واکاوی زیست‌بوم‌گرایانۀ گزاره‌های اساطیری اوستا با تأکید بر دیدگاه ژیلبر دوران

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری زبان وادبیات فارسی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران

2 دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران

3 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران

چکیده

گذار از بحران‌های زیست‌محیطی بدون تغییر نگرش و سبک زندگی بشر، امری ناممکن است. زیست‌بوم‌گرایان با تکیه بر همین تغییر نگرش و سبک زندگی کوشیده‌اند با ورود به علوم مختلف، از ظرفیت‌های آنها برای بهبود وضعیت محیط زیست بهره ببرند. الهیات و متون دینی به سبب گسترۀ نفوذ خود قابلیت ایجاد چنین تغییری را دارند. متن اوستا به سبب ارزش دینی و اسطوره‌ای آن و بسامد موضوعات در پیوند با محیط زیست از این دیدگاه درخور بررسی است. پژوهش پیش‌رو با رویکرد زیست‌بوم‌گرایانه و با نگاهی تطبیقی، در پی آن است که به چگونگی تأثیرگذاری گزاره‌های اوستا بر سبک زندگی و نگرش افراد بپردازد و ضمن نقد برخی از پیامدهای احتمالی منفی، به ارزیابی جامع از قابلیت‌های این متن برای صیانت از محیط زیست دست یابد. نتایج پس از پژوهش بر گزاره‌های اوستا نشان دادند منشأ کهن‌الگویی روایت‌های نمادینآن، متأثر از ناخودآگاه جمعی و نیز تأثیرگذار بر ناخودآگاه انسان است؛ این، امتیاز اصلی متن‌هایی است که ارزش دینی ـ اسطوره‌ای دارند.گذشته از معدود گزاره‌های اوستا که با اهداف زیست‌بوم‌گرایانه تناقض دارند، بسامد بالای مفاهیمِ در پیوند با محیط زیست و ارزش اسطوره‌ای آنها ظرفیتی بالقوه و شایان توجّه برای زیست‌بوم‌گرایان است. افزون بر تأثیرگذاری مستقیم این اثر بر باورمندان دیانت زرتشتی، تأثیر ژرف آن بر گویشوران زبان‌های هند و اروپایی درخور توجّه است. این پژوهش، عمدتاً بر پایة نظریۀ ژیلبر دوران در حوزة تخیل و نمادپردازی برآمده از تخیّل با رویکرد اسطوره‌شناسی تطبیقی است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

The Ecological Recognition of Avesta’s Mythological Propositions based on Gilbert Durand’s Point of View

نویسندگان [English]

  • Hasti Ghaderi Sohi 1
  • Mehyar Alavi Moghaddam 2
  • Ebrahim Estaji 3
  • Ali Tasnimi 3
1 Ph. D. Student, Department of Persian Language and Literature (Epic Literature), Hakim Sabzevari University, Sabzevar, Iran
2 Associate Professor, Department of Persian Language and Literature, Hakim Sabzevari University, Sabzevar, Iran
3 Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature, Hakim Sabzevari University, Sabzevar, Iran
چکیده [English]

1-   Introduction
Transition to environmental crises is impossible without changing human attitudes and lifestyles. Accordingly, ecologists have tried to tap into the different sciences to investigate their potential to improve the environment. Theology and religious texts are capable of making such a change. Avesta's text can be examined from this perspective because of its religious and mythical value and the frequency of issues related to ecology. The present study, with an ecological and comparative approach, seeks to examine how Avesta's statements influence individuals’ lifestyles and attitudes.
 
2- Theoretical Framework
The most serious challenge for human beings today is to find a way to protect the environment, which has been severely damaged by human development. Accordingly, finding the potential of religious texts based on an ecological approach to influence human attitudes and lifestyles is the most important task that should be on the agenda of religious scholars. Among them, the Avesta text, on the one hand, due to its late age, has had an impact on later works, especially the works of Indo-European languages ​​that have been written after it in an intertextual manner. The influential aspect of Avesta can be used to change people's lifestyles and improve the environment.
 
3- Methodology
This research is based on the method of collecting library information. The method of data analysis is qualitative and inductive reasoning (from the whole the detail).
 
4- Discussion
Avesta, in addition to its religious value, has a mythical value; therefore, it can be examined with mythological perspectives. One view that can help to understand the place of these propositions in the human mind is Gilbert Durand's view of myths, the application of which, along with Carl Gustav Jung's theory of archetypes, can lead to an understanding of how they work in the human mind.
5- Conclusions
From an ecological point of view, Avesta can be important in changing human attitudes toward the environment for the following reasons: Avesta is a religious text that also has mythological value. Because of its religious nature, it influences the view of Zoroastrian believers, and on the other hand, because of the mythological value of some propositions, it impacts a wider group of people, especially speakers of Indian languages. The function of mythical propositions, including Avestan mythological propositions, is such that it can affect the human subconscious and psyche due to being archetypal while being influenced by the collective subconscious mind.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Avesta
  • Ecologicalism
  • Theological Influence
  • Environment
  • Myth
  • Comparative Approach

مقدمه

بحران‌های زیست‌محیطی، جدّی‌ترین دغدغۀ پژوهشگران علوم مختلف در سدة اخیرند. پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که برای نجات حیات در زمین و حفاظت از محیط زیست، باید از ظرفیت‌های بالقوۀ تمام علوم و باورهای بشر بهره برند. یکی از این ظرفیت‌های بسیار مهم، باورهای دینی است؛ باورهایی که افزون بر گسترۀ نفوذشان میان انسان‌ها، بدون نیاز به ایجاد سدی مادی، با چیرگی بر درونِ انسان و تکیه بر وجدان او، به مهارِ بحران می‌انجامند. در این میان، باورهای موجود در دینِ کهنی همچون دین زرتشتِ بازتاب‌یافته در اوستا، گرچه در دورۀ اخیر، جمعیت باورمندانش به نسبت ادیانی چون اسلام و مسیحیت، اندک است، به سبب ارزش اسطوره‌ای برخی بخش‌های آن، امکان تأثیرگذاری بر ضمیر ناخودآگاه جمعی را دارد و از این دیدگاه شایان توجّه و بررسی است.

تغییر رویکرد بشر از دیدگاه محیط زیست‌گرا به زیست‌بوم‌گرا، این فرصت را به پژوهشگران علوم انسانی، به‌ویژه الهیات و اسطوره‌شناسی داده است که با ژرف‌کاویِ ظرفیت‌های موجود در باورهای کهن بشری، قابلیت‌های فراموش‌شدۀ این باورها را بازیابی و از آن بهره برند. سلایق و سبک زندگی نوین بشر بر تنوع‌، زیاده‌خواهی و توسعه‌طلبی بی‌حد بنیان نهاده شده است. باورهای دیرینۀ بشر، این توان را دارند که بر این سبک و سلایق چیره شوند و با بهره‌گیری از تأثیرات ژرفی که بر ناخودآگاه بشر دارند، در یک سبکِ زندگی متعادل، خرسندی انسان را به ارمغان آرند.

رویکرد انتقادی، لازمۀ ورود به پژوهش علمی است. پژوهش پیش‌رو، از این نظر مستثنی نیست؛ به سبب همین، رویکرد انتقادی است که با وجود کشف و تبیینِ ارزش و قابلیت‌های متن اوستا، برای مهار بحرانِ زیست‌محیطی کنونی، نقد برخی جنبه‌های این متن که بر بنیادِ دیدگاه زیست‌بوم‌گرایانه برای محیط زیست آسیب‌زا است، فراموش نشده است.

بیان مسئله

جدّی‌ترین چالش بشر در روزگار کنونی، یافتن راهکاری است که به‌واسطۀ آن بتوان محیط زیست آسیب‌دیده از توسعه‌طلبی انسان را حفاظت کرد. این چالش، زمانی برای پژوهشگران علوم انسانی اهمیت بیشتری می‌یابد که بدانیم تلاش پژوهشگران دیگر علوم، آن‌چنان نتیجه‌‌‌بخش نبوده است و برای تغییر اصولی و اساسی، تغییر نگرش و سبک زندگی آدمی اهمیت دارد و کیفیت این تغییر نگرش و سبک زندگی، در حوزۀ علوم انسانی باید تبیین شود. بر اساس این، یافتنِ ظرفیت‌های بالقوۀ متون دینی با تکیه بر رویکرد زیست‌بوم‌گرایانه، برای تأثیرنهادن بر نگرش و سبک زندگی بشر، مهم‌ترین کاری است که باید در دستور کار پژوهندگان ادیان قرار گیرد. از این میان، متن اوستا، به سبب دیرسال بودنش، بر آثار پسین، به‌ویژه آثار زبان‌های هند و اروپایی پس از آن، به شیوۀ بینامتنی، تأثیرگذار بوده‌ است؛ همچنین به سبب داشتن ارزش اسطوره‌ای، تأثیرات ویژۀ شایان توجهی بر ضمیر ناخودآگاه جمعی دارد؛ تأثیراتی که می‌توان از آنها برای تغییر سبک زندگی افراد و بهبود اوضاع محیط زیست بهره برد. اوستا، کتاب دینی زدشتیان، از پنج بخشِ یَسن‌ها، یَشت‌ها، ویسپَرَد، وَندیداد و خُرده‌اوستا تشکیل شده و تأثیرات ژرفی بر فرهنگ ایرانی نهاده است. آنچه از اوستا برجا مانده‌، تنها یک‌چهارم کتابی است که در دورۀ ساسانیان وجود داشته است و از این مقدار، تنها سرایندۀ متونِ گاهانی ـ شاملِ هفده سرود از یسن‌ها ـ زردشت است؛ با این حال، پژوهش بر این اثر برای درک باورهای دینی و اساطیری ایرانیان، بسیار مفید است؛ زیرا متون اوستای متأخّر نیز شاملِ عقاید کهن ایرانی‌اند که با بیانی اسطوره‌ای در قالب نیایش‌ها و آیین‌های دینی بازتاب یافته‌اند (ر.ک: تفضلی، 1386: 39-36).

 

روش پژوهش، پرسش‌ها و فرضیه‌‌های بنیادین تحقیق

این پژوهش براساس روش گردآوری اطلاعات به‌صورت کتابخانه‌ای، روش تحلیل داده‌ها به‌صورت کیفی و روش استدلالی استقرایی (ازجزء به کل) انجام شده است. در این پژوهش تلاش شده است آن دسته از گزاره‌های اوستا بررسی شود که قابلیت تأثیرگذاری بر نگرش و سبک زندگی افراد را به سود محیط زیست دارند؛ البته به سبب داشتن رویکرد زیست‌بوم‌گرایانه و انتقادی، پژوهشگران در این مقاله از بررسی پیامدهای منفی احتمالی این گزاره‌ها غافل نمانده‌اند و ضمن بررسی این جنبه، به تبیین دقیق آن پرداخته‌اند. گفتنی است برای حفظ نظم منطقی در این پژوهش، کوشش شده است پس از تبیین بنیان‌های نظری، عناوین به ترتیبِ مفهومیِ پرسش‌های بنیادین، مطرح و بررسی شوند.

پژوهش پیش‌رو در پی پاسخ‌دادن به پرسش‌های زیر پی‌ریزی شده است:

الف.گزاره‌های اوستا چگونه بر روان و سبک زندگی انسان تأثیر می‌گذارد؟

ب. بر چه اساسی می‌توان از گزاره‌های اوستا برای بهبود شرایط زیست‌محیطی بهره برد؟

پ. با رویکرد انتقادی و زیست‌بوم‌گرایانه، چه نقدی بر گزاره‌های اوستا وارد است؟

در پی این پرسش‌های بنیادین، گمانه‌ها و فرضیه‌های زیر مطرح می‌شود:

الف) برخی گزاره‌های اوستا به سبب ارزش اسطوره‌ای و نمادهای کهن‌الگویی، با محتویات ناخودآگاه جمعی انسان همگون‌اند و به همان رویه بر روان و سبک زندگی او تأثیر می‌گذارند.

ب) بسامد گزاره‌هایی با مفهوم ستایش و درود بر عناصر زیست‌محیطی در اوستا بالاست و براساس رویکرد زیست‌بوم‌گرایانه، می‌توان از آن برای تغییر سبک زندگی بشر در راستای بهبود شرایط محیط زیست بهره برد.

پ) بر بنیاد رویکرد انتقادی و زیست‌بوم‌گرایانه، باورهای موجود در اوستا باید دربارۀ مبحثِ خرفستران (khrafstra) به سبب امکان آسیب به زیست‌بوم نقد شوند.

پیشینۀ پژوهش

اندیشمندانِ علوم انسانی در چند دهۀ اخیر دربارۀ پیوند میانِ باورهای بشر و شیوۀ برخورد او با محیط زیست به‌شدت توجّه داشته‌اند. پژوهشگران حوزۀ الهیات نیز در یک دهۀ گذشته، در ایران دربارۀ کشف قابلیت‌های متونِ دینی با حفاظت از محیط زیست توجّه داشته‌اند. توجّه به آثار نگاشته‌شدۀ پژوهشگران غربی در این زمینه، در برخی از مقالات همچون «ادیان و محیط زیست "مروری بر مجموعۀ 9 جلدی ادیان و محیط زیست"» (حدادی، 1383) مشهود است. شاید همین توجّه است که برخی پژوهشگران این حوزه را به سوی تحقیق در این زمینه سوق داد. از این میان، تحقیقاتی چون «الهیات محیط زیست "گزارشی از آرمان شهر علامه اقبال لاهوری"» (محقق‌داماد، 1390) و «متون دینی زرتشتی و محیط زیست: نقش انسان در آبادانی زمین و طبیعت» (عروج‌نسا و هوشنگی، 1395) و «اهمیت محیط زیست در ایران باستان» (ابراهیم‌نیا، 1383) هر کدام با سبک و رویکرد ویژۀ خود به این مسئله پرداخته‌اند.

سیدحسین نصر در پژوهش‌های خود به گونه‌ای ویژه، به مسئلۀ بحران زیست‌محیطی و راهکارهای دین برای گذار از آن توجّه داشته ‌است. او بر این باور است که بحران زیست‌محیطی، موجب توجّه دوبارۀ الهی‌‌دانان به مسئلۀ اهمیت نظم طبیعت در دین شده ‌است (ر.ک: نصر، 1386: 250). او در کتاب دین و نظم طبیعت به این موضوع پرداخته‌ و در حدود سه صفحه، اشاراتی گذرا به دین زرتشتی نیز داشته ‌است (ر.ک: همان: 78-75).

بررسی آثار یادشده مسئله‌ای اساسی را فرایاد پژوهشگران می‌آورد: در مقالات بالا به چگونگی تأثیرگذاری گزاره‌های دینی یا اسطوره‌ای بر روان انسان، تمرکز نشده است؛ این مسئله در پژوهش پیش‌رو اولویت است. افزون بر این، پژوهش‌ پیش‌رو در بررسی‌های خود از رویکرد زیست‌بوم‌گرایانه بهره خواهد برد که دیگر آثار مشابه فاقد چنین رویکردی‌اند. به سبب همین رویکرد زیست‌بوم‌گرایانه است که این پژوهش به ذکرِ موارد مثبت، ختم نمی‌شود و با یک نگرش انتقادی، از پیامدهای منفی احتمالی تکیه بر برخی گزاره‌های اوستا سخن می‌گوید.

 

بنیان‌های نظری پژوهش

برای ورود به مبحثی که اساس آن زیست‌بوم‌گرایی است، پیش از هر چیز آشنایی با مفهوم زیست‌‌بوم‌گرایی و تفاوت‌های بنیادین آن با محیط زیست‌گرایی ضرورت دارد؛ ازاین‌رو به سبب آنکه وجه تمایز اصلی این پژوهش با آثار مشابه، رویکرد زیست‌بوم‌گرایی است و این مبحث در ایران مبحثی به نسبت نو به شمار می‌آید، تفاوت‌های کلی زیست‌‌بوم‌گرایی و محیط زیست‌گرایی تبیین شده‌اند.

 تفاوت زیست‌بوم‌گرایی و محیط زیست‌گرایی

وضعیت بحرانی و پیچیدۀ محیط زیست سبب شده ‌است مسائل زیست‌محیطی، یکی از دغدغه‌های جدّی بشر در قرن حاضر باشد؛ دیدگاهها، رویکردها و جنبش‌های مختلفی برای گذار از این وضعیت بحرانی و بهبود شرایط زیست‌محیطی پدید آمده‌اند که هر کدام از آنها با عناوینی مختلف، راهکارهای متفاوتی برای حلّ مسائل پیشنهاد می‌دهند. در این میان، دو جنبش مطرح و مشهورتر جنبش زیست‌بوم‌گرایی (Ecologism) و جنبش محیط ‌زیست‌گرایی (Environmentalism) راهکارهای متفاوتی برای حلّ مسائل زیست‌محیطی دارند.

باید به این ‌نکته توجّه داشت که رویکرد غالب در جهان تا کنون رویکرد محیط زیست‌گرایی بوده ‌است و بیشتر تلاش‌های جهانی در راستای کنترل تولید گازهای زیان‌بخش و فعالیت‌های آسیب‌زا برای طبیعت و نیز تمام تعهدها و پیمان‌های سیاسی جهان در این باره، تلاش‌هایی هم‌راستا با این رویکرد است. محیط‌زیست‌گرایان بیشتر در پی رهیافت‌های مدیریتی نسبت به مسائل زیست‌محیطی هستند. آنها چنین می‌پندارند که بدون هرگونه دگرگونی بنیادی در ارزش‌های کنونی یا الگو‌های تولید و مصرف، مسائل زیست‌محیطی حل‌شدنی‌اند؛ به همین روی بر مهار فعالیت‌های زیان‌بخش و سازماندهی آنها با نظارت سازمان‌های مردمی یا حکومت‌ها تأکید دارند. این در حالی است که زیست‌بوم‌گرایان به دنبال حلّ مشکلات زیست‌محیطی با تغییراتی بنیادی در رابطۀ انسان با جهان طبیعی و شیوۀ زندگی اجتماعی و سیاسی‌اند (ر.ک: دابسون، 1377: 10). به باور زیست‌بوم‌گرایان، بدون تغییر در نگرش انسان به طبیعت، امید چندانی به حلّ مشکلات زیست محیطی نیست و هرگونه رویکرد کنترلی بر طبیعت، سرانجامی جز تخریب محیط زیست نخواهد داشت (ر.ک: کارسون، 1388: 281).

نگرش زیست‌بوم‌گرایی باید گونه‌ای انقلاب‌ فکری در تـحلیل بحران‌ زیست‌محیطی به حساب آید که در جست‌وجوی راهکارهای جدید برای‌ کاهش و مقابله با پیامدهای مسائل محیط زیست است. این نکته را باید در نظر داشت که در چارچوب این انگارۀ جـدید (زیست‌بوم‌گرایی)، انواع‌ نظریه‌ها، اندیشه‌ها و جنبش‌های تازه در حوزه‌های گوناگون پدید آمـده‌اند و موجبات تغییر نگرش پژوهشگران در عرصه‌های مختلف ازجمله، اقتصاد، سیاست و جامعه‌شناسی را پدید آورده‌اند (ر.ک: مهدیزاده، 1386: 34؛ قادری‌سهی و علوی‌مقدم، 1396: 4).

زیست‌بوم گرایان بر این باورند که رشد نامحدود اقتصادی به دلیل محدودیت منابع و زمین امکان‌پذیر نیست و تغییر در رفتار اجتماعی و سیاسی ما، ضرورت انکارناپذیر است (ر.ک: دابسون، 1377: 33)؛ ضرورتی که توجّه‌نداشتن به آن، محیط زیست و در پی آن، انسان‌ها را دچار بحران جدّی می‌کند. درحقیقت، تخریب زیست‌بوم، به تنگناهای اقتصادی دامن می‌زند و موجب گسترش فقر و وابستگی ملّت‌ها می‌شود. ازنظر مانوئل کاستلز (متولد 1942) محتوای گفتمان زیست‌بوم‌گرایی در چهار موضوع جمع‌بندی می‌شود:

الف) این گفتمان بر بازنگری ارزش‌ها و کارکردهای علم و فناوری تأکید دارد که تمام جنبه‌های زندگی و طبیعت را در سلطۀ خود در آورده است. درحقیقت به نوعی انقلاب علم علیه علم به‌شمار می‌رود و طرفدار علمی است که آن علم مدافع طبیعت باشد.

ب) گفتمان‌ زیست‌بوم‌گرایی تلاشی است برای بازسازی جوامع محلی؛ این بدان معناست که بر ساختن جامعه و زیست‌بوم پیرامونی با تکیه بر افراد محلّی تأکید شود؛ زیرا نگاه افراد بومی هر مکان، به آن مکان و زیست‌بوم، قطعاً مشفقانه‌تر خواهد بود. افزون بر این، با چنین نگرشی مشارکت همگانی در اجرای طرح‌ها گسترش می‌یابد.

ج) طرحی است برای نظارت بر محیط زیست با هدف ایجاد تعادل میان فرایند بهره‌برداری از محیط زیست در طول زمان؛ به‌گونه‌ای‌که میان بهره‌برداری و بازسازی محیط زیست، تعادلی نسبی برقرار شود.

د) زیست‌بوم‌گرایی برسازندۀ هویتی نوین است که بشر را بخشی از طبیعت می‌داند؛ این هویت فراملّی بر منافع تمام انسان‌های زمین استوار است (ر.ک: مهدیزاده، 1386 :30).

زیست‌بوم‌گرایان با مطرح‌ساختن این اندیشه که بشر نباید بین خود و طبیعت تفاوتی قائل شود، در پی تقویت مشارکت افراد در جامعه برای پیشبرد اهدافی‌اند که پیامد نهایی آن حفظ طبیعت است. بر پایۀ نگرش آنان، بشر تنها زمانی از بحران‌های زیست‌محیطی رهایی می‌یابد که پیوندهای ژرف خود و طبیعت را درک کند و از تلاش برای تسلّط منفعت‌طلبانه بر طبیعت دست بر دارد. یکی از پرسش‌های بنیادین که زیست‌بوم‌گرایان، ضمن پرداختن به آن، به بیان دیدگاههای خویش می‌پردازند آن است که آیا تولید و مصرف مداوم، امکان‌پذیر است. پرسشی که پاسخ آن با توجّه به محدودیت منابع، قطعاً مثبت نخواهد بود؛ بنابراین، مصرف باید محدودیت داشته باشد. پرسش دیگر آنکه یک جامعۀ مصرف‌گرا که اولویّت آن ترغیب و تبلیغ مصرف و در پی آن، تولید یا وارد کردن کالاست، می‌تواند شرایط را برای ایجاد خرسندی و احساس رضایت دائمی اجتماع فراهم کند. پاسخ این پرسش نیز قطعاً مثبت نیست؛ زیرا خرسندی و رضایت، حاصل برآورده‌شدن نیازهای معنوی و روانی افراد یک جامعه است و مصرف‌گرایی افراطی، به هیچ عنوان نمی‌تواند جایگزین این احساس رضایت در جامعه شود (ر.ک: مهدیزاده، 1386: 33)؛ بنابراین، حکومتی که پس از اطمینان از تأمین حداقل نیازهای مادّی در میان همگان، از افتادن در دام مصرف‌گرایی، مصون بماند و با جبران نیازهای معنوی و روانی افراد، شرایطی فراهم آورد تا افراد جامعه با خرسندی و احساس رضایت زندگی کنند، اقتصادی پایدار خواهد داشت و نیز به بحران‌های زیست‌محیطی دامن نمی‌زند (ر.ک: قادری‌سهی و علوی‌مقدم، 1396: 5). چنین رویکردی است که مسائل زیست‌محیطی را از وضعیت بحرانی فعلی رهایی می‌‌بخشد.

 بحث و بررسی

تحلیل داده‌های برآمده از گزاره‌های اوستا با رویکرد زیست‌بوم‌گرایانه، پیش و بیش از هر چیز، نیازمند آگاهی از میزان، کیفیت و چگونگی نفوذ این گزاره‌ها بر روان و سبک زندگی افراد است؛ بنابراین، پیش از آنکه به نمونه‌آوری از اوستا و تبیین آن پرداخته شود، باید از جایگاه گزاره‌های اوستا در سمت‌وسو دادن به روان و سبک زندگی افراد آگاه شد. برای ورود به این بحث ذکر این نکته ضرورت دارد که متن اوستا افزون بر ارزش دینی، ارزش اسطوره‌ای دارد؛ بنابراین، قابلیت بررسی با دیدگاههای اسطوره‌شناختی نیز دارد. یکی از دیدگاههای یاری‌رساننده برای درکِ جایگاه این گزاره‌ها در ذهنیّت بشر، دیدگاه ژیلبر دوران[1] دربارۀ اسطوره‌هاست. بهره‌گیری از دیدگاه ژیلبر دوران در کنار نظریۀ کارل گوستاو یونگ[2] دربارۀ کهن‌الگوها به درک شیوۀ عمل آنها در ذهن انسان می‌انجامد؛ ازاین‌رو تأکید پژوهش پیش رو در بررسی اسطوره‌شناختی، بر نظریۀ ژیلبر دوران است.

اوستا به‌مثابۀ روایت‌هایی نمادین و کهن‌الگویی

آنچه از اوستا برجای مانده شامل گزاره‌ها و روایت‌هایی است که ادراک‌ آنها بدون داشتن رویکرد و چشم‌اندازی اسطوره‌شناختی، با نقصان و کژ‌تابی همراه است. درحقیقت دین زردشت به‌عنوان یک دین شرقی و غیر سامی در تبیین آرا و مناسک خویش از شیوه‌هایی بهره جسته که ادراک آنها نیازمند بهره‌جستن از اسطوره‌شناسی است. نظریۀ ژیلبر دوران یکی از دیدگاههای جامع است که امکان ادراک جایگاه این گزاره‌ها در ذهن و فرهنگ بشر را تعیین می‌کند. ژیلبر دوران با پژوهش‌های دامنه‌دار بر تخیّل انسان و محصول خیال، توانست جایگاه اسطوره را در روان انسان به گونه‌ای منظم تبیین کند. ژیلبر دوران بر این باور است که تخیّل و نمادپردازی برآمده از تخیّل، اهمیت دارد. به باور او، پس از هشت قرن نفی اهمیت امر خیالی و نماد با علوم مختلف، علومی همچون روان‌درمانگری و قوم‌شناسی، دوباره اهمیت تصاویر نمادین را در زندگی انسان فرایاد او آورده‌اند. بخشی از بازنمایی علمی انسان امروزی از امور مختلف، در بازنمایی‌های خیالی و نمادین مشابه بازنمایی‌های اسطوره‌ای کهن، ریشه دارد (ر.ک: دوران، 1398: 52-51).

براساس نظریۀ ژیلبر دوران، اساطیر و روایت‌های اسطوره‌ای از نمادها و نمادها از کهن‌الگوها، کهن‌الگوها از شم و شم از بازتاب سرچشمه می‌گیرد. بر اساس این، هر اسطوره نمود روایت‌مند یک یا چند نماد است و هر نماد، نمود عینی‌تر و جزئی‌تر کهن‌الگوست و هر کهن‌الگو، تصویری است که از شم انسان حکایت دارد. بر اساس این، نماد و اسطوره دو مؤلفه‌اند که کهن‌الگو را در بستر یک فرهنگ ویژه عینیت می‌بخشند (ر.ک: نامورمطلق، 1392: 25ـ30). در توضیح این نظریه باید گفت به گمان دوران، وجه تمایز اسطوره با نماد، روایت‌مند بودن اسطوره است و وجه تمایز نماد با کهن‌الگو متأثربودن نماد از ویژگی‌های زمانی و مکانی یک فرهنگ ویژه است (ر.ک: همان: 355ـ356).

با پیش چشم داشتن این دیدگاه، اوستا مجموعۀ روایت‌های نمادینی است که ارزش اسطوره‌ای دارد و نمادهای آن از کهن‌‌الگوهایی سرچشمه می‌گیرد که در میان تمام افراد بشر یکسان‌اند؛ البته در این اثر دینی ـ اسطوره‌ای، با تأثیر از مختصات زمانی و مکانی نگارش، به رنگ فرهنگ و اندیشۀ ایرانیان درآمده‌اند. ارزش این متون از آن روست که نمادهای آن به سبب ریشه‌داشتن در کهن‌الگوها و همسوبودن با فرهنگ ایرانی می‌توانند به‌منزلۀ عنصری به‌شدت تأثیرگذار بر روان ایرانیان، بهره‌برداری شوند. باید این نکته را در نظر داشت که با وجود پنهان، دیریاب و تا حد زیادی ناشناخته‌بودن ضمیر ناخودآگاه، بر روان و زندگی انسان اثری ژرف‌تر و بنیادین‌تر از خودآگاه و نیمه‌خودآگاه او دارد. پژوهش‌های کنونی نوین نشان داده‌اند تأثیرات ضمیر ناخودآگاه بر اندیشه و رفتار انسان، فراتر از آن است که فروید اظهار داشت (ر.ک: شولتز و شولتز، 1394: 112). این تأثیر زمانی پررنگ‌تر می‌شود که از ضمیر ناخودآگاه جمعی انسان نشأت می‌گیرد. ضمیر ناخودآگاه جمعی اصطلاحی بود که یونگ نخستین‌بار تبیین کرد. یونگ آن را عمیق‌ترین لایۀ ناخودآگاه دارای تصاویر کهن‌الگویی معرفی کرد. به باور یونگ، اسطوره‌ها در پیوندی تنگاتنگ با کهن‌الگوها در پی تبیین اندیشه‌های موجود در ناخودآگاه جمعی بشرند و با تأثیراتی که در ذهن انسان دارند، شفابخش روان و موجب گونه‌ای آرامش‌اند که با گذار از ابهام اضطراب‌زای اندیشه‌ها و تمایلات کهن‌الگویی به دست می‌آیند (ر.ک: اسنودن، 1389: 53ـ54). کهن‌الگو در اندیشۀ یونگ همان محتویات مبهم ضمیر ناخودآگاه جمعی است که در تخیلات انسان و محصولات برآمده از تخیل آدمی، متجلی می‌‌شود. به باور یونگ کهن‌الگوها در تراوش‌های خیالی مرئی می‌شوند. به عبارت دقیق‌تر، کهن‌الگو یک امکان «از یک تجلی ذهنی که دارای اصلی است اولیه و پیشینی. تجلیات ذهنی خود موروثی نیستند؛ بلکه فقط قالب‌ها موروثی‌اند و در این وجه از هر حیث با غرایز مطابقت دارند» (یونگ،1390: 21).

بر اساس این، محتوای اسطوره‌ای اوستا بازتابِ لایه‌ای نهانی از ضمیر ناخودآگاه بشر است که از قالب‌هایی موروثی و البته پنهانی سرچشمه می‌گیرد و از این دیدگاه، همچون پازلی گمشده ابهام‌های اضطراب‌زای ضمیر ناخودآگاه انسان را پاسخ و آرامش می‌بخشد و از این رو بر حیات روانی و سبک زندگی او تأثیرگذار است. به بیان روشن‌تر، گاه آنچه آشکارا گفته می‌شود، به اندازۀ روایت اسطوره‌ای برآمده از کهن‌الگوها تأثیر نمی‌گذارد؛ زیرا آن روایت‌ اسطوره‌ای نمادین در نهانی‌ترین لایه‌های ضمیر ناخودآگاه و آن سخن آشکار و بی‌ابهام در سطحی‌ترین لایۀ ضمیر خودآگاه ریشه دارد. با چنین نگرشی، واضح و آشکار است که تصاویر حتی مبهم و گاه دیریاب اوستا ظرفیتی گسترده برای تأثیرگذاری بر سبک زندگی ایرانیان دارند.

 تغییر سبک زیست‌بوم‌گرایانه با تکیه بر روایت‌های کهن‌الگویی اوستا

براساس مطالب پیشین، گزاره‌ها و روایت‌های اوستا ظرفیتی گسترده برای تغییر سبک زندگی انسان ایرانی دارد. با توجه به بنیان‌های نظری پژوهش، یکی از موارد مهم برای زیست‌بوم‌گرایان، بهره‌گیری از ظرفیت‌های محلی و بومی برای حفظ محیط زیست است؛ زیرا بهره‌گیری از این ظرفیت‌های نمادین، افزون بر آنکه برای مخاطبان هر محدودۀ جغرافیایی، درک‌پذیرتر و محسوس‌تر است، حس مشارکت افزون‌تری را برمی‌انگیزاند. نمادهای این اثر در مختصات جغرافیایی و تاریخی فرهنگ ایرانیان ریشه دارد و این نمادها برآمده از کهن‌الگوهایی هستند که بخش‌هایی جدایی‌ناپذیر از ژرف‌ترین لایه‌های ضمیر ناخودآگاه جمعی را نمایندگی و اقناع می‌کنند. ضمیر ناخودآگاه کلیدی‌ترین بخش در ایجاد سبک زندگی فرد است و هر ابزار تأثیرگذار بر این بخش، برگ برندۀ تغییر سبک زندگی بشر خواهد بود. این تغییر سبک زندگی درست همان چیزی است که زیست‌بوم‌گرایان برای گذار از بحران‌های زیست‌محیطی در پی آن‌اند؛ بنابراین، اوستا می‌تواند با تأثیرگذاری بر ژرف‌ترین بخش ضمیر ناخودآگاه، بدون آنکه تقابل یا به‌اصطلاح مقاومت روانی مخاطب را برانگیزاند، به تغییر سبک زندگی او، به سود باورهای زیست‌بوم‌گرایانه یاری رساند؛ البته این نکته بسیار مهم است که پیش از هر چیز باید این اثر را کاوید و بررسی کرد که آیا نمادهای آن از این ظرفیت برخوردارند که در راستای چنین دغدغه‌هایی به کار گرفته شوند یا نه. در مبحث بعدی با آوردن نمونه‌هایی از اوستا، ظرفیت‌های نمادین و روایی اوستا در این عرصه ارزیابی شده‌اند.

 

بررسی و تحلیل گزاره‌های در پیوند با محیط زیست اوستا

در بسیاری از بخش‌های بازماندۀ اوستا، به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم با نمونه‌هایی مواجه می‌شوید که افزون بر تأکید بر تقدس عناصر در ارتباط با محیط زیست در تلاش است با بهره‌گیری از نمادهای بومیِ ایرانیان روایتی بیافریند که به تغییر نگرش و سبک زندگی باورمندان بیانجامد؛ تغییر سبک و نگرشی که پیامد آن، حرمت‌نهادن انسان به جزء جزء زیست‌بومش است. اوستا از تمام ظرفیت کهن‌الگویی‌اش برای نمادسازی و روایت‌پردازی در راستای حفاظت از محیط زیست بهره می‌برد؛ برای نمونه، آنگاه که در اوستا سخن از پئریکا (pairika) (پری) می‌آید، این موجود جادویی برآمده از عالم غیرمرئی، به گونه‌ای شخصیت‌پردازی و روایت می‌شود که مخاطب اثر به این گمانه دست می‌یابد که پئریکا، این بدسرشت خوش‌رخسار، می‌کوشد به یاری زیبایی‌اش انسان را بفریبد و زمین، گیاه، آب، ستوران و آتش را تخریب کند (ر.ک: پورداود در مقدمۀ یشت‌ها، 1394: 1/ 59). این شخصیت‌پردازی و روایت‌گری تأثیری ژرف بر روان انسان می‌گذارد.

پئریکا نماد تمام تمایلات لذّت‌جویانه و توسعه‌طلبانه انسان است. این نماد به گونه‌ای جادویی، محیط زیست را به نفع لذّات بی‌حدّ و حصر انسان استحاله می‌کند و نابودی طبیعت را که در بلندمدت جز زشتی و مرگ، پیامدی ندارد، در نگاه انسان زیبا نشان می‌دهد. درحقیقت پئریکا نگرش توسعه‌طلبانه‌ای است که با ترویج مصرف‌گرایی و بی‌توجهی به حرمت محیط زیست، به اضمحلال زیست‌بوم بشر می‌انجامد. پئریکا چه براساس نگرش روانکاوی فرویدی، نمادی از نهاد ( ID) باشد و چه براساس روان‌شناسی یونگ نمادی از کهن‌الگوی سایه، اوستا به آفرینش کهن‌الگوی مقابل آن نیز در قالب نمادهای متعدد ازجمله تشتر (فرشتۀ باران) پرداخته است تا تعادل درونی شخصیت انسان را ایجاد کند که حاصل انگیزش فراخود بر نهاد است و از چیرگی سایه بر تمام جوانب شخصیتی جلوگیری کند. این روایتگری از این نظر برای برساختن سبک زندگی و تأثیرنهادن بر روان و ناخودآگاه انسان اهمیت دارد که صرفاً به توصیه و نصیحت‌گری نپرداخته است؛ بلکه با درگیرکردن تمام ساختار شخصیت آدمی و کهن‌الگوهای انسان، ضمیر ناخودآگاه او را به میدانگاه روایت‌های نمادین فراخوانده و با ایجاد بستری برای پیروزی کهن‌الگوهای مفید به حال محیط زیست، بر روان و سبک زندگی مخاطبِ باورمند تأثیر نهاده است.

در تمام اوستا شاهد یک رویارویی و جدال فراگیر در میانۀ نمادهای منفی برآمده از کهن‌الگوهایی چون سایه با نمادهای مثبت برآمده از دیگر کهن‌الگوها هستیم. این نمادهای رویاروی، که دسته‌ای یاوران اهورامزدا و دسته‌ای یاوران اهریمن‌اند، در بستر روایت‌های اوستایی، تعارض‌های موجود در ناخودآگاه انسان را به گونه‌ای نمادین فراروی او می‌آورند. این رویارویی نمادین درنهایت، ذهن انسان را بدان سو می‌برد که با مقدس‌پنداری آب، زمین و برخی موجودات زنده، از آلودن و تباه‌ساختن آن خودداری کند. در ادامه، بخش‌هایی از اوستا آمده است که در آن به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم آب، زمین و موجودات زنده تقدیس شده‌اند.

در نمونه‌آوری‌ها این نکته را باید در نظر داشت که هرگاه ما با کوهی به نام «هرا» در متون کهن مواجه می‌شویم، نیاز نیست به دنبال مصداق جزئی، عینی و واقعی آن در جغرافیای منطقه‌ای خاص بگردیم. اینها نمادهایی هستند که از کهن‌الگوهایی گسترده‌تر حکایت دارند. اگر دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی پذیرفته شود که کتابت دلالت بر لفظ و لفظ دلالت بر معنی (= مفهوم) و مفهوم دلالت بر عین خارجی دارد (ر.ک: طوسی، 1326: 63)، نمادهای موجود در اساطیر اوستا گرچه به ظاهر دلالت بر عین خارجی دارد، در مرحلۀ معنا و مفهوم مانده‌اند. این ماندن در معنا و مفهوم، نه‌تنها نقطۀ ضعف آنها نیست که موجب اعتلای آن نمادها تا حد کهن‌الگوهای جهانی است. این ویژگی سبب می‌شود نمادهای این فرهنگ، گرچه رنگ‌وبوی ایرانی ـ آریایی دارند، از دسترس درک ایرانیان خارج نباشند.

بر اساس این، هر کجا در اوستا سخن از پدیدۀ طبیعی و زیست‌محیطی نمادین است، ذهن ما نیاز نیست مناطق جغرافیایی یا پدیده‌های طبیعی مربوط به مناطق ایران را بکاود و با مصداق‌اندیشی، اساطیر اوستایی را محدود و محبوس سازد. این پدیده‌های زیست‌محیطی و طبیعی، نمادهای کلی‌اند که به کهن‌الگوهای جهانی نزدیک‌اند و نشان از یک دغدغۀ زیست‌محیطی در شم انسان ایرانی ـ آریایی دارند؛ این بدان معناست که شم انسان ایرانی از ویرانی زیست‌بوم اطراف خویش و پدیده‌های ناخجستۀ مرتبط با آن به سان خشکسالی، احساس خطر می‌کرده و از این احساس خطر به کهن‌الگوهایی پناه می‌برده که نمود این پناهندگی در نمادهای اسطوره‌ای اوستا همچون درخت گئوکرنه (Gaokerena)، کوه هرا (Hara)، ماهی واسی (Vasi) و ... مشهود است و می‌تواند به‌منزلۀ بن‌مایه‌های فکری ایرانیان، به سبب تأثیرات ژرفش بر باورها و اساطیر پسین آسیب‌شناسی شود.

 گزاره‌های در پیوند با آب

آب در اوستا عنصری بسیار درخور توجّه و مقدس است و به گونه‌های مختلف ستوده شده است. از شایستۀ ستایش دانستن تشتر (فرشتۀ باران) تا درود فرستادن بر ناهید (فرشتۀ نگاه‌دارندۀ آب) و رود نمادین دایی‌تیا و دریای فراخ‌کرت، همگی جلوه‌هایی از اهمیت و حرمت آب در اوستاست. در تشتر یشت آمده است «من ای اسپنتمان زرتشت، آن ستارۀ تشتر را در شایستۀ ستایش بودن مساوی، در برازندۀ نیایش بودن مساوی، در تکریم او را خشنود ساختن مساوی، در قابل مدح و ثنا بودن مساوی، با خود من که اهورامزدا هستم بیافریدم» (یشت‌ها، تیریشت، کردۀ 16، فقرۀ 50). در هرمزد یشت به رود مثالی دایی‌تیا و ناهید درود فرستاده شده است «درود به فرّ کیانی، درود به آریا ویچ، درود به سئوکَ، درود به آب دایی‌تیا، درود به آب اردوی ناهید، دورد به همۀ موجودات پاک» (یشت‌ها، هرمزدیشت، فقرۀ 21). در هفتن یشت بزرگ نیز آمده است «به دریای فراخ‌کرت درود می‌فرستیم» (یشت‌ها، هفتن یشت بزرگ، کردۀ 8، فقرۀ 4). پدیده‌هایی در پیوند با آب، در جای‌جای اوستا ستوده شده‌اند:

ـ ما آب‌های از چشمۀ جوشنده و با هم جمع‌شده و جاری را می‌ستاییم، آن آب اهورایی خوشی‌بخشنده اهورا را شما (ای آب‌هایی که) به سهولت روان، قابل شناوری و شست و شو و ارمغان هر دو جهان هستید (یشت‌ها، هفتن‌یشت بزرگ، کردۀ 4، فقرۀ 3).

ـ ما به سرچشمه‌های آب درود می‌فرستیم و به گذرهای آب درود می‌فرستیم (یشت‌ها، هفتن‌یشت بزرگ، کردۀ 8، فقرۀ 1).

ـ به کوههایی که از (بالای آن‌ها) آب جاری موجود است، درود می‌فرستیم و به دریاچه‌ها و استخرها درود می‌فرستیم (یشت‌ها، هفتن‌یشت بزرگ، کردۀ 8، فقرۀ 2).

افزون بر ستایش ناهید و تشتر و درود بر پدیده‌های زیست‌محیطی در پیوند با آب - که به‌صورت مکرر در اوستا مشاهده می‌شود، یک نمادسازی بسیار سترگ در اوستا وجود دارد که کمتر بررسی شده است. فرشته‌ای با نام اپام‌نپات که فرشتۀ نگاه‌دارندۀ آب و نیز فرشتۀ پاسبان فر و تاج‌بخش معرفی می‌شود. گویا آن که پاسبان آب است، حافظ و نگاه‌بان فر، حکومت و نظام یک کشور خواهد بود. این پیوند آب و فر، نشان از یک نگرش ویژه به ضرورت حفاظت از آب دارد «اپام نپات را ما می‌ستاییم و آب مزداآفریدۀ مقدّس را ما می‌ستاییم» (یشت‌ها، هفتن‌یشت کوچک، فقرۀ 9).

مستندات تاریخی نیز نشان از حرمت آب نزد ایرانیان کهن دارد. شایان ذکر است وضعیت جغرافیایی ایران و قرارگرفتن بخش وسیعی از آن در منطقه‌ای گرم و خشک، در اهمیت‌یافتن آب میان مردم ایران نقش درخور توجّهی داشته است و می‌توان تأثیر این مسئله را در شکل‌گیری اساطیر در پیوند با آب ردیابی کرد؛ به‌ویژه که این تأکید بر آب در اساطیر ایرانی، بیش از اساطیرِ مشابهِ ملل دیگر است. پورداود با تکیه بر منابع تاریخی، در توضیحات آبان‌یشت به این نکته اشاره می‌کند که ایرانیان در میان رود، بول نمی‌کنند و در آب، تُف نمی‌اندازند و آلودن آب به کثیفی را تحمّل نمی‌کنند. همچنین به این مسئله تأکید می‌ورزد که ایرانیان آب جاری را تنها برای نوشیدن و آبیاری گیاهان مصرف می‌کردند (ر.ک: پورداود در مقدمۀ آبان‌یشت، 1394: 151).

پورداود در ابتدای تیر یشت نیز مقدمه‌ای نگاشته است؛ او در آن به این نکته اشاره می‌کند که این یشت نیز مانند بیشتر بخش‌های اوستا، روایتی نمادین از مصارعۀ خوبی و بدی است. زدوخوردِ فرشتۀ باران در عالم بالا علیه دیو خشکی در تیر یشت، این مسئله را به ایرانیان القا کرده است که در مملکت خشک و کم‌آب خود نیز باید به ضدّ خشکی بکوشند. پیامد چنین نگرشی بر سبک زندگی ایرانیان تأثیر نهاده است و درنهایت، این کوشیدن علیه خشکی و نگاه‌داشتن حرمت آب موجب شده است ایرانیان قنات را اختراع کنند و از پرتو آن، به آبادانی نواحی خشکِ ایران بپردازند (ر.ک: پورداود در مقدمۀ تیریشت، 1394: 266).

ستایش و درودفرستادن بر آب و دیگر پدیده‌های زیست‌محیطی، افزون بر جنبه‌های یادشده، از این رو اهمیت دارد که به یک عنصر طبیعی، هم‌ارز و هم‌ارج انسان اهمیت داده می‌شود. این شیوۀ ستودن طبیعت، برای زیست‌بوم‌گرایان که به نگاه فرادستانۀ انسان به طبیعت معترض‌اند و آن را موجب تداوم تخریب محیط زیست‌ می‌دانند، اهمیت دارد:

ـ ایدون آب‌ها را می‌ستاییم (آن آب‌های) فروچکیده و گرد هم‌آمده و روان‌ شده و خوب کنش اهورایی را و شما را (ای آب‌ها) که به خوبی روان و به خوبی درخور شناوری و به خوبی برای شست‌وشو (و) بخشایش دو جهان (هستید ما می‌ستاییم) (یسنا، هات 38، فقرۀ 3).

ـ آب اردویسور ناهید را می‌ستاییم که به همه‌جا کشیده شده، درمان‌بخش، دشمن دیوها، اهورایی کیش، برازندۀ ستایش در جهان خاکی، برازندۀ ستایش در جهان خاکی (است)، پاکی که افزایندۀ جان، پاکی که افزایندۀ گله و رمه، پاکی که افزایندۀ گیتی، پاکی که افزایندۀ خواسته، پاکی که افزایندۀ کشور است (یسنا، هات 65، فقرۀ 1).

گزاره‌های در پیوند با زمین

پدیده‌های طبیعیِ در پیوند با زمین، به گونه‌های مختلف در اوستا ستوده شده‌اند و این ستودن و درودفرستادن بر عناصر در پیوند با زمین، همان‌طور که پیش از این نیز به تفصیل تبیین شد، نشان از نگاهی ویژه به طبیعت دارد که بر اساس آن، انسان ارباب طبیعت نیست، بلکه بخشی از طبیعت است؛ نگرشی که برای زیست‌بوم‌گرایان دارای اهمیت است. این درود و ستودن‌ها در اوستا بر عناصر طبیعی مختلف جاری می‌شود؛ از کوه اوشیدم گرفته تا کوه هرا:

ـ آن کوه اوشیدَم اوشیدرنه را شبانه‌روز با نیاز برازندۀ زَور می‌ستاییم (یشت‌ها، هرمزدیشت، فقرۀ 28).

ـ به زمین و آسمان درود می‌فرستیم و به باد چالاک مزداآفریده درود می‌فرستیم و به قلۀ کوه هرا درود می‌فرستیم، به زمین و به همۀ چیزهای نیک و خوب درود می‌فرستیم (یشت‌ها، هفتن‌یشت بزرگ، کردۀ 8، فقرۀ 4).

ـ کوه اوشیدَرنَ مزدا داده، (آن) ایزد رفاهیت راستی‌بخشنده را می‌ستاییم؛ همۀ کوههای رفاهیت راستی بخشنده (و) بسیار رفاهیت‌بخشنده مزداداده پاک (و) رد پاکی را می‌ستاییم (یسنا، یسنا «ها»6، فقرۀ 13).

ـ ایدون این زمین، زمینی را که ما در بر گرفته و این زنان را نیز می‌ستاییم (یسنا، هات 38، فقرۀ 1).

ـ زمین و آسمان را می‌ستاییم و باد چالاک مزدا آفریده را می‌ستاییم و سر کوه البرز را می‌ستاییم، زمین و همه چیزهای نیک را می‌ستاییم (یسنا، هات 42، فقرۀ 3).

افزون بر این، ذکر کارهایی که موجب شادی و تقویت زمین می‌شود و بر حذرداشتن افراد از کارهایی که موجب آلودگی آن می‌شود، نشان از اهمیت زمین در اوستا دارد:

ـ زراعت و درختکاری است که زمین را شاد و خرسند می‌سازد و اهریمن و دیوان را می‌گریزاند. کیفر اعدام در انتظار کسی است که جسد مرده را به‌تنهایی حمل کند. کیفر تازیانه برای کسی که مرده را در زمین دفن کند (وندیداد، فرگرد 3، بخش 1).

ـ اهورامزدا پاسخ داد و گفت: ای اسپتمه زرتشت، زمین خوشبخت در درجۀ سوم جایی است که مرد پارسا در آنجا هرچه بیشتر گندم، علوفه، درختان میوه‌دار بکارد و وسایل آبیاری در زمین بایر فراهم بدارد (وندیداد، فرگرد 3، بند 4).

ـ زمین خوشبخت در درجۀ چهارم جایی است که رمه ریز و درشت در آنجا تربیت نمایند و پرورش دهند (وندیداد، فرگرد 3، بند 5).

ـ زمین خوشبخت در درجۀ پنجم جایی است که رمه ریز و درشت در آنجا کود بیشتر دهد (وندیداد، فرگرد 3، بند 6).

ـ قطعۀ زمینی که در آن سگ یا انسان فوت کرده است، چند مدت باید بی‌کشت و بی‌حاصل بماند؟ اهورامزدا پاسخ داد و گفت: قطعۀ زمینی که در آن سگ یا انسان فوت کرده است، ای زرتشت مقدس، باید در مدت یک سال تمام بی‌کاشت و بی‌حاصل بماند (وندیداد، فرگرد 6، بخش 1، بند 1).

نمونه‌های یادشده همگی نشان از اهمیت و حرمت زمین در متنِ اوستا دارد. نیالودن زمین از اصول تأکیدشدۀ آن است و آراستن زمین با زراعت و درخت، موجب شادی و خرسندی آن ارزیابی شده است. شادی و خرسندی زمین، نشان از قائل‌شدن حیات برای زمین در این متنِ کهن‌الگویی و نمادین است. دین‌پژوهی چون هانری کوربن به این نگاهِ ویژۀ اوستا به زمین توجّه داشته و موجب شده است در یکی از کتاب‌های خویش با نام کالبد روحانی و آسمانی زمین از مزدائیسم تا شیعه، با تأثیر از گزاره‌های اوستا فصلی با نام «زمین یک فرشته است» بنگارد و در آن از اهمیت زمین در دین زرتشت سخن بگوید (Corbin,1989: 3).

گزاره‌های در پیوند با حیوانات و گیاهان

ستایش و درود فرستادن بر حیوانات و گیاهان نمادین نشان از اهمیت حفاظت از حیات حیوان و گیاه در اوستا دارد. نمونه‌های متعددی از این ستایش‌ها و درودها در اوستا وجود دارkد که در زیر به برخی از آنها اشاره می‌شود:

ـ فروهر این مرد پاک را که موسوم است به اسمو خوانوت می‌ستاییم. پس از آن من می‌خواهم که مثل مرد معتقدی (فروهرهای) سایر پاک‌دینان را بستایم، (فروهر) گئوکرنه توانا و مزدا آفریده را می‌ستاییم، گئوکرنه توانا و مزداآفریده را می‌ستاییم1 (یشت‌ها، هرمزدیشت، فقرۀ 30).

ـ این‌چنین ما می‌ستاییم گوشورون و تشان را و روان خودمان را و ستوران اهلی را که به ما غذا می‌دهند، برای کسانی که اینها (وجود دارند) و کسانی که برای اینها وجود دارند2 (یشت‌ها، هفتن‌یشت بزرگ، کردۀ 5، فقرۀ 1).

ـ روان‌های جانوران مفید برّی را می‌ستاییم (یشت‌ها، هفتن‌یشت بزرگ، کردۀ 5، فقرۀ 2).

ـ به مزارع گندم سودبخش درود می‌فرستیم (یشت‌ها، هفتن‌یشت بزرگ، کردۀ 8، فقرۀ 2).

ـ به ماهی وس3 پنچا سَتوَران درود می‌فرستیم و به خرای4 پاک که در وسط دریای فراخ‌کرت ایستاده است درود می‌فرستیم (یشت‌ها، هفتن‌یشت بزرگ، کردۀ 8، فقرۀ 4).

ـ ماه5 حامل نژاد ستوران را، گوش یگانه آفریده را، چارپایان گوناگون را خشنود می‌سازیم (یشت‌ها، ماه‌یشت، فقرۀ 1).

ـ من می‌ستایم ماه حامل نژاد ستوران را (یشت‌ها، ماه‌یشت، فقرۀ 5).

ـ درواسپ6 توانای مزدا آفریدۀ مقدس را می‌ستاییم؛ کسی که چارپایان خُرد را سلامت نگه می‌دارد، کسی که چارپایان (ستوران) بزرگ را سلامت نگه می‌دارد، کسی که دوستان را سلامت نگه می‌دارد، کسی که بچگان را سلامت نگه می‌دارد، با دید، با نان بسیار دور و ... (یشت‌ها، درواسپ‌یشت، کردۀ 1، فقرۀ 1).

ـ او را (درواسپ را) بستود زرتشت پاک در آریا ویچ، در کنار (رود) ونگوهی دائیتیا با هوم آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خرد، با پندار و گفتار و کردار، با زَِور و با کلام بلیغ و از او این کامیابی را درخواست (یشت‌ها، درواسپ‌یشت، کردۀ 6، فقرۀ 25).

ـ فروهر چارپای خوب‌کنش و کیومرث پاک را می‌ستاییم (یسنا، یسنا«ها» 13، فقرۀ 168).

این ارج‌نهادن به برخی حیوانات و گیاهان، هم‌ارز انسان، چنانکه پیش‌تر به تفصیل تبیین شد، ازنظر زیست‌بوم‌گرایان درخور توجّه است. باید این نکته را در نظر داشت که گرچه بر حیوانات و موجودات در متن اوستا، هم‌ارز و به‌سان انسان درود فرستاده می‌شود، این همراهی به معنای آن نیست که این موجودات را خداوند برای بهره‌بردن انسان نیافریده باشد؛ این بدان معناست که در عین حال که انسان از این موجودات، بهره‌مند و خُرم می‌شود، باید بداند جایگاه آنان، جایگاهی فرودستانه نیست «تویی پدر پاک این (سپند) مینو، کسی که برای ما چارپای خُرمی‌بخش بیافرید» (گاثاها، سِپنتَمَدگات، ها47، بند 3). این همراهی و هم‌ارج بودن انسان و گیاه، به گونه‌ای است که در دین زرتشت، گیاهان و فروهر پرهیزکاران به موازات و در کنار یکدیگر، یاری‌دهندۀ انسان شمرده شده‌اند (Malandra, 1983: 52)؛ البته این که تنها برخی موجودات درخور ستایش‌اند، می‌تواند نقد و تحلیل شود. مسئله این است که اگر برخی حیوانات درخور این ستایش‌اند، چرا برخی دیگر دارای آن ارزش و ارج نیستند. در ادامه به تفصیل و با رویکردی انتقادی این مسئله بررسی شده است.

 نقد زیست‌‌بوم‌گرایانۀ برخی باورهای برآمده از اوستا

یکی از پرسش‌های مدنظر این است که آیا تمام گزاره‌های اوستا ازنظر زیست‌بوم‌گرایی دارای ارزش و مثبت است یا نمونه‌های نقدپذیر نیز در این اثر وجود دارد. واقعیت این است که گرچه فضای کلی اوستا به نفع محیط زیست و همسو با دیدگاههای زیست‌بوم‌گرایی است، دربارۀ یکی از باورهای رایج زردشتیان این قاعده صدق نمی‌کند. یکی از باورهای برآمده از اوستا خیر و شر برشمردن حیوانات است. بر اساس این، برخی از حیوانات اهریمنی شمرده می‌شوند و از بین بردن آنها پاداش در بر دارد. زردشتیان برخی حیواناتِ مضررا برای محصولات کشاورزی و زندگی انسان، خرفستر می‌نامیدند و کشتن آنها را عملی پسندیده و درست می‌دانستند (ر.ک: پورداود، 1386: 178). چنین باورهایی با نگرش‌های زیست‌بوم‌گرایان در تضاد است. زیست‌بوم‌گرایان در مبحث حمایت از محیط زیست به جای آنکه اصل و اساس را منافع انسان بدانند و انسان و منافع بشر را هدف غایی حفاظت از محیط زیست در نظر گیرند، محترم‌شمردن محیط زیست و موجودات زنده را غایت نهایی در نظر می‌گیرند و براساس چنین نگرشی، نمی‌توان یک موجود زنده را به سبب مضربودن برای انسان از بین برد یا تقبیح کرد. درحقیقت براساس نگرش زیست‌بوم‌گرایانه، یگانه نقد واردشده بر اوستا همین رسم خرفسترکشی در دین زردشتی است. دربارۀ خرفستر و خرفسترکشی در اوستا آمده است که:

ـ یکی از کفاره‌هایی که بر گناهی برشمرده می‌شود، کشتن خرفستران است: او باید هزار افعی از آنچه روی شکم می‌خزند و یک‌هزار نوع دیگر به هلاکت رساند. او باید یک‌هزار وزغ زمینی و دوهزار وزغ آبی به هلاکت رساند. او باید یک هزار مورچه دزدانه و دوهزار نوع دیگر به هلاکت رساند (وندیداد، فرگرد 18، بند 73).

ـ من اهورامزدا، دومین کشور که با نزهت آفریدم دشتی است که اقوام سغد در آن سکونت دارند. اهریمن پرمرگ بر ضد آن آفت ملخ پدید آورد. این آفت برای گیاهان، زیان‌بخش و برای رمه و ستوران، کشنده است (وندیداد، فرگرد 1، بند 5).

ـ چهارمین کشور با نزهت که من اهورامزدا آفریدم، بلخ زیبا با پرچم افراشته است. اهریمن پرمرگ بر ضد آن مورچه و سوراخ مورچه پدید آورد (وندیداد، فرگرد 1، بند 7).

ـ سگ آبی، جانوری سودمند دانسته شده و کسی که آن را بکشد کفاره‌هایی باید بپردازد که یکی از این کفاره‌ها کشتن خرفستران است «او باید ده هزار مار که روی شکم می‌خزد به هلاکت رساند. او باید ده هزار لاک‌پشت به هلاکت رساند. او باید ده هزار وزغ زمینی به هلاکت رساند. او باید ده هزار وزغ آبی به هلاکت رساند. او باید ده هزار مورچه دزد گندم به هلاکت رساند. او باید ده هزار مورچه زهرآلود و بدقدم به هلاکت رساند. او باید ده هزار کرم که در کثافات و مدفوعات زندگی کند، به هلاکت رساند. او باید ده هزار مگس زشت و منفور به هلاکت رساند» (وندیداد، فرگرد 14، بند 5و 6).

ـ باید دویست مورچه دزدانه (غله) در تابستان و دویست خرفستر (حشره) مخلوث اهریمن در زمستان از هر نوع باشد، به هلاکت رسانند» (وندیداد، فرگرد 16، بند 12).

با توجه به متون اوستا، بیشتر حشرات زیان‌بخش برای محصولات کشاورزی در دستۀ خرفستران جای می‌گیرند. شایان ذکر است یکی از موارد شایان توجه و نقدپذیر زیست‌‌بوم‌گرایان در چند دهۀ اخیر، تلاش بشر برای از بین بردن این حشرات با سموم مختلف بوده است؛ به‌گونه‌ای‌که یکی از آثار بسیار مهم برآمده از این رویکرد، کتابی به نام بهار خاموش، نوشتۀ راشل کارسون است. او در این کتاب به مضرات نگرش خودپسندانه‌ای اشاره کرده است که به موجب آن، انسان به خود حق می‌دهد در راستای رفاهش برخی موجودات را نابود کند:

از عبارت کنترل طبیعت نوعی خودپسندی استنباط می‌شود که ثمرۀ زیست‌شناسی و فلسفۀ عصر نئاندرتال است؛ یعنی زمانی که گمان‌ می‌رفت طبیعت به‌خاطر رفاه انسانی برپا شده باشد و قسمت اعظم مفاهیم و عملیات حشره‌شناسی کاربردی نیز به جهان عصر حجر علوم بازمی‌گردد. برای ما بداقبالی نگران‌کننده‌ای است که علمی چنین ابتدایی به مدرن‌ترین و مخوف‌ترین سلاح‌ها مجهز شده باشد و آنها را نه‌تنها علیه حشرات، علیه تمامی سیارۀ زمین به کار گیرند (کارسون، 1388: 281).

متن اوستا گرچه ارزش زیست‌بوم‌گرایانۀ نمادین و اسطوره‌ای دارد، باید حتماً با نگرشی انتقادی و دقیق ارزیابی و بهره‌گیری شود؛ وگرنه اهریمنی‌دانستن برخی موجودات در این متن، طبق دیدگاهِ زیست‌بوم‌گرایی می‌تواند تأثیر بسیار مخربی داشته باشد.

نتیجه

گذار از بحران زیست‌محیطی کنونی بدون تغییر نگرش و سبک زندگی انسان امکان‌پذیر نیست. بررسی راهکارهای ایجاد چنین تغییری، چندین دهه است که در دستور کار زیست‌بوم‌گرایان قرار گرفته است. واکاوی متون دینی، این آگاهی را به ما می‌دهد که این متون به سبب گسترۀ نفوذشان، قابلیت ایجاد چنین تغییری را دارند. بر بنیاد دیدگاه زیست‌بوم‌گرایانه، اوستا به دلایل زیر در تغییر نگرش بشر به سودِ محیط زیست، اهمیت دارد:

  1. اوستا متن دینی و دارای ارزش‌ِ اسطوره‌ای است. اوستا به سبب دینی‌بودنش بر شیوۀ نگاه باورمندان زرتشتی تأثیرگذار است و نیز به سبب ارزش اسطوره‌ای برخی از گزاره‌ها، بر گروه وسیع‌تری از مردمان، به‌ویژه گویشوران زبان‌های هند و اروپایی، تأثیرگذار است.
  2. کارکرد گزاره‌های اسطوره‌ای، ازجمله گزاره‌های اسطوره‌ای اوستا، به گونه‌ای است که به سبب کهن‌الگویی بودن، در عین متأثربودن از ضمیر ناخودآگاه جمعی بر ناخودآگاه و روان انسان تأثیرگذار است. تأثیرگذاری بر ناخودآگاه، یکی از مؤثرترین راههای تغییر سبک زندگی است و از این رهگذر متون این‌چنینی، قابلیت آن را دارند که بر سبک زندگی افراد تأثیر بگذارند.
  3. بسامد مفاهیم در پیوند با محیط زیست در اوستا و ارزش اسطوره‌ای این گزاره‌ها می‌تواند به‌عنوان ظرفیتی بالقوه شایان توجه زیست‌بوم‌گرایان قرار گیرد. درودها و ستایش‌های به‌کاررفته در این متن برای عناصر طبیعی، شایستۀ ستایش‌اند؛ از این نظر که در کنار هم و به موزات هم دانستن طبیعت و انسان برای زیست‌بوم‌گرایان مهم است درحقیقت یکی از اصول بنیادین زیست‌بوم‌گرایان، یادآوری این نکته است که انسان، جزئی از طبیعت است و نه ارباب طبیعت.
  4. نکتۀ درخور توجّه دیگر این متن برای زیست‌بوم‌گرایان، قابلیت‌های نمادین آن است. این قابلیت در یک بستر جغرافیاییِ ویژه نمود یافته و به‌عنوان ظرفیتی بومی با احیای یک هویت ویژۀ محلّی، این ظرفیت را دارد که موجب همراهی افزون‌تری در میان مخاطبان بومی شود؛ زیرا بهره‌گیری از این ظرفیت‌های نمادین، افزون بر آنکه برای مخاطبان هر محدودۀ جغرافیایی، درک‌پذیرتر و محسوس‌تر است، حس مشارکت افزون‌تری را برمی‌انگیزاند.

آنچه در این میان نباید از یاد برد برخی گزاره‌های ویژۀ اوستاست که با اهداف زیست‌بوم‌گرایانه تناقض آشکار دارد. این بخش از گزاره‌ها بیشتر به ذکر مناسک برخورد با خرفستران اختصاص دارد که می‌تواند زیست‌بوم و نظم حیات را در زمین دچار مسئله کند؛ ازاین‌رو برای بهره‌گیری از ظرفیت‌های مثبت این مقوله، داشتن نگرش نقادانه، ضرورتی انکارناپذیر است.

یادداشت‌ها

  1. ستایش فروهر درخت گئوکرنه، درخت نوعی کهن‌الگویی و جایگاه آن چنانکه در بندهشن آمده است، میان اقیانوس فراخ‌کرت است و ماهی کَرَ از آن در مقابل موجودات اهریمنی حفاظت می‌کند (ر.ک: پورداود در هرمزدیشت، 1394: 93). در هرمزد یشت، آنجا که نام ستایش فروهر خوانوت (نخستین پیرو زرتشت)، در پی آن از ستایش فروهر گئوکرنه آمده است.
  2. گوشورون روان، نخستین ستور و فرشتۀ موکل جانوران مفید است و کسانی که از ستوران نگه‌داری می‌کنند، در این فقره ستایش شده‌اند (ر.ک: پورداود در هفتن‌یشت بزرگ، 1394: 132).
  3. واسی vasi در اوستا نام ماهی بزرگی است که در اقیانوس فراخ‌کرت به سر می‌برد و طول قامت آن به قدری بلند است که تخمین‌زدنی زد و تمام جانوران مزداآفریده در حمایت این ماهی‌اند (ر.ک: پورداود در هفتن‌یشت بزرگ، 1394: 135).
  4. خرا (khara) نام موجودی است که براساس آنچه در بندهشن آمده است، در میان اقیانوس فراخ‌کرت به سر می‌برد. ان موجود دارای شش چشم، نه پوزه، دو گوش و یک شاخ زرین است که از آن هزار شاخ دیگر روییده، با شاخ خود موجودات اهریمنی را نابود می‌سازد. به دنبال آواز او تمام جانوران مادۀ اهورایی آبستن و جانوران اهریمنی از بیم و هراس بچه سقط می‌کنند. همچنین این موجود، تصفیۀ آب اقیانوس روان‌شده به سمت هفت کشور را انجام می‌دهد (ر.ک: پورداود در هفتن‌یشت بزرگ، 1394: 135و136).
  5. ماه تشکیل‌دهنده و نگاهدارندۀ نژاد ستوران است.

6. یشت نهم متعلق به درواسپا (Drvapa) است که گااُوش در اوستا و در فارسی گوش می‌نامند. درواسپا فرشتۀ حافظ چهارپایان است (پورداود در مقدمۀ درواسپ‌یشت، 1394: 282).

 

[1]. Gilbert Durand

[2]. Carl Gustav Jung

1-     ابراهیم‌نیا، رضا، (1383)، «اهمیت محیط زیست در ایران باستان»، مجلۀ تاریخ‌پژوهی، شمارۀ 20، صص 120-113.
2-   اسنودن، روت، (1389)، خودآموز یونگ (آموزش مبانی روان‌شناسی تحلیلی و آشنایی با نظریه‌های او)، ترجمۀ نورالدین رحمانیان، تهران، آشیان، چاپ سوم.
3-     پورداود، ابراهیم، (1386)، فرهنگ ایران باستان، تهران، اساطیر، چاپ دوم.
4-     تفضلی، احمد، (1386)، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، سخن، چاپ پنجم.
5-     حدادی، محسن، (1383)، «ادیان و محیط زیست "مروری بر مجموعۀ 9 جلدی ادیان و محیط زیست"»، اخبار ادیان، شمارۀ 12، صص 65-60.
6-     دابسون، اندرو، (1377)، فلسفه و اندیشۀ سبزها، ترجمۀ محمد حسن ثلاثی، تهران، آگه.
7-     دوران، ژیلبر، (1398)، تخیل نمادین، ترجمۀ روح‌الله نعمت‌اللهی، تهران، حکمت کلمه، چاپ اول.
8-     شولتز، دوان و شولتز، سیدنی، (1394)، نظریه‌های شخصیت، تهران، ویرایش، چاپ سی‌ودوم.
9-     طوسی، خواجه نصیرالدین، (1326)، اساس‌الاقتباس، تصحیح محمدتقی مدرس رضوی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول.
10- عروج‌نیا، پروانه و لیلا هوشنگی، (1395)، «متون دینی زرتشتی و محیط زیست: نقش انسان در آبادانی زمین و طبیعت»، پژوهشنامۀ ادیان، شمارۀ 20، سال دهم، صص 131-111.
11- قادری سُهی، هستی و مهیار علوی‌مقدّم، (1396)، «نقش نگرش زیست‌بوم‌گرایی در تقویّت اقتصاد مقاومتی و اجرایی‌شدن اهداف آن»، مجموعه مقالات همایش ملّی مدیریت با رویکرد اقتصاد مقاومتی، دانشگاه آباده، صص 7-1.
12- کارسون، راشل، (1388)، بهار خاموش، ترجمۀ عبدالحسین وهاب‌زاده و عوض کوچکی و امین علیزاده، مشهد، جهاد دانشگاهی، چاپ دوم.
13- گاثاها، (1394)، تألیف و ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، اساطیر، چاپ اول.
14- محقق‌داماد، مصطفی، (1390)، «الهیات محیط زیست "گزارشی از آرمان شهر علامه اقبال لاهوری"»، مجلۀ اخلاق زیستی، شمارۀ 1، صص 192-171.
15- مهدیزاده، جواد، (1386)، «در جست و جوی زندگی سبز "نظری به اندیشه‌های نوین زیست‌بوم گرایی"»، جستارهای شهرسازی، سال 6، شمارۀ 21، صص 45-28.
16- نامورمطلق، بهمن، (1392)، درآمدی بر اسطوره‌شناسی نظریه‌ها و کاربردها، تهران، سخن، چاپ اول.
17- نصر، سیدحسین، (1386)، دین و نظم طبیعت، ترجمۀ انشاءالله رحمتی، تهران، نی، چاپ دوم.
18- ویسپرد، خرده‌اوستا، وندیداد، (1394)، گردآوری و تألیف ابراهیم پورداود و جیمز دارمستتر، تهران، اساطیر، چاپ اول.
19- یسنا (نامۀ زرتشت)، (1394)، گردآوری و تألیف ابراهیم پورداود، تهران، اساطیر، چاپ اول.
20- یشت‌ها (1و2)، (1394)، گردآوری و تألیف ابراهیم پورداود، تهران، اساطیر، چاپ اول.
21- یونگ، کارل‌گوستاو، (1390)، چهار صورت مثالی (مادر، ولادت مجدد، روح، چهرۀ مکّار)، ترجمۀ پروین فرامرزی، مشهد، به‌نشر، چاپ سوم.
22-  Corbin, Henry, (1989), Spiritual Body and Celestial Earth From Mazdean Iran to Shi'ite Iran,Nancy Pearson (trans.), Princeton, Princeton University Press, Fifth printing with Prelude to the Second Edition.
23-  Malandra, William, (1983), An Introduction to Ancient Iranian Religion: Readings from the Avesta and Achaemenid Inscriptions, V.2, Minneapolis, Minnesota Publications in the Humanities, First English language edition.