 12: 1-3):
(سفر پیدایش، 13: 15-17):
(پیدایش، 15: 1-21):
(سفر پیدایش، 17: 1-22):
(سفر پیدایش 22: 16-18):
دو اصطلاح «برکت» و «مبارک» در وعدههای 3، 5، 6، 8، 36، 37، 43، 47 و 50 آمدهاند. برکت در وعده 3 مربوط به شخص ابراهیم است. برکت در وعده 5 به هدفی نامعلوم اشاره دارد. برکت در وعده 6 مربوط به دیگران است که ابراهیم را برکت میدهند. مبارک در وعده 8 مربوط به همه خانوادههای زمین است که از ابراهیم متبرک میشوند. از این چهار وعده (3، 5، 6 و 8)، فقط وعده 3 مربوط به شخص ابراهیم است. در وعدههای 5، 6 و 8 برکت ازطریق ابراهیم به دیگران منتقل میشوند. برکت در وعدههای 36 و 37 مربوط به ساره است؛ در حالی که مبارک در وعده 43 مربوط به اسماعیل است. برکت در وعده 47 تنها از آن ابراهیم میشود؛ اما برکت در وعده 50 ازطریق فرزندان ابراهیم تمام خانوادههای زمین را در بر میگیرد.
داستانهای سفر پیدایش معمولاً بر خدا، قوم و طرح او تمرکز میکنند؛ اما داستانهای دیگری نیز در میان گروههای دیگر وجود دارد که خداوند متعال را میشناسند و او را میپرستند. پادشاه سالیم (اورشلیم)، ملک صادق، پس از یک نبرد سخت با حضرت ابراهیم(ع) دیدار میکند. پادشاه برای حضرت ابراهیم(ع) غذا و نوشیدنی میآورد و او را برکت میدهد و میگوید: «سپاس بر خدای متعال، خالق آسمان و زمین که تو را بر دشمن پیروز گردانید. او تو را برکت داد» (سفر پیدایش، 14: 17-24). ابیملک پادشاه دیگری است که در زمان حضرت ابراهیم(ع) در شهری به نام جرار حکومت میکند. اگرچه او عضوی از خانواده حضرت ابراهیم(ع) نیست، خدا در خواب با او صحبت میکند و او را از گناه باز میدارد (پیدایش: 20). حضرت ابراهیم(ع) به اشتباه گمان میبرد مردم آن شهر خداترس نیستند و به همین دلیل ساره را خواهر خود معرفی کرد (پیدایش، 20: 11). معلوم میشود خدا خود را به همگان معرفی کرده است و ما میتوانیم افرادی را ببینیم که خداوند متعال را حتی در غیرمنتظرهترین مکانها عبادت میکنند.
خدا براساس میثاق، موجبات رشد و شهرت خانواده حضرت ابراهیم(ع) در سرزمین کنعان را میسر میکند؛ اما سالها بعد سرزمین کنعان گرفتار قحطی میشود. این قحطسالی هم جدای از طرح بزرگ خدا نیست. سالها قبل پسران یعقوب، برادرشان یوسف را بهعنوان برده به تاجران مصری میفروشند؛ اما خداوند از این وضعیت بحرانی در خانواده یعقوب برای پیشبرد نقشه خود استفاده میکند. با گذشت زمان و رنجهای فراوان، خداوند، یوسف را به مقام قدرت در مصر میرساند. وقتی قحطی میآید، خانواده او - فرزندان حضرت ابراهیم(ع) - در آنجا امنیت پیدا میکنند.
خداوند با یوسف بود؛ بنابراین در هر کاری که توفیق مییافت، پوتیفار متوجه این موضوع شد و فهمید خداوند با او همراه است و در همه کارها او را موفق میسازد. او یوسف را پیشخدمت شخصی خود قرار داد و تمام دارایی خود را در اختیار او نهاد. از روزی که یوسف سرپرستی امور پوتیفار را به دست گرفت، خداوند شروع به برکتدادن به خانوادۀ پوتفار بهواسطۀ یوسف کرد. بدین صورت همه امور، روان پیش میرفت و محصولات و دامهایش رونق میگرفت. یوسف تحت برکت خدا زندگی میکرد. کلید این امر این بود که او یک رابطۀ شخصی و صمیمانه با خدا داشت: «خداوند با یوسف بود» و با این رابطه، از برکت خدا برخوردار بود؛ حتی زمانی که یوسف به بردگی فروخته میشود، چون مبارک بود، او واسطۀ برکت به اطرافیانش میشود. هدف از این، تعمیم برکت به کل خلقت است.
ب: سفر خروج
برکت در سفر پیدایش وارد تاریخ خلقت میشود (پیدایش، 1: 122). این سفر، تاریخ کل بشر را ارائه و نشان میدهد بشر از همان ابتدای آفرینش دریافتکنندۀ برکت بوده است. به عبارت دیگر، نهتنها اسرائیل، کل بشریت برکت یافتهاند (پیدایش، 1: 28). در دورههای بعد، در کنار بعد عمودی رابطه (خدا - انسان) بعد افقی رابطه (انسان - انسان) اهمیت مییابد و به الهیات اسرائیل بهعنوان واسطۀ برکت به سایر ملتها میرسد. در اینجا بود که برنامه «هر کس شما را نفرین کند، من او را نفرین خواهم میکرد» (پیدایش، ۱۲: ۳) نقش مهمی در ارتباط میان اسرائیل با سایر ملتها بازی میکند.
با تولد حضرت موسی(ع) در حدود 400 سال بعد، فرزندان حضرت ابراهیم(ع) تبدیل به قومی بزرگ میشوند. مشیت خداوند این است که عبرانیان براساس میثاق از حضرت ابراهیم(ع)، اسحاق و یعقوب برکت یابند. آنها ازطریق رهبری یوسف، برکت را برای مصر به ارمغان میآورند. خدا تصمیم میگیرد موسای عبرانی را که در قصر مصر بزرگ شده است، به نزد پادشاه بفرستد، تا قدرت خود را آشکار کند و نام و جلالش در سراسر زمین شناخته شود (خروج، 2: 23-4؛ 17 و 5: 22-6). خدای عبرانیان این کار را با اثبات قدرت خود ازطریق کارهای عظیم و معجزات انجام میدهد تا از همه خدایان مصر قدرتمندتر باشد (خروج: 7-12). خداوند با جداکردن دریای سرخ قدرت همهجانبۀ خود را بر همه طبیعت ثابت میکند (خروج: 14) و ازطریق این اعمال، خود را در سراسر جهان شناخته و مشهور میسازد (نک: سفرهای خروج، 9: 16؛ نحمیا، 9: 10؛ مزمور، 106: 8؛ اشعیا، 63: 10-12؛ ارمیا، 32: 20 و دانیال، 9: 15).
حضرت موسی(ع) دارای یک هویت طبیعی با سنتهای دو گروه مختلف است. او در میان قوم عبری به دنیا میآید و در قصر سنت مصریان را میآموزد (اعمال، 7: 22). خانوادۀ او در قصر بزرگ زندگی میکنند، مصری هستند، اما مادرش که پرستارش در قصر است، عبرانی است. او از فرزندان حضرت ابراهیم(ع) است و عبرانیان را قوم خود میداند (خروج، 2: 11). عبریبودن بخشی از هویت طبیعی اوست. حضرت موسی(ع) هم با عبرانیها و هم با مصریها ارتباط خوبی برقرار میکند. هر دو گروه، او را بهعنوان یکی از خودشان قبول میکنند. این برنامهریزی خداست نه حضرت موسی(ع). در سراسر کتاب مقدس، خدا از افرادی چون حضرت موسی(ع) برای رسالت استفاده میکند. خدا عبرانیان را با قدرت از مصر نجات میدهد. سپس عهد خود به حضرت ابراهیم(ع) را به آنها یادآوری میکند (خروج، 19: 4-6). خداوند میفرماید آنها ملتی مقدس خواهند بود. این، هویت و هدف آنها را مشخص میکند. طبق میثاق، آنها باید به دیگران کمک کنند تا دوباره رابطۀ خود را با خدا ترمیم کنند. آنها باید بهعنوان یک ملت مقدس، حسن، عشق و قداست خداوند را با نحوۀ زندگی خود، هم بهصورت فردی و هم در جامعه منعکس کنند و یهوه را بهعنوان خدای یگانه ستایش کنند. خدا برای کمک در فهم بیشتر زندگی بهعنوان یک ملت مقدس، ازطریق حضرت موسی(ع) به آنها شریعت میدهد (نک: سفر خروج و لاویان). شریعت به آنها میآموزد خدا را با تمام وجود پرستش کنند (تثنیه، 6: 4-5). آنها میآموزند چگونه بهدرستی و عاشقانه با یکدیگر زندگی کنند و چگونه در سرزمینی که به آنها داده شده است، بهدرستی زندگی کنند (لاویان، 19: 18). این قانون بخشی از برنامۀ خداست که مردم اسرائیل را به یک برکت برای همۀ گروههای مردم تبدیل کند. انتظار این است که این قوم برگزیده بهعنوان روحانی نقش خود را ایفا کنند. سؤال این است که روحانیت در اینجا به چه معناست. خدا انتظار دارد قومش بهعنوان روحانی چه نقشی داشته باشند. به اعتقاد این مردم، خدا در یک خیمه در میان قوم خود که اسرائیل نامیده میشود، ساکن است. اسرائیل به پلی بین خدا و گروههای مردمی تبدیل میشود که در اطراف آنها زندگی میکنند. خداوند ازطریق حضرت موسی(ع) اسرائیل را با سرزمین و ازطریق سلسلۀ پادشاهی داوود - با یک ملکوت سیاسی صالح - برکت میدهد. سرزمینی که خداوند به اسرائیل میدهد، در مسیر ارتباطی سه قاره آفریقا، آسیا و اروپا قرار دارد؛ از این روست که حزقیال آن را «مرکز زمین» مینامد (حزقیال، 38: 12). مردم از سراسر جهان، هنگام تجارت و مهاجرت از این منطقه عبور میکنند. به این ترتیب، خداوند، ملکوت اسرائیل را با برکتدادن بسیاری از مردم برکت میدهد. با مشاهدۀ اقدامات اسرائیل و شنیدن پیام اسرائیل، همه گروههای مردم در نزدیکی میتوانند خدای متعال را بشناسند. این طرح، زمانی عملی میشود که راحاب در اریحا، خدای قوم عبری را ملاقات و از او پیروی کند (یوشع، 2: 8-11 و 6: 25). این طرح با نعمان سوری (پادشاهان دوم، 5: 15)، روت موآبی (روت، 1: 16-17) و سایر اقوام محقق میشود.
مطابق با سفر خروج، بعد از دورۀ داوران، عبرانیان از سموئیل نبی برای خود پادشاه میخواهند (نک: سموئیل: 7؛ پادشاهان، 8: 22-61). پس از آنکه شائول بهعنوان اولین پادشاه نتوانست ملکوت خدا را در زمین محقق کند، خداوند داوود را برمیگزیند و انتظار دارد داوود بهگونهای فرمانروایی کند تا حقیقت ملکوت خدا بهصورت یک ملت مقدس متجلی شود. خداوند پادشاه داوود را همچون حضرت ابراهیم(ع) برکت میدهد. این نعمت فقط به خاطر اسرائیل نیست. خدا انتظار دارد آنها عهد خود را برآورده کنند و همه مردم را برکت دهند. خدا با استفاده از این ملکوت، پسر داوود، سلیمان و ملکه سبا را به اسرائیل میکشاند تا در آنجا با خدای معروف اسرائیل مواجه شوند (اول پادشاهان، 10: 1). خداوند ازطریق اسرائیل سایر افراد را به خود جذب میکند. معبدی که پادشاهان اسرائیل ساختهاند، هم برای عبرانیان و هم برای همه مردم است تا همگان بیایند و در برابر خدا دعا کنند. وظیفهای که به مردم اسرائیل ازطریق حضرت ابراهیم(ع) سپرده شد، یک وظیفه مقدس بود؛ نمایندگی خداوند متعال در میان همه مردم جهان.
در دوره پادشاهان، نظم و قانون در کشور، عظمت مردم و برخورداری آنان از برکت، ارتباط مستقیم با سلطنت داشت (اول پادشاهان، 8: 20، مزامیر: 72، 89، 101). یهوه پادشاهان را با اقتدار الهی خود منصوب کرد. آنها کارگزاران خدا بودند. به گفته وسترمن، «یک پادشاه باید بزرگترین برکات را دریافت کند و به مردم بدهد» (Westermann, 1978, p. 18 & 19) (سموئیل اول: 16- 18). در اینجا برکات الهی بر دو نهاد مهم استوار میشود: سلطنت و معبد. در عهد عتیق، پادشاه بهعنوان نماینده و واسطۀ بین خدا و مردم در نظر گرفته میشد. ایده بنیاسرائیل دربارۀ «سلطنت» شبیه همان تصوری است که در بینالنهرین وجود دارد؛ جایی که پادشاه، فرزند پسر خدا بود و توسط وی بهعنوان نمایندۀ او منصوب شد و همچنین، سلطنت نهاد اصلی جامعه بود (De Menezes, 2005. p. 96).
در تاریخ یهود، برکت کهانت یک سنت قدیمی است. کاهنان بهعنوان شخصیتهای مهم در حوزۀ دین تلقی میشدند. طبق عهد عتیق در اوایل دوره پیش از سلطنت، فرزندان ذکور هارون، برادر موسی، کاهنان یهوه محسوب میشدند. به برکت هارونی نیز در این زمان در کتاب مقدس تأکید میشود و نظام روحانیت را شکل میدهد. محتوای برکت از باروری به دفاع خداوند از اسرائیل (اعداد، 6: 24) توجه و عنایت او (6: 25) و حضور مقدس خداوند (6: 26) تغییر میکند .(Skulkina, 2013. P. 36). این کاهنان از زمان خروج تا زمان معبد دوم، کاهنان بزرگ بنیاسرائیل بودند. در سفر اعداد (6: 22-27). برکت خداوند ازطریق هارون و پسرانش به بنیاسرائیل مشاهده میشود. این قسمت «برکت کهانت» و «خیر هارون» نامیده میشود؛ به این دلیل که خدا هارون و پسرانش را برای خدمت کاهنی فراخوانده است. در مزامیر 67 و 121 برکات مربوط به این افراد نیز بهعنوان برکات کاهنی در نظر گرفته میشوند. در اعداد (6: 22-27( کاهنان لاوی در طول جشنوارههای عمومی مانند عید فصح، جامعه را برکت میدادند (تواریخ دوم، 30: 27)؛ (Ringgren, 1995. P. 60). به گفتۀ وسترمن، «برکت شامل برخورد دوستانۀ خدا با کسانی است که او را میپذیرند؛ زیرا خدا ازطریق فعالیت کاهنان عمل میکند (Westermann, 1978. p. 18 & 4). بر اساس این، «معبد خدا» یکی دیگر از نهادهای مهم یا مکان برکت در زندگی بنیاسرائیل محسوب میشود (اول پادشاهان، 8: 29-31). معبد محل سکونت یهوه است. طراحی و تنظیم معبد بهگونهای بود که حضور یهوه را نشان میداد. 22 معبد مکانی برای اعطای برکت بود (اول پادشاهان: 8). برکت الهی از اعمال مذهبی در معبد بر مردم و سرزمین جاری میشد (Ibid, p. 18-35.).
ج: در سفر تثنیه
فصل 28 سفر تثنیه بخش مهمی از کتاب مقدس است که به برکت و نفرین میپردازد. مطابق کتاب مقدس دلایل کلی اینکه مردم متبرک یا نفرین میشوند، اطاعتکردن یا نکردن کلام خداست. «و این اتفاق خواهد افتاد، اگر با دقت به صدای خداوند، خدای خود گوش فرا دهی، تمام دستورات او را که امروز به تو امر میکنم، رعایت کنی و انجام دهی که خداوند خدای تو، تو را بالاتر از همه ملتها قرار خواهد داد ...» (28: 1 و 15). «و اما اگر آواز یَهُوَه خدای خود را نشنوی تا هوشیار شده همة اوامر و فرایض او را که من امروز به تو امر میفرمایم بجا آوری، آنگاه جمیع این لعنتها به تو خواهد رسید و تو را خواهد دریافت» (تثنیه، 28: 15). از سفر تثنیه فصل 28 شش نوع برکت و نفرین استنباطشدنی است که عبارتاند از:
و اگر آواز یَهُوَه خدای خود را بهدقت بشنوی تا هوشیار شوی، تمامی اوامر او را که من امروز به تو امر میفرمایم، بجا آوری، آنگاه یَهُوَه خدایت تو را بر جمیع امتهای جهان برتر خواهد گردانید (تثنیه، 28: 1).
خداوند به بنیاسرائیل قول داد وقتی آنها از دستور او پیروی میکنند، توفیق یابند: «تو در مزرعه مبارک باشی ... و میوه زمین و احشام تو ... مبارک و ذخیره تو خواهد بود ... یَهُوَه در انبارهای تو و به هرچه دست خود را به آن دراز میکنی، بر تو برکت خواهد فرمود و او شما را در سرزمینی که به شما میدهد، برکت خواهد داد» (تثنیه، 28: 3-5 و 8).
خداوند به بنیاسرائیل گفت: «و یَهُوَه دشمنانت را که با تو مقاومت کنند، از حضور تو منهزم خواهد ساخت. از یک راه بر تو خواهند آمد و از هفت راه پیش تو خواهند گریخت» (تثنیه، 28: 7). وقتی از ترس خداوند قدم بر میدارید، مردم علیه شما قیام خواهند کرد؛ اما جماعت آنها ایستادگی نخواهد کرد؛ زیرا «هر سلاحی که علیه شما به کار رود، کارساز نخواهد شد ...» ( اشعیا، 54: 17).
سر بخشی از بدن است که تصمیم میگیرد؛ در حالی که دم در پشت کشیده میشود. خدا به شما قول نمیدهد شما را رئیس دولت خود کند؛ بلکه شما را محترم خواهد کرد و مردم به جای اینکه شما برای مشاوره و برکت به آنها مراجعه کنید، به سراغ شما میآیند. او شما را سرافراز خواهد کرد و حتی دشمنان نیز برای شما احترام قائل خواهند شد. «و یَهُوَه تو را سر خواهد ساخت نه دُم و بلند خواهی بود فقط نه پست، اگر اوامر یَهُوَه خدای خود را که من امروز به تو امر میفرمایم، بشنوی و آنها را نگاه داشته، بجا آوری» (تثنیه، 28: 13).
«کودکان میراث خداوندند» (مزامیر، 127: 3) و بنابراین، یک نعمت دیده میشود. «خداوند وعده داده است که هنگام اطاعت از پروردگار، رحم زن باردار خواهد بود» (مزامیر، 128: 3). یکی از موارد شایان توجه ازنظر بنیاسرائیل این است که مردان دارای فرزندان زیادی باشند.
هنگامی که از خداوند اطاعت کنید، او اجازه نمیدهد بیماری بر زندگی شما مستولی شود. اگر او این کار را میکند، برای ساختن شما یا اثبات نکتهای در زندگی شماست. بسیاری از افراد به دلیل عملکردِ خود، بیمارند؛ برای مثال، شیرینی بیش از حد مصرف میکنند.
هر نفرینی به تصریح یا به تلویح، داوری خدا برای یک شرایط غیر عادلانه بوده یا برای وضعیتی که نیاز به مداخلۀ الهی داشته است. این دادخواست مبتنی بر اصل جزا، قصاص و قاعدۀ چشم در برابر چشم و دندان در برابر دندان بوده است؛ بنابراین، نفرین در پی عدالت و اصلاح آسمانی است. در سفر داوران نفرین یوتام بر ابیملک، همین قاعده را منعکس میکند.
«اگر یقین دارید رفتارتان در حق جدعون و پسرانش درست بوده است، پس باشد که شما و ابیملک با یکدیگر خوش باشید؛ اما اگر برای جدعون و فرزندانش ظلم کردهاید، آتشی از ابیملک بیرون بیاید و اهالی شکیم و بیت ملوح را بسوزاند و از آنها هم آتشی بیرون بیاید و ابیملک را به آتش کشد» ( داوران، ۹: ۲۰-۱۹).
فهرست ششگانهای از نفرینها در سفر تثنیه هست که واضحتر و مشخصتر از بخشهای دیگر عهد عتیقاند. این نفرینها عبارتاند از:
گفته شد اگر آنها اوامر یَهُوَه خدای خود را نگاه ندارند، بیآبرو خواهند شد؛ «و در میان تمامی امتهایی که یَهُوَه شما را به آنجا خواهد برد، رسوا و انگشتنما خواهی شد» (تثنیه، 28: 37).
نقطه مقابل باروری، عقیمبودن است. یکی از دلایل باردارنشدن بسیاری از زنان این است که او یا شوهرش نفرین شده است. علاوه بر این، برخی از عوارضی که میتوانند از بچهدارشدن آنها جلوگیری کنند، ناشی از نفرین در خانواده است. شاید فردی مرتکب گناهی شده یا کاری کرده باشد که باعث نفرین خدا و درنتیجه، موجب عقیمبودن او و نسل او شود. «و گروه قلیل خواهید ماند، برعکس آنکه مثل ستارگان آسمان کثیر بودید؛ زیرا آواز یَهُوَه خدای خود را نشنیدید» (تثنیه، 28: 62).
یکی از شواهد نفرین فرزندان اسرائیل هنگامی بود که دچار انواع بیماری شدند: «یَهُوَه تو را به دُنبل مصر و خُراج و جرَب و خارشی که تو از آن شفا نتوانی یافت مبتلا خواهد ساخت. یَهُوَه تو را به دیوانگی و نابینایی و پریشانی دل مبتلا خواهد ساخت و در وقت ظهر مثل کوری که در تاریکی لمس کند، کورانه راه خواهی رفت و در راههای خود کامیاب نخواهی شد؛ بلکه در تمامی روزهایت مظلوم و غارتشده خواهی بود و نجاتدهندهای نخواهد بود» (تثنیه، 28: 27-29).
ارادۀ خدا بر این قرار نگرفته است که مردمش در فقر و فلاکت زندگی کنند. اگر فردی با وجود تلاشهای فراوان باز در زندگی خود نیازمند باشد، این احتمال وجود دارد که او نفرین شده باشد. بعضی از افراد همیشه بدهکاری و کمبود دارند. گرچه گاهی خداوند وفاداری انسان را آزمایش میکند، این برای همیشه نیست. در سفر تثنیه آمده است: «تخم بسیار به مزرعه خواهی برد و اندکی جمع خواهی کرد؛ چون که ملخ آن را خواهد خورد. تاکستانها غرس کرده، خدمت آنها را خواهی کرد؛ اما شراب را نخواهی نوشید و انگور را نخواهی چید؛ زیرا کرم آن را خواهد خورد. تو را در تمامی حدودت درختان زیتون خواهد بود؛ لکن خویشتن را به زیت تدهین نخواهی کرد؛ زیرا زیتون تو نارس ریخته خواهد شد. پسران و دختران خواهی آورد؛ لیکن از آنِ تو نخواهند بود؛ چون که به اسیری خواهند رفت. تمامی درختانت و محصول زمینت را ملخ به تصرف خواهد آورد» (تثنیه، 28: 38-42).
وقتی بنیاسرائیل برخلاف خواست خدا قدم بر میداشتند، خدا گاهی اجازه میداد دشمنانشان بر آنها بتازند و آنها را شکست دهند. پس دشمنانت را که یَهُوَه بر تو خواهد فرستاد، در گرسنگی و تشنگی و برهنگی و احتیاج همهچیز خدمت خواهی کرد و یوغ آهنین بر گردنت خواهد گذاشت تا تو را هلاک سازد. «و یَهُوَه از دور یعنی از اقصای زمین امتی را که مثل عقاب میپرد، بر تو خواهد آورد؛ امتی که زبانش را نخواهی فهمید. امتی مهیب صورت که طرف پیران را نگاه ندارد و بر جوانان ترحم نکند و نتایج بهایم و محصول زمینت را بخورد تا هلاک شوی ...» (تثنیه، 28: 48-53).
خدا انتظار ندارد بندۀ مطیع او همیشه در زیردست دیگران باشد؛ اما وقتی انسان عصیان کند، خداوند او را لعن میکند و به چنین عقوبتی گرفتار خواهد کرد. «غریبی که در میان تو است، بر تو به نهایت رفیع و برافراشته خواهد شد و تو به نهایت پست و متنزّل خواهی شد» (تثنیه، 28: 43).
با توجه به مطالب گفتهشده، نفرین و برکت، آنگونه که در سفر پیدایش آمده است، نقش مهمی در میثاق بازی میکنند. خدا وعده برکت به اسرائیل میدهد تا زمانی که اسرائیل به میثاق وفادار بماند؛ البته اسرائیل نیز برکت را منفعلانه قبول نمیکند؛ بلکه او نیز معیارهای خدا را در زندگی روزمره خود به کار میگیرد (سفر تثنیه، 7: 14-16). وعده خدا مبنی بر تسلط به سایر ملل بدین صورت به اسرائیل اعلام میشود: «شما نسبت به همگان مبارک خواهید بود، هیچ عقیم در بین شما و دامهای شما نخواهد بود و خدا همه بیماریها را از بین خواهد برد. شما گرفتار بیماریهایی نخواهید شد که در مصر وجود داشت. کسانی که از شما متنفر باشند، گرفتار خواهند شد و شما تمام کسانی که شما را به بردگی کشیده بودند، از پا درخواهید آورد. به آنها رحم نکنید و خدایان آنها را نپرستید. چون این برای شما دام خواهد بود» (تثنیه، 7: 14-16). تفسیر برکت در دوره پیش از تبعید مربوط به مشروط یا مطلق بودن برکت است. در این دوره خداوند نهتنها منشأ برکت، بلکه هدایتگر برکت به افراد نیز هست و برکت در اینجا با نفرین در ارتباط است. در این دوره برکت مشروط به اطاعت از خداست (تثنیه، 7: 12و 13) و بخشی از رابطۀ میثاقی میان خدا و قوم بنیاسرائیل است. درضمن، میزان برکت و نفرین در متون این دوره بسیار مهم تلقی شده است؛ درنتیجه، اگر قوم میثاق را نقض میکردند، گرفتار نفرین میشدند (تثنیه: ۲۸).
دوره تبعید و پس از تبعید، دوره ساختار سنت سفر تثنیه است. در این دوره روایتهای حضرت موسی ویرایش و نسخهبرداری شدهاند و کتاب عهد عتیق تشکیل یافته و برکت در این دوره محدود به یکسری مقیدات شده است (تثنیه، 7: 16، 11: 28، 28: 14، 20 و 36، 29: 17-25، 30:17). این محدودیتها همبستگی میان برکت و نفرین و مفاهیمی چون زندگی، خوشبختی، مرگ و خیر و شر را نشان میدهند. سفر تثنیه نشان میدهد در این زمان اطاعت از ده فرمان موسی بهصورت قانونی قاطع برای بنیاسرائیل درکپذیر شده است (تثنیه، 30: 16). همچنین، در این دوره سنت روحانیت همراه با روایتهای تاریخی مربوط به آن شکل میگیرد.
در دوران تبعید، کنیسهها مراکز پرستش یهودیان میشوند. خانوادهها برای برگزاری آیینها و ادعیه در کنیسۀ محل گرد هم میآیند و این کاهنان و علمای دیناند که جامعه را رهبری میکنند و مردم را دعوت میکنند تا به یکدیگر کمک کنند، ایمان بیاورند، مطیع خدا باشند، کتاب مقدس را فراگیرند و خدا را عبادت کنند. با توجه به اینکه بنیاسرائیل از سنت حضرت ابراهیم(ع) در پرستش پیروی میکنند (نک: سفر پیدایش، 18: 19، سفر تثنیه، 6: 6-9)، آوارگی اسرائیل موجب از بین رفتن برنامۀ میثاق نمیشود. در دوره تبعید و با تلاش روحانیت، تلقی اسرائیل این شد که خدا در میان قوم خود ساکن است، نه در معابدی که به دست انسان ساخته شده است (اول پادشاهان، 8: 27). در این دوره است که مردم اسرائیل دیگر هرگز بت نمیپرستند؛ اما مجازات تبعید راهی برای فرزندان حضرت ابراهیم(ع) فراهم میکند که به میثاق خدا بازگردند.
نتیجه
بررسی پدیدۀ برکت و نفرین در جامعۀ اسرائیل باستان بهعنوان توضیحی برای حوادث تاریخی در گذشته و داشتن یک ارزیابی برای زمان حال، دارای اهمیت فراوانی است. برکت الهی تضمین امنیت برای یک جامعۀ آسیبپذیر بوده و نفرین، آخرین حربۀ یک انسان بیچاره برای گرفتن انتقام با توسل به عدالت الهی بهشمار میرفته است. در عهد عتیق اساس رابطۀ خدا با انسان لطف خدا است نه عمل انسان و هدف نهایی از برکت خدا بازگشت برکت بر نام اوست.
اگر میثاق، محور رابطۀ خدا و انسان در یهودیت نظر گرفته شود، از این منظر، تمامی حوادث، رویدادها و نیز اقوال و احوالات آدمی، براساس همین عهد و پیمان، تفسیر و تأویل میشوند. بررسی تاریخ فهم این پدیدهها از جانب مردم اسرائیل حالتی تکاملی را نشان میدهد که از مفهوم اسطورهای آن در سفر پیدایش آغاز میشود و به مفهوم الهیاتی آن در سفر تثنیه میرسد. بنیاسرائیل در تاریخ تحولات خود بهتدریج متوجه شدند که نخست، برکت و نفرین، هر دو از جانب ذات قدسی خداوند است و دوم، برکت و نفرین خدا ارتباط مشخص و مستقیمی با رعایت یا نقض میثاق دارد و سوم، تنها واکنش مناسب انسانی در برابر برکت الهی، شکرگزاری و انتقال آن به دیگران است؛ زیرا مشارکت در برکتبخشی خداوند جاریشدن ارادۀ خداوند در امور جهان و شکوفایی مخلوقات است.
سفر پیدایش یا دورۀ انبیای شیوخ، نخستین دورۀ میثاق و درنتیجۀ آن، برکت و نفرین در عهد عتیق است و برکت در این دوره به خانواده یا قبیله مربوط است. مفصلترین برکت در اینجا مربوط به حضرت ابراهیم(ع) است؛ شخصیتی که رابطه او با خداوند، میثاق با او و برکت خدا به او بیشترین توصیف سفر پیدایش را به خود اختصاص داده است. سلامتی و ثروت «برکات» تضمینشده در میثاق ابراهیمیاند. خداوند در میثاق خود با ابراهیم(ع) پنجاه وعده برکت به ایشان داده است. او این پنجاه وعده را با ختنه، مهر و موم و با سوگند تضمین کرد. میثاق خدا با خانواده حضرت ابراهیم(ع) شامل این نوید است که همه مردم ازطریق نسل حضرت ابراهیم(ع) برکت میگیرند.
در سفر خروج در کنار بعد عمودی رابطه (خدا - انسان)، بعد افقی رابطه (انسان - انسان) اهمیت مییابد و به الهیات اسرائیل بهعنوان واسطۀ برکت به سایر ملتها میرسد. در اینجا در کنار برکت نبوت (حضرت موسی)، برکت سلطنت (پادشاهان بنیاسرائیل) و برکت کهانت (هارون و فرزندان او) نیز بهعنوان عاملان برکت مطرحاند. پادشاه، نماینده و واسطۀ بین خدا و مردم و فرزندان ذکور هارون، کاهنان یهوه در نظر گرفته میشوند.
در سفر تثنیه بر مصادیق برکت و نفرین بهصورت مشخص پرداخته میشود. تفسیر برکت در دوره پیش از تبعید مربوط به مشروط یا مطلق بودن برکت است؛ اما مطالب این دوره نمایانگر دورههای تبعید و دوره هلنیستیاند و نشان میدهند در این دوره خداوند نهتنها منشأ برکت، هدایتگر برکت به افراد هست و برکت در اینجا با نفرین در ارتباط است.
سخن آخر اینکه بنا بر مطالب اسفار، برکت شامل باروری، تسلط بر زمین، تغذیه، رابطۀ جنسی محبتآمیز و مهمتر از همه، صمیمیت با خدا است؛ بااینحال، برکت و نفرین یک نظام مکانیکی برای جزا و پاداش نیست. خدای عهد عتیق خدایی است که عشق او در برکت و عدالت او در نفرین تجلی میشود. خداوند بر سبیل عشق، برکت خود را بر مردمی که با آنها میثاق بسته است، عطا میکند و در پی برکت یافتن آنها همه بشریت تا جایی که بر میثاق وفادار باشند، دارای برکت میشوند. در اینجا شرایط میثاق چیزهایی نیستند که شر یا رنج تلقی شوند؛ بلکه آنها دستورالعملها و نسخههای مختلف برای انسان به سبب شناخت این خیر و شر است؛ البته اطاعت از این احکام به معنی این نیست که انسان بهطور خودکار مستحق و شایستۀ دریافت برکت میشود؛ اما نافرمانی از آنها و نقض رابطۀ میثاق با خداوند در حکم رفتن به کام مرگ است.
این تحقیق بر پدیدۀ برکت و نفرین در تورات تمرکز دارد؛ اما برای تکمیل آن باید جنبههای فرهنگی و اجتماعی اسرائیل و ارتباط آن با سایر فرهنگهای خاور نزدیک باستان براساس منابع دیگر نیز کاویده شوند و بنابراین، پژوهشهای باستانشناختی، جامعهشناختی و قومشناختی زوایای دیگر آن را نشان میدهند.
[1]. ریچارلی کراپو (ت. 1955) استاد دانشکده علوم اجتماعی و انسانشناسی دانشگاه یوتاه.
[2]. (برای نمونه، نک: هوشع، 2: 14-23، میکا، 4: 1-4، عاموس، 9: 11-15، اشعیا، 9: 2-7 و 11: 1-9).
[3]. Leuenberger