بررسی و مطالعه گفتمان‌های تورات و انجیل و قرآن در معجزه پیامبران

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار گروه الهیات، دانشگاه اصفهان

چکیده

امروزه همه فرهیختگان و باورمندان به ادیان الهی برای نیل به تفاهم و همزیستی دینی و انسانی، مراوده و گفتگوی دانشمندان مذهبی را لازم می‌دانند و تأکید می‌کنند که انجام این گفتگو‌ها موجب پیدایش حس تفاهم و درک حقیقی دینی خواهد شد. طبیعی است که محور اصلی این گفتگو‌ها متون مقدس و حیانی است. در این میان قرآن کریم و کتاب مقدس بیشترین پیروان الهی را به خود اختصاص داده‌اند. از این رو، یکی از محور‌های اصلی، گفتگوی بین ادیان خواهد بود. این مقاله مفهوم معجزه، عناوین واهداف آن و مصادیقش را در تورات و انجیل و قرآن مورد جستجو قرار داده، بر باورهای مشترک بین مسلمانان و پیرامون کتاب مقدس توجه ویژه دارد.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Discourse Study and Analysis on Koran and Bible

نویسنده [English]

  • Azam Parcham
Assistant Professor, Department of Theology, the University of Isfahan
چکیده [English]

Nowadays, all Cultivated thinkers and believers in divine religions see the dialogue among religious as necessary task in order to attain the religious and human co-existence and mutual understanding. They believe that such dialogues will bring about a sense of sympathy and a true knowledge of religion. It is clear that core of such dialogues are the revealed Scriptures. Among these Scriptures, the Holy Koran and the Bible, Possessing the greatest number of believers in the world, are the main focus of the inter- religious dialogues.

  This paper attempts to make a research on the concept of miracle its titles, objectivest, and instances in Koran and Bible, focusing on common beliefs among Moslems, christianst, and jews.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Koran
  • Old Testaments
  • Bible
  • Miracle
  • chastity
  • Prophethood
  • Jesus
  • Moses
  • Rescue
  • Ancient
  • resurrection

در این برهه از زمان، تقریب ادیان الهی و بحث و گفتگو درباره آن - که امری لازم و حیاتی است- به تحقیقی علمی و همه جانبه در متون دینی ادیان الهی، نظیر: قرآن و عهدین و مطالب و مفاهیم موجود درآن نیازمند است. این تفکر زمانی میسر است که زمینه‌های علمی لازم وبه دور از عصبیت‌های قومی- نژادی متکی بر مبناهای کلامی دقیق فراهم آید که نتیجه آن تجلی و به بار نشستن مشترکا ت ادیان الهی است؛ از جمله این که همه شرایع الهی از یک سرچشمه صادر شده‌اند ودین حقیقتی است زنده و فراتر از حوادث و تغییرات تاریخی. در باطن دین،حقیقت واحدی نهفته که به صور گوناگون در شریعت‌های مختلف و در ادوار تاریخی متجلی شده است. قرآن دراین زمینه می‌فرماید:

«شرع لکم من الّدّین ما وصّی به نوحاٌ والّذی اوحینا الیک و ماوصّینا به ابراهیم وموسی وعیسی ان اقیمو الّدّین ولا تتفرّقوا فیه.. ..» ( شوری /13)

«(ازاحکام دین)،آنچه را که به نوح درباره آن سفارش کرده، برای شما تشریع کرد و آنچه را به تو وحی کردیم وآنچه را که درباره آن به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نمودیم: که دین را برپا دارید و درآن تفرقه اندازی نکنید.. ..»

از نصّ صریح این آیه چنین استنباط می‌شود که متن اصلی شرایع الهی که بر پیامبران وحی می‌شده، یک حقیقت است و هیچ گونه سلیقه فردی آنان در امر ابلاغ وحی و رسالت مدخلیت نداشته است بلکه دقیقاً آنچه به آنان وحی می‌شده به مردم ابلاغ می‌نمودند.

از این رو، آنچه آغازگر این سلسله از گفتگو‌هاست، احساس این ضرورت است که ادیان باید به حفظ و ارتقای ایمان جمعی بشر در دوران معاصر اهتمام ورزند؛ دورانی که ایمان و معنویت شاهد سخت‌ترین یورش‌های دنیا پرستان مادی‌گرایی است.

بنابراین، امروزه صاحبنظران ادیان الهی برای نیل به تفاهم و همزیستی دینی و به تبع آن، درک متقابل یکدیگر و تأثیر آن بر محیط‌های اجتماعی - سیاسی، انجام این گفتگو و مراوده را لازم و ضروری می‌دانند و تاًکید می‌کنند که انجام این گفتگوها و تبادل نظرها موجب تجلی وپویایی روح توحیدی در کالبد انسان‌ها می‌شود و تصورات غیر معقول از ادیان الهی رخت بر می‌بندد، اما این مراوده و گفتگو به شرطی جامه عمل می‌پوشاند که اصل گفتگو از هر نوع شائبه و غرض مبرّا و عصبیت‌های قومی‌- مذهبی در آن مدخلیت نداشته باشد.

قرآن در 1400 سال پیش در همین زمینه پویایی روح توحیدی درجامعه بشری فرموده است: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئاً ولایتّخذ بعضنا بعضا ارباباً من دون الله فإن تولَّوا فقولوا اشهدوا بأنّا مسلمون» (آل عمران /64).

«بگو ای اهل کتاب، بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است، بایستیم که: جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم، و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد. پس اگر (ازاین پیشنهاد) اعراض کردند، بگویید: شاهد باشید که ما مسلمانیم (نه شما)».

کلمه سواء به این معناست که قرآن و تورات و انجیل در دعوت به کلمه توحید متفقند که حقیقت آن عبودیت خداوند و توحید عملی است (طبرسی، 1379 ق، ج اول، 454، طبا طبایی، 1393، ج 3، 270؛ طیب، 1366 ش، ج 3، 235).

بیش از نیم قرن است که گفتگوهای ادیان در این زمینه انجام گرفته است، نظیر: سمپوزیوم اسلام و مسیحیت در سال 1369 و 1371در شهر«آتن» و در سال 1373در تهران و غیره.. .

در پیام عالیجناب «وارتومئولوس» رهبر کلیسای ارتدکس جهان به: سمپوزیوم اسلام و مسیحیت آمده است: «برگزاری این‌گونه دیالوگ‌هاکه با نیت پاک علمای دو دین و با هدف نزدیک کردن انسان‌های مومن انجام می‌گیرد، همیشه مورد حمایت من است. ما امروزه در دنیایی زندگی می‌کنیم که بی اعتقادی و بی تفاوتی در مقابل خدا وجود دارد که این خود خطرناک‌ترین آفت جامعه بشری است و از این نظر، برگزاری این سمپوزیوم و اجتماع اساتید و علمای شناخته شدة دو مذهب و بحث در مورد ایمان وخداوند نشان می‌دهد که دیگر بی خدایی متعلق به گذشته بوده، شامل زمان حال وآینده نخواهد بود. علاوه بر این، می‌خواهم اعتقاد وایمان صریح خود را بیان کنم که دو راه پاک و الهی ارتدکس واسلام می‌تواند و باید به صورت موازی حرکت نماید واز طریق این دیالوگ‌ها نه تنها به خاطر مسائل جغرافیایی و سرنوشت مشترک تاریخی، بلکه به خاطر داشتن سنت‌های دیرینه مذهبی در شناخت بهتر یکدیگر کوشا باشند (مجموعه مقالات، 1374، 4-3 ).

نکته حایز اهمیت این است که این دیالوگ‌ها هرگز در صدد نادیده انگاشتن تفاوت مبانی واصول فقهی دو مذهب نیست، اما باید در صدد این باشد که سوء تفاهمات و رقابت‌های گذشته را که اکثر آنها مطابق با آموخته‌های تاریخی غیر واقعی وبر اثر منافع سیاسی و اجتماعی اقتصادی و ملی بی اساس بوده، از سر راه بردارد.

نگارنده این مقاله به استناد قرآن و عهدین و همچنین با مراجعه به منابع وکتب دینی که در این زمینه وجود داشته، بالاخص تفاسیر مربوط به آن کتب، مبانی مشترک و مورد اختلاف در موضوع معجزه پیامبران را بررسی کرده و دیگر موضوعهای وحی ونبوت از حدّ مقاله فراتر است.

 

معنا و مفهوم معجزه:

مفسران عهد قدیم معتقدند که معجزه عملی است که پیامبر با انجام آن صدق گفتارش را اثبات می‌کند (ابن کمونه، 1967، 7). همچنین معجزه دلیل وشاهدی بر قدرت خداوند در انجام عمل عجیب و غیر معمولی است که با رحمت الهی ارتباط دارد وآشکار کنندة جلال وجبروت خداوند است .(Hasting, 1920 ,676)

 درمسیحیت معجزه، مکاشفه‌ای مخصوص از حضور وقدرت خدا و اثبات کننده وجود وعلاقه ومحبت او نسبت به بندگان است. معجزات مسیح بر مبنای اظهار محبت بوده، نه اینکه می‌خواسته عجز مردم را از آوردن، نظیر آن نشان دهد، بلکه معجزاتش لطف ومحبت بی پایان خداست تا دیگران را توانا سازد که به عیسی مسیح ایمان آورند (مرقس 5:34-25؛ تسین، بی تا، 11). از این رو، «فریسیان» که خواستار معجزه بودند ولی نمی‌خواستند به او ایمان آورند، عیسی معجزه‌ای به آ نها نشان نداد و گفت:
«فقط مردم بدکار و بی ایمان طالب معجزات بیشتر هستند» (متی 12: 39).

در عهد جدید در برخی از موارد نیز آمده است که مسیح برای اثبات گفتارش مبنی بر اینکه او توانایی بخشیدن گناه بشر را دارد، معجزه انجام داد و افلیجی را شفا داد (مرقس 12:12-8).

در زبان عربی ماده عجز از نظر لغت به معنای ضعف و ناتوانی و نقیض حزم است. اعجاز به معنای از دست دادن و عاجز یافتن شخص است. همچنین به این معناست که انسان عملی را انجام دهد که دیگری از انجام آن ناتوان باشد. در برخی از منابع لغت نیز به معنای در مانده وناتوان ساختن شخص به کار رفته و به آیات مختلفی نظیر «و اعلموا اّنکم غیر معجزی الله» (التوبه /2) استشهاد شده است (ابن منظور، 1408،60-58؛ ابن فارس، 1404،233، راغب، 1392، 334؛ مصطفوی، 1360، 39 ).

 فاضل مقداد سیوری از علمای کلام معجزه را چنان معنا کردند:

«المعجز هو الامر الخالق للعاده المطابق للدعوی المقرون بالتحّدی المعتذّر علی الخلق الاتیان بمثله» ( سیوری، 1365، 36) «معجزه امری است خارق عادت ومطابق ادعا که همراه با تحدی است و بر مردم، آوردن همانند آن امکان‌پذیر نباشد».

دانشمندان مسلمان معتقدند که معجزه، تحقق چیزی است که عادتاَ واقع نمی‌شود یا نفی امری است که به طور عادی صورت می‌پذیرد. هر گاه شخصی ادعای نبوت و مقام پیامبری از جانب خدا را داشته باشد، برای اثبات صدق رسالت خویش، باید کاری انجام دهد که بر خلاف نظام عادی جهان بوده ومردم نیز به هنگام معارضه با آن از انجام دادن آن ناتوان گردند، افزون بر اینکه عمل وی نیز باید مطابق با ادعای او باشد. ( حلّی، 1413، 196، خویی، 1360، ج اول، 57؛ طباطبایی، 1393، ج اول، 75 )، نظیر: تبدیل عصای موسی (ع) به اژدها و روشنی دست او بعد از بیرون آمدن از گریبانش که با جریان عادی طبیعت، متفاوت است (الشعراء / 33-32 ).

 خارق‌العاده بودن معجزه از آن جهت است که با اسباب ومسببات عادی جهان سازگار نیست، زیرا روابط عادی طبیعت در دایره نظام علت ومعلول است که در تحت شرایط زمان ومکان خاصی به وجود می‌آید. معجزه اگر چه بر خلاف روابط عادی طبیعت است، ولی از محالات ذاتی که با عقل و منطق مخالف است، نیست. نظیر: اجتماع وجود وعدم یا تساوی یک با دو و یا نفی چیزی از خودش که هر عقلی آن را محال می‌داند. اگر عمل خارق العاده شخصی گواه بر کذب ادعایش باشد، آن عمل از دیدگاه اسلام معجزه نیست؛ نظیر مسلیمه که ادعای نبوت نمود و به عنوان اعجاز آب دهان خود را در چاه کم آبی انداخت تا آن فزونتر شود، اما نتیجه بر عکس شد. همچنین مقامی که شخص ادعا می‌کند، باید از نظر شرع قابل قبول باشد. اگر شخصی بعد از خاتم پیامبران، ادعای نبوت و پیامبری کند، از دیدگاه قرآن، او در این ادعا قطعاَ کاذب است.

 از شروط دیگر معجزه آن است که از قلمرو تعلیم و تعلّم بیرون باشد و به هیچ یک از علوم و فنون و هنرهای دقیق نظری متکی نباشد. بنابراین، اعمال خارق‌العاده‌ای که از جادوگران، شعبده بازان و از کسانی که به برخی از اسرار و رموز دقیق علمی آشنایی دارند، سر می‌زند، معجزه نامیده نمی‌شود (خویی، همان، ج اول،62-57؛ بی‌تا،382-381؛ نصری، 1365،129-125 ).

ابن کمونه، از متکلمان یهودی در معنای معجزه به موارد مذکور اشاره کرده است. «از شرایط معجزه این ا ست که مردم از آوردن آن ویا آوردن چیزی نزدیک به آن عاجز باشند. معجزه باید نقض عادت کند و در زمان تکلیف ودر زمان ادعای نبوت باشد. معجزه فعل خدا، یا به امر وفرمان او وبه واسطه قدرت اوست. شرط عدم توانایی مردم بر انجام معجزه، بدین جهت است که بر فرض توانایی مردم بر انجام معجزه، دروغگو وراستگو از یکدیگر مشخص نمی‌شود وصدق معجزه روشن نمی‌گردد و اگر کسی بتواند چیزی شبیه ونزدیک به معجزه انجام دهد، همین حال را دارد، زیرا اشخاص نادری هستند که صاحب علم یا حرفه‌ای هستند وبر مردم زمانشان برتری دارند، ولی نبی نیستند. تحدی و مبارزه طلبی بر انجام معجزه، نشان و دلیلی است بر نبوت وبا معجزه‌ای که پیامبر انجام می‌دهد، یقین حاصل می‌گردد که آن عمل برای بشر عادی، امکان پذیر نیست.

 شرط نقض عادت به سبب دلالت بر راستی ادعای پیامبر است، زیرا اگر ادّعای پیامبر درست نبود، معجزه رخ نمی‌داد. شرط زمان تکلیف به جهت این است که در آن زمان خرق عادت می‌شود واین نقض عادت خود سبب وعلّت است.

 شرط در حال ادعای نبوت، بدین خاطر است که صداقت، خصوصیت و ویژگی ادعای نبی است و حصول صفت بدون موصوف جایز نیست.

شرط دیگر معجزه این است که فعل خدایی باشد و به اذن او انجام گیرد و از این جهت، صدق معجزه زمانی است که تصدیق کننده یا به وجود آورنده آن شخص حکیم باشد.

زمانی که تمامی این شروط وجود داشته باشد، معلوم می‌شود که خرق عادت مربوط به ادعای نبوت بوده وآن ادّعا صحیح است» (همان، 8-7 ).

امّا در مسیحیت، معجزه عملی است ملهم از نشانه‌های قاطع و بخشش‌های فراوان خدا که محبتش را نسبت به بندگان آشکار می‌سازد تا آنان به او ایمان آورند. از این جهت، صدق ادعای نبی و عاجز بودن مردم از هماوردی با آن، هدف مستقیم معجزات مسیح یا دیگر انبیا نیست، بلکه معجزه لطف‌الهی در جهت توانا ساختن مردم برای ایمان آوردن به خدا و نبی است (مرقس 34-25 ). تمام قدرت مسیح در انجام معجزه از جانب خداست (متی 27:12). از طرف دیگر، عیسی نیروی شفا بخشش را به ایمان شفا یافتگانش نسبت می‌دهد (متی 9: 22-20؛ مرقس 5: 34؛ 10: 52؛ لوقا 8: 48 ). در تفسیر انجیل لوقا آمده است: «ایمان شخص به مسیح باعث نجات شده است و مسیح علاوه بر جسم قلب وروح را شفا می‌داده است (میلر، 1934، 140). از طرفی، شک در ایمان، موجب شکست معجزه است (متی 14: 31- 25؛ 21: 22- 18؛ مرقس 6: 54- 53 ).

 هنگامی که «فریسیان» از او خواستند که معجزه‌ای انجام دهد؛ به این نحو که در آسمان امر عجیبی اتفاق افتد تا با مشاهدة آن به او ایمان آورند، عیسی در جوابشان گفت: «فقط مردم بد کار وبی ایمان طالب معجزات بیشتر هستند» (متی 12: 39 ).

هستینگ در دایرة‌المعارف خویش دربارة این گفتار مسیح می‌گوید: «معجزات در حقیقت تقویت کننده ایمان است، اما ایا هدف اولیه معجزات مسیح این بوده است؟ یا اینکه آن معجزات بیشتر تأییدی بر رسالت او بوده، در این امر تردید وجود دارد. لطف و کرم، هدف اوّلیه بوده و غالباً ایمان شخص قبلاً تأیید و تاًمین شده است (مرقس 3: 1؛ لوقا 7: 11؛ یوحنا 6: 21). در نتیجه، مردم تحت تاً ثیر ویژگی بی همتای معجزات او قرار می‌گرفتند و این معجزات ستایش و تمجید خدا را به همراه داشته است (لوقا 7: 16؛ متی 15: 31) (Hastings, vol8 , 680).

 بر اساس مطالب مذکور، دانشمندان مسلمان و یهود در برخی از موارد معنا و مفهوم معجزه‌ دارای باور و اعتقادی مشترکند. هر دو معجزه را امری خارق‌العاده برای صدق ادعای نبی می‌دانند که همراه با تحدی است و مردم از انجام آن ناتوانند.

 یکی از شروط ابن کمونه شرط در حال ادعای نبوت است، زیرا در اعتقاد یهود لازم نیست یک نبی در طول عمرش به طور مستمر و متصل نبوت داشته باشد، بلکه گاهی نبوت از او قطع می‌شود؛ همان‌طور که گاهی مرتبه عالی نبوت را و زمانی مرحلة پایین‌تر از آن را داراست. چه بسا مرتبه عالی را یک بار در طول عمرش داشته باشد، و سپس از او قطع گردد و چه بسا بر مرحله پایین باشد تا اینکه نبوتش قطع گردد (ابن میمون، 1974 م، 404).

در عهد قدیم آمده است که انحراف از کمال اخلاقی، این اثر را دارد که عطیه نبوت را برای همیشه و یا به طور موقت از انسان می‌گیرد وآن را از بین می‌برد. اگر پیغمبری تکبر کند، نبوت از وی دور می‌شود. اگر او عصبانی و خشمگین شود نیز نبوت او را ترک می‌گوید (کهن، 1382، 140 به نقل از پساحیم، 66 ب).

 در تلمود آمده است که نبوت اختصاص به پیامبران الهی نداشته است و هفت پیامبر برای بت پرستان نبوت کردند، زیرا عدالت الهی ایجاب می‌کرد که خدا در میان بت پرستان نیز سخنگویان و پیغمبرانی داشته است. آنان عبارتند از: بیلعام، بعور پدر بیلعام، ایوب و چهار دوست او. حکمت بعثت این پیامبران برای اتمام حجت برای تمام ملت‌های دنیاست (همان، 140 به نقل از بمید بار ربا، 20: 1). اما پیغمبران اسرائیل افراد ملت خود را از خطا کردن بر حذر داشتند. اما پیامبری که از میان ملل بت پرست بر خاست، فساد اخلاق و زناکاری را بین مردم شایع کرد تا آنان را از جهان بر اندازد. پیامبران بنی اسرائیل مملو از رحم وشفقت بودند، در حالی که پیامبر بت پرست، بدون جهت و به خاطر هیچ، تمامی ملت اسرائیل را از ریشه بر کند ونابود ساخت. به همین دلیل، خداوند نبوت را از ملل بت پرست دور کرد (همان، 141 ).

بنابراین، در کتاب مقدس اصطلاح نبی در مورد گروه‌های مختلف به کار رفته است؛ نظیر: غیب گویان، دراویش، مأموران مذهبی، مشاوران و رایزنان سیاسی زیرک پادشاهان و رهبران سنن مذهبی اسرائیلی (آشتیانی، 1368، 328؛ دورانت، 1365، 369؛ .( ELiada, voL12 , 16

این گروه‌ها بسته به توانشان کارهای خارق‌العاده‌ای می‌کردند که در تورات به تفصیل آمده است، اما همانند معجزات موسی و یوشع و ایلیا و الیشع نبوده است. بنابراین، اگر شرط در زمان ادعای نبوت به این معنا باشد که یک نبی در زمانی که از نبوت خارج شد و عمل خارق‌العاده‌ای انجام داد، آن معجزه نیست، قرآن این دیدگاه را قبول ندارد. بنا بر نظر قرآن، هر گاه کسی برای مقام نبوت برگزیده می‌شد، او تا آخر عمرش نبی و از خطا و گناه مصون بود، زیرا انبیا قبل از نبوتشان بر اثر تلاش و کوشش ومجاهدت در راه مبارزه با نفس، به عصمت اکتسابی رسیده و بعد از نبوتشان به خاطر مشاهده»برهان رب «(یوسف /24 ) دارای عصمتی شدند که هرگز نزدیک گناه نرفتند، در نتیجه عملی مرتکب نشدند که نبوتشان قطع گردد (ص/ 47، الحج / 57؛ طه / 41-40 طباطبایی، 1393، ج 2، 139؛ ج 5، 80-78؛ 14، 305؛ حسینی، 1418، 125).

از این رو، در قرآن معجزاتی که به انبیا نسبت داده شده، برای اثبات رسالت آنان بوده است و آن اعمال، نشان دهنده راستگویی پیامبر و در نتیجه، درستی وحی الهی بوده است و گرنه شخصی که پیامبر نباشد ویا نبوت از جانب خدا نداشته باشد، چنین نیروی خارق‌العاده‌ای ندارد، زیرا انجام معجزه به اذن خداوند است.

این شخص پیامبر برخوردار از عقل الهی که به درجات بالای تهذیب نفس رسیده است، هرگز تنزل نمی‌کند که سرگرم امور نفسانی یا لذایذ دنیوی شود و مرتکب گناه گردد تا شرط ادعای در حال نبوت مشمول معجزات او گردد. او مظهر اسماء و صفات کامل پروردگار است و چنین شخصی از سرگرم شدن به جنبه حیوانی و دنیوی رهیده است. از دیدگاه قرآن یک پیامبر تا آخر عمرش پیامبر است و صدور معجزه از جانب او منوط به اذن خداست (آل عمران / 49 ).

از آنجا که نبوت در عهد قدیم اختصاص به انبیای الهی نداشته است، انبیای دیگر نیز صاحب معجزه و پیشگویی بوده‌اند. (Eliada, voL 12, 14-15)

معیار شناخت پیشگویی یا معجزه خدایی، دعوت نبی به خداوند وپرستش او از دعوت به پرستش خدایان است. (تثنیه 13: 6-1 ).

اما در مسیحیت تاً کید بیشتر بر مقوله ایمان آوردن مردم وتوانا ساختن آنان برای ایمان آوردن به پیامبر است و بر شرط گواه بر صدق ادعای انبیا و تحدی طلبی آنان و عدم توانایی مردم بر آوردن معجزه تاًکید نمی‌شود؛ هر چند وقتی عیسی مریضی یا افلیجی را شفا می‌داد (متی باب 8 )یا دیوی را خارج می‌کرد (متی 9: 32و33 ) و یا باد و طوفان را آرام می‌کرد (متی 8: 27-26 ) و برروی آب راه می‌رفت (متی 14: 27- 25) مردم خود را از انجام آن عاجز می‌یافتند، ولی در کتب انجیل بر عاجز بودن مردم و تحدّی طلبی مسیح تاًکید نمی‌شود، زیرا این معجزات پس از مسیح به حواریون منتقل شد. عیسی قدرت اعجازش را به حواریون بخشید تا ارواح ناپاک را بیرون کنند و هر نوع بیماری و مرض را شفا دهند (متی 10: 1؛ لوقا 9: 2-1 ). در روز پنطیکاست، حواریون معجزه تکلّم به زبان‌های مختلف را پیدا کردند که قبلاً با آنها آشنایی نداشتند وروح پاک خدا، این قدرت را به ایشان داد (اعمال رسولان باب 2)؛ حتی پولس که در ابتدا یهودی بود و مسیحیان را شکنجه می‌داد، با رؤیای جلال مسیح ایمان آورد (غلاطیان 1:1 و 16-11) و خود نیز صاحب معجزات زیادی بود (اعمال رسولان باب 28). در قرون بعد انبیای کلیساها که همان خادمان کلیسا بودند، به واسطه روح القدس، عطای نبوت؛ یعنی دریافت پیغام از خدا و اعلام آن به دیگران را به دست آورند (اول قرنتیان باب 14).

از دیدگاه عهد جدید، معجزات در عصر‌ها و دوره‌های بعد از حواریون تا دنیای امروز ادامه دارد. یوحنا از قول مسیح نقل می‌کند که هر که به من ایمان بیاورد، می‌تواند همان معجزاتی را بکند که من کرده‌ام وحتی بزرگتر از اینها نیز بکند، چون من نزد «پدرم» باز می‌گردم، شما می‌توانید با بردن نام من، هر چیزی را از خدا درخواست کنید و من آن را به شما خواهم داد (یوحنا 14: 13-11).

بنابراین، در مسیحیت موضوع تحدّی و عاجز بودن مردم از انجام معجزه معنا ندارد، زیرا روح القدوس به مؤمنان، قدرت شفای بیماران، قدرت انجام معجزه، عطای نبوت، دریافت پیغام از خدا و رساندن به مردم وتکلم به زبان‌های نیاموخته عطا می‌کند، ولی معجزات در عهد قدیم به دو دسته تقسیم می‌شود:

1-       معجزاتی که به موسی و یوشع مربوط است.

2-       معجزاتی که به ایلیا و الیشع ربط داده شده است.

چنین نیست که پیروان موسی نیز از قدرت معجزه برخوردار باشند و تا قرن‌های بعد معجزات موسی به پیروانش اعطا شده باشد. در اسلام نیز همان‌طور که بیان شد، معجزه فقط اختصاص به پیامبران دارد و ائمه -علیهم السلام- بعد از پیامبر صاحب کرامات بودند و اعمال خارق العاده آنها معجزه محسوب نمی‌شود و تا دنیای امروز نیز اعمال خارق‌العاده اولیای الهی، کرامات محسوب می‌شود، زیرا معجزه فقط برای صدق ادعای نبوت و رسالت است. در نتیجه، علمای یهود و مسلمانان معتقدند که معجزه پایان یافته است، ولی علمای مسیحیت معجزه را تا زمان حاضر و در عصرهای آینده نیز پایدار می‌دانند.

 

عناوین و واژه‌های مربوط به معجزه

در کتاب مقدس واژه‌هایی که درباره معجزه مستعمل است، عبارت است از: «اتوت» به زبان عبری و «semeia» به یونانی. «آیات» و «خوارق رمزگونه» را به عبری «موفتیم» و به یونانی «terate» می‌نامیدند (گروهی از نویسندگان، 1986، 748 ). نام دیگری که به معجزه در عهد قدیم می‌دادند «چبوراه» است (همان، 749). این نمایش قدرت الهی است. همچنین به «کار بزرگ» (مزمور 106: 21 )، «قدرت مهیب» (خروج10:34).

مخصوصاً واژه «شگفتی‌ها» که در عبری «فیلی» و«نیفلا» (خروج 11:15) است، معجزه می‌گفتند. این لفظ اخیر به اعمالی اشاره دارد که از قدرت انسان خارج بوده و فقط خدا از عهده آن برآمده است (مزمور 10:86). بدین وسیله خدا، بزرگی و جلال و جبروت خویش را نشان داده است (لاویان 3:10). مسیح به معجزاتش «آثار» و یا «نشانه‌ها» یا «قوا و نیرو‌ها» می‌گفت. دو واژه اول، در انجیل چهارم تایید شده است. در کتاب «اعمال رسولان» ورساله «اًفسسیان» واژه‌های «شگفتی» و «قوا» همراه با واژه «آثار» در مورد معجزات مسیح و حواریون به کار رفته است (Hastings , vol 8, 676 ).

 در قرآن داستان معجزه‌های انبیا آمده است، اما عنوان معجزه ندارد. معجزات موسی «آیات بینات» (الاسراء / 101 ومعجزات مسیح «بینات» (البقره /87) نامیده شده است. دیگر اینکه اشاره به معجزات سلیمان شده، ولی عنوانی برای آن نیامده است.

 

اهداف معجزه

در کتاب مقدس در وهلة اول هدف از معجزه، دعوت به سوی ایمان وتقویت و تحکیم آن در میان پیروان دین است. برای بنی اسرائیل معجزات ده‌گانه (تبدیل عصا به اژدها، ید بیضاء، پر شدن مصر از قورباغه و بلای زخم و جراحت و ملخ و ...) سبب شکرگزاری است، زیرا موجب نجات آنان از دست فرعونیان شد و به عنوان قوم برگزیده انتخاب شدند. همچنین سبب تواضع بنی اسرائیل و اطاعت آنان از خدا گردید و ترس از خدا وامید واری را در آنان بر انگیخت. در درجه دوم، قساوت را در قلوب افرادی که نظیر فرعون هستند قرار داد، زیرا آنها با تکرار معجزات ایمان نیاورده، قلبشان تیره‌ترگشت (خروج 14:7).

فرعون با نزول بلا‌های مختلف از جانب خدا، باز هم ایمان نیاورد، در حالی که خدا شناسان و متوکلان به او، محبت الهی را از طریق معجزه فهمیدند. ایمان به خدا سببی است که افراد می‌توانند به وسیله آن معجزه را قبول کنند، همان طور که ابراهیم با تکیه بر عظمت ایمانش، کیفیت فرزند دار شدنش را در زمانی که برای او غیر ممکن بود، پذیرفت (پیدایش باب 18). ایمان همان چیزی است که اشعیا به واسطه آن توانست یهود را نجات دهد (اشعیا 37: 35-34 ). ولی بنی اسرائیل همیشه می‌خواستند خدا را آ زمایش کنند. از این رو طالب معجزات بودند (مزمور 95: 9).

هیستینگ در مورد معجزات عهد قدیم می‌نویسد:

«معجزات در عهد قدیم نشان می‌دهد که انسان‌های آن دوره از فکر و بینش متعالی چندان بهره‌ای نبرده بودند و معدودی معجزات در وجود چنین انسان‌هایی اثر مطلوب داشت، ولی خداوند مداخله‌های مستقیم در میان بنی اسرائیل داشت و آنان را با ید مبسوط و معجزاتش هدایت و رهبری می‌کرد. معجزه واقعی در عهد قدیم عبارت است از: مراحل تدریجی شناخت وحدت یهوه، محسوس بودن حضور الوهیت در جهان، رهبری و هدایت الهی در امور و کارهای جهان و انسان‌ها» (Has tings, vol 8, 676).

بنی اسرائیل هرگاه تزلزل در ایمانشان ایجاد می‌شد، پیوسته به موسی اعتراض می‌کردند که چرا آنان را از مصر خارج ساخته است. یهوه با معجزات خود آنان را ساکت می‌کرد. هنگامی ‌که در «رفیدیم» اردو زدند و آب برای نوشیدن نداشتند، گله و شکایت را آغاز کردند و با موسی به مشاجره پرداختند. موسی به آنان گفت: «چرا گله و شکایت می‌کنید و چرا خداوند را امتحان می‌کنید؟» (خروج 17: 2-1) بنی اسرائیل بر این پا می‌فشردند که چرا خداوند آنان رها کرده است؟ در این فضای شک و تردید، ظهور معجزات خداوند، نشانه قدرت خداوند است و نشانه رها نکردن ایشان، تا آنجا که خداوند در برابر ابر غلیظی نزد موسی می‌آید و با او گفتگو می‌کند و قوم به گوش خود صدای خدا را می‌شنوند و از آن پس گفتار موسی را باور می‌کنند (خروج 19: 9) یا زمانی که موسی وارد خیمه عبادت می‌شد، ستون ابر نازل شده بر در خیمه می‌ایستاد و آن گاه خدا با موسی صحبت می‌کرد. قوم اسرائیل وقتی ستون ابر را می‌دیدند، در برابر در خیمه‌های خود به خاک افتاده، خدا را پرستش می‌کردند ( خروج 33: 10 -9 ).

 در الهیات مسیحی این اعتقاد وجود دارد که خدا، خود و حقایق مربوط به خود را در زمان‌های به خصوص و برای عده‌ای مخصوص مکشوف می‌سازد. معجزات واقعی، مکاشفه‌ای از حضور وقدرت خداست (اعمال رسولان 2:22).

هنری تیسن در این باره می‌نویسد:

«معجزات اثبات کننده وجود وحضور و علاقه وقدرت خدا هستند. هدف از معجزات، مکشوف ساختن خدا و قدرت و جلال اوست و این مکاشفه الهی که از دیدگاه مسیحیان در طبیعت و تاریخ و وجدان وجود دارد، در بعضی از زمان‌ها مشیت الهی بر این قرار می‌گیرد که از طریق معجزه، خود را نشان دهد.» (تیسن، بی تا، 11). بنابراین، در مسیحیت مکاشفه دامنه‌ای گسترده‌ای دارد که شامل مکاشفه عمومی خدا در طبیعت و تاریخ و وجدان است و مکاشفه مخصوص خدا در عیسی مسیح است که سبب نجات بشر است و معجزه زیر مجموعه مکاشفه است. معجزه در مسیحیت تقویت کننده ایمان است. خداوند به واسطه مکاشفه‌های مختلف خود را نمایان می‌سازد تا انسان به وجود خدا و قدرت ابدی او پی‌برد (رومیان 20:1). هدف اولیه معجزات مسیح، توانا ساختن بر ایمان به او و خداوند است. لطف و کرم هدف اولیه بوده است و ایمان شخص در اثر آن تقویت می‌شده است (مرقس 3: 13-1؛ لوقا: 11:7؛ یوحنا: 21). مردم تحت تأثیر ویژگی بی‌همتای معجزات مسیح قرار می‌گرفتند و این معجزات ستایش و تمجید خدا را به همراه داشته است (لوقا 16:7؛ متی 31: 15 ).

هستینگ تردید دارد که معجزات مسیح فقط به خاطر تاًیید رسالت او باشد Has tings, vol 8, 680)). زیرا عیسی نیروی شفا بخشی‌اش را به ایمان شفا یافتگان نسبت می‌داده است.(متی 9: 22-20؛ مرقس 5: 34؛ لوقا 8: 48 ). ویلیام میلر، از مفسران انجیل نیز نجات اشخاص به واسطه معجزات مسیح را به ایمان افراد بر می‌گرداند، زیرا مسیح علاوه بر جسم، قلب وروح را نیز شفا می‌داده است (میلر، 1934 ، 140 ).

از دیدگاه قرآن، هدف از معجزات انبیا برای بیدار ساختن عقل و فطرت آدمیان بوده است. انبیا معجزه را به ضرورت و در صورت نیاز برای اثبات رسالت و سفارت انجام می‌دادند. آنان مدعی بودند که خداوند از طریق خاصی حقایق را به ایشان تعلیم می‌کند، خواه به وسیله فرشته یا الهام و آن ادراکی است که برای مردم عادی امکان پذیر نبوده است و از آنجا که انبیا به ظاهر همانند مردم بودند، همیشه با انکار شدید ومقاومت مردم رو به رو می‌شدند. آنها می‌گفتند که شما بشری مثل ما هستید، پس چرا چنین مقامی را ما در خود نمی‌یابیم؟ شما برای خودتان ادعا می‌کنید (ابراهیم /10). پیامبرانشان در جواب می‌گفتند که ما جز بشری مثل شما نیستیم، ولی خدا بر هر یک از بندهگانش که بخواهد، منت می‌نهد (ابراهیم /11). کفار زمان رسول خدا (ص) همین مطلب را به آن حضرت گفتند (ص/8؛ الزخرف /31؛ الفرقان /8-7 ). گاهی اضافه بر انکار، برای صداقت و راستگویی انبیا، از آنان درخواست معجزه می‌کردند و می‌گفتند که اگر خدا می‌خواهد مردم را به وسیله وحی و نبوت -که امر خارق عادتی است- هدایت کند، لازم است آن را به خارق عادت دیگری تاًیید نماید. به همین جهت، امت‌ها تقاضای انجام معجزه می‌کردند (الاعراف /106-105؛ الشعراء / 154 ). از این جهت، قرآن معجزه را برای اثبات ادعای نبوت وصداقت انبیا مطرح می‌کند، نه اینکه برای همه معارفی نظیر: توحید، عدل و معاد که آنان آورده‌اند.

 به استناد قرآن، شخص فهمیده و دانا از وجود معجزات بی نیاز است و معجزه برای قانع ساختن طبقه عوام است، زیرا فکرشان از درک استدلالات و براهین عقلی عاجز است (الشعراء/ 154 ). برخی از انبیا نیز قبل از تقاضای امت‌ها در اوایل بعثت معجزاتی از خود نشان دادند؛ نظیر موسی و هارون: «اذهب انت واخوک بآیاتی ولا تنیا فی ذکری» (طه /22 )

 

انواع معجزات انبیا در قرآن وعهدین

در قرآن معجزاتی به انبیا نسبت داده شده است که آنان برای اثبات رسالت خویش از آنها استفاده می‌کرده‌اند وآن اعمال نشان دهنده راستگویی پیامبر و در نتیجه درستی وحی الهی بوده است؛ نظیر: سرد و سلامت شدن آتش برای ابراهیم به فرمان خداوند و بی اثر شدن توطئه کفار در سوزاندن او (الانبیا ء / 70-69 )، در حالی که این معجزه در کتاب مقدس نیامده است.

تسخیر باد و جن برای سلیمان (ع) و تسلط او بر معادن مسّ (سباء/12)، تر کیب ارتش وی از جن وانس و پرندگان (النمل/17) و فهم زبان حیوانات (النمل /19) در قرآن آمده است، در حالی که در کتاب مقدس فقط به آگاهی سلیمان نسبت به پرندگان، خزندگان، و ماهیان اشاره شده است (اول پادشاهان 4: 34 ). ناقه صالح (ع) که معجزة درخواستی قوم ثمود بود ( الاسراء / 59، الشعراء / 155 )، ولی نام این پیامبر و معجزه اش در کتاب مقدس نیامده است.

قرآن معجزات موسی را این گونه بر می‌شمارد: جاری کردن چشمه آب از زیر سنگ (البقره /60 )، شناسایی قاتل از طریق معجزه الهی (البقره / 73-72 )، معجزات نه گانه موسی (الاسراء /101). آنها عبارتند از: عصا، ید بیضا، طوفان، ملخ، قورباغه، سوسمار، قحطی و کمبود میوه‌ها (طباطبایی، 1393، ج 13، 218 ). اژدها شدنعصا، تابیدن نور از دست موسی در برابر فرعون (الشعراء /33-32 )، بر افراشته شدن کوه بر فراز بنی‌اسرائیل هنگام اخذ پیمان الهی از آنان (البقره /93 )، گشوده شدن راهی خشک از میان دریا برای عبور بنی اسرائیل (طه/ 77)، فرو فرستادن منّ و سلوی برای بنی‌اسرائیل (طه /80 ). در تورات علاوه بر معجزات مذکور برای موسی به پر شدن مصر از پشه و پر شدن ازمگس، بلای تگرگ وتاریکی غلیظ به مدت سه روز ومرگ پسران ارشد اشاره شده است (خروج باب‌های 8و9و10و11)، ولی در تورات قحطی وکمبود میوه‌ها نیامده است.

در تورات معجزات موسی در دوران یوشع ادامه دارد. ریزش تگرگ درشت ( یوشع 10: 11 )، جدا سازی آب رودخانه اردن (همان باب 3 )، از حرکت ایستادن آفتاب وماه (همان 10: 4-12) و بعد از آن در دوران ایلیا و الیشع معجزاتی شبیه بدان وجود داشته است؛ نظیر: زدن ردا توسط ایلیا به آب رودخانة اردن و باز شدن آن ( دوم پادشاهان 2: 11 و 8 )، روح ایلیا در الیشع قرار می‌گیرد و او هم ردای ایلیا را به آب می‌زند و رود اردن را می‌شکافد و از میان آن عبور می‌کند (همان). الیشع معجزات دیگر نیز دارد. در قرآن به معجزات ایلیا و الیشع اشاره‌ای نشده است.

قرآن معجزات حضرت عیسی را چنین بر می‌شمرد:

اعطای حجت‌های روشن به عیسی (البقره / 87 )، فرو فرستادن مائده از آسمان (المائده / 114)، سخن گفتن عیسی در گهواره با مردم ( آل عمران / 46 )، حیات بخشیدن به موجودات بی جان (آل عمران / 49)، شفا دادن نابینایان و مبتلایان به مرض پیسی و حیات بخشیدن به مردگان وخبر دادن از اسرار پنهانی مردم (آل عمران / 49)، وجود عیسی تبلور آیات و معجزات الهی در میان بنی اسرائیل (الزخرف / 59).

در انجیل علاوه بر معجزات فوق، معجزاتی دیگر نیز به حضرت عیسی (ع) نسبت داده است؛ نظیر: صید زیاد ماهی (لوقا 8: 7-4)، راه رفتن بر روی آب (متی 14: 27- 25 )، خشکاندن درخت انجیر (متی 21: 19)، آرام کردن باد و طوفان (متی 8: 27 -26 )، قیام مسیح از مردگان (یو حنا 10: 18 )، صعود مسیح به آسمان (اعمال رسولان 1: 9)، و تبدیل آب به شراب (یوحنا 2: 10-6 ).

قرآن کشته شدن مسیح و به دار آویخته شدن او را نفی کرده و فرموده است که امر بر مردم مشتبه شده است. مردم در آن زمان پنداشتند که او را به دار آویختند و یقیناً او را نکشتند. عیسی با جسم وروح تو امان عروج کرده است (النساء / 159- 157).

در قرآن موضوع تبدیل آب به شراب به عنوان معجزه عیسی وجود ندارد، چون از دیدگاه قرآن شراب حرام است  و انبیا همیشه از محرمات پرهیز داشتند. در انجیل آمده است: در جشن عروسی در دهکده «قانا »، عیسی به همراه مادر و شاگردانش دعوت شده بودند. هنگامی که شراب تمام شد، مادر عیسی با نگرانی پیش او آمد که در آنجا عیسی معجزه می‌کند و خمره‌های سنگی پر از آب را به شراب تبدیل می‌کند. یکی از مفسران انجیل بیان می‌کند که تمام شدن شراب به منزله توهین به مدعوان بود و اهمیت معجزه عیسی در نتیجه آن نهفته است و این معجزه، اولین معجزه عیسی در قانای جلیل بود که عیسی جلال خویش را ظاهر کرد و شاگردانش به او ایمان آوردند؛ هر چند ایمان حاصله از این معجزه، ایمان کامل نبود، ولی به هر جهت یک قدم جلوتر از ایمان اولی بود که تنها حالت تئوری داشت (سی. تنی، 1359، 57).

ویلیام میلر در ارتباط شراب و مَی‌گُساری و ارتباطش با معجزه عیسی می‌نویسد:

«عیسی به پیروان خود مجموعه قوانین را نداد تا آنها را در هر یک از جزئیات زندگانی دلالت کند. شراب و هیچ گونه گوشت ومشروب دیگری را تحریم نکرد، بلکه روح القدوس را داد تا در هر چیز راهنما وراهبر آنها باشد. امروز روح مسیح بسیاری از مسیحیان را وادار کرد که خودشان از نوشیدن مشروبات الکلی اجتناب ورزند و استعمال آن را توسط دیگران نیز منع کنند» (میلر، 1319، 47 ).

در انجیل آمده است که معجزات مسیح بر ملکوتی دلالت دارد که انبیا بدان بشارت دادند؛ ملکوتی که در وجود مسیح تجسم یافته بود (متی 8: 27، 9: 8، 11: 45-4 ، لوقا 5: 10 -8). حال هر کدام از معجزاتش نظیر بخشش گناهان و یا صید ماهی نشان دهنده تجسم خدا در جسم مسیح است (گروهی از نویسندگان، 1986، ج 2، 750 ).

بنابراین، معجزات مسیح دلالت بر الوهیت او و ملکوت در وجود او می‌کند، حتی تمام القاب مسیح، نظیر: نجات دهنده ملکوت پادشاه، دلالت بر اصالت الوهیت در وجود او دارد. بشارت به ملکوت از بزرگترین معجزات مسیح است (لوقا 11: 32 -29). که در وجود مسیح آشکار شده و وظیفه یک شخص مسیحی است که بدان ایمان آورد و هدایت شود (مرقس 1:15).

عیسی مردم «خورژین» و «کفر ناحوم» را سرزنش می‌کند که اگر معجزاتی را که برای آنها آورده، در جای دیگر آشکار می‌کرد، آنها توبه کرده، ایمان می‌آوردند (متی 11: 24 -20).

اینان افرادی بودند که مسیح و ملکوت او را در نیافتند و کسانی که معجزات مسیح را انکار کردند آنها حقیقتاً کوردل بودند (یوحنا 9: 39، 12: 40).

در انجیل هر جا که مسیح ملکوت خدا را اعلام می کرده، در کنارش معجزاتی انجام می‌داده است
(متی4: 25 -24 ، 9: 35 ). مرقس آن را ملکوت الهی ومتی آن را ملکوت آسمان‌ها می خواندند و هر دو عبارت یک معنا دارد و معجزات همراه آن، نشانه‌های قیام ملکوت در وجود عیسی بوده است، زیرا به دنبال آن تسلط ابلیس از بین می‌رفته است و ارواح ناپاک خارج می‌شده‌اند (متی 12: 28-27).

ملکوت یک حقیقت پنهان است و فقط مسیح است که توانسته است آن را آشکار نماید و فقط متواضعان و کسانی که همچون کودکان ساده دل بودند، آن را می‌فهمیدند (متی 11: 25) و حکما و دانشمندان دین و فلاسفه که درباره مسایل به بحث می‌پردازند چه بسا آن را نمی‌فهمند (مرقس 4: 11، اول قرنتیان 1: 20).

انجیل در مسیر تربیت افراد قصد دارد به تدریج مؤمنانش را به اسرار ملکوت آشنا سازد، خصوصاً بعد از قیام مسیح این شیوه تربیتی کامل می‌شود، زیرا مسیح در مدت چهل روز پس از مرگ خود، بارها خود را زنده به رسولان ظاهر ساخت و به طرق گو ناگون به ایشان اثبات کرد که واقعاً زنده شده است و در این فرصت‌ها، او در باره ملکوت خدا با ایشان سخن می‌گفت (اعمال رسولان 1: 3). پس از او، روح القدس عمل او را کامل کرد (یوحنا، 14: 26، 16: 15 -13).

نکته حایز اهمیت آن است که در شناساندن ملکوت برای افراد انواع معجزه برای افراد مختلف دخالت داشته است. ملکوت و تجسد آن در شخص مسیح، حتی پس از مردن وقیامش در تورات وقر آن وجود ندارد. قرآن به شیوه‌های مختلف الوهیت عیسی را انکار کرده است (المائده / 17 و 75، المائده /116 ) و او را بنده خدا (مریم / 30 ) و کلمة الله و روح الله نامیده است ( النساء / 171 ). و تمامی معجزاتش را به اذن خداوند می‌داند (المائده / 110 ). او مؤید به روح‌القدوس است (البقره / 87 و 253 ). او به بنی اسرائیل دستور داده است که پروردگار رب او ورب همه مردم را بپرستند و هر کس به خدا شرک بورزد، قطعاً بهشت بر او حرام شده وجایگاهش آتش است (المائده /72 ). از این رو، ملکوت، تجسدی در شخص مسیح ندارد که او بتواند در زمان حیاتش و یا پس از قیام از مردگان به واسطه معجزات مکرر، ملکوت تجسم یافته در خویش را برای پیروانش آشکار نماید و پس از قیام از مردگان بتواند فدیه مردمش و جهان باشد. او نمی‌تواند به تنهایی عذاب دوزخ را از مشرکان امتش واز قائلان به تثلیث بر طرف نماید و یار و یاور آنها باشد و بهشت را مسکن و ماوای آنان قرار دهد.

 

نتیجه

مسلمانان وعلمای یهود در معنا و مفهوم معجزه باوری مشترک دارند، بر این مبنا؛ که معجزه عملی است خارق‌العاده که پیامبر با انجام دادن آن، صدق گفتارش را اثبات می‌کند و مردم از آوردن آن ناتوانند و آن دلیل و شاهدی است بر قدرت خداوند، به جز شرط علمای یهود که معجزه باید در زمان ادعای نبوت باشد. اگر شرط بدین معنا باشد که هرگاه نبی به واسطه انحراف اخلاقی از نبوت خارج شد وکار معجزه آسایی انجام داد، در آن صورت معجزه نیست، قرآن این شرط را قبول ندارد، زیرا از دیدگاه قرآن، هرگاه کسی برای مقام نبوت برگزیده شود، او تا آخر عمرش نبی است و از خطا وگناه مصون است و خداوند معجزه را در اختیار هیچ کس دیگری قرار نمی‌دهد.

در مسیحیت، معجزه، مکاشفه‌ای مخصوص از حضور و قدرت خداست و عملی است بر مبنای اظهار محبت که لطف بی پایان خدا را نشان می‌دهد تا دیگران را توانا سازد که به عیسای مسیح ایمان آورند. از این رو، صدق ادعای نبی و عاجز بودن مردم از هماوردی با آن، هدف مستقیم معجزات مسیح نیست.

نقش توانا ساختن معجزه برای ایمان آوردن مردم مورد قبول هر سه دین الهی است، به جز اینکه در مسیحیت فقط بر همین مفهوم تاکید می‌شود وشرط خرق عادت و تحدّی و ناتوانی مردم از انجام آن مورد نظر نیست، زیرا به واسطه روح‌القدس مؤ منان به مسیح می‌توانند همان معجزات مسیح را داشته باشند.

از دیدگاه یهود، انجام کارهای خارق‌العاده تنها معیار شناخت نبی نیست، زیرا انبیای غیر الهی نیز برخی از کارهای خارق‌العاده‌ای را انجام می‌دادند. معیار معجزه صحیح دعوت به پرستش خداوند بوده است، در حالی که از دیدگاه قرآن معجزه فقط به پیامبران اختصاص دارد.

از دیدگاه تورات وقرآن معجزه خاتمه یافته است، اما از دیدگاه مسیحیت معجزات در عصرها و دوره‌های بعد از حواریون تا دنیای امروز ادامه دارد، زیرا مسیح فرموده است که هر که به من ایمان آورد، می‌تواند همان معجزاتی را بکند که من کرده‌ام و حتی بزر گتر از آنها. روح القدس به مؤمنان، قدرت شفای بیماران، عطای نبوت، قدرت انجام معجزه و تکلم به زبان‌های نیاموخته را عطا می‌کند.

در اسلام معجزه فقط به پیامبران اختصاص دارد و بعد از پیامبران اعمال خارق‌العادة ائمه (ع) و اولیای الهی، کرامات محسوب می‌شود.

عهد قدیم وعهد جدید واژه‌های مختلفی در مورد معجزه دارند، در حالی که لفظ معجزه در قرآن نیامده است. قرآن به کارهای خارق العاده پیامبران اشاره کرده و در برخی از موارد، آنها را آیات و یا بینات خوانده است.

از مشترکات قرآن و عهدین در اهداف معجزه، دعوت مردم به ایمان و تقویت و تحکیم آن و شکرگزاری بنی اسرائیل به خاطر معجزات بزرگ و متعدد است که برای بنی اسرائیل مؤمن به خدا، تواضع، اطاعت و ترس از خدا و امیدواری به رحمت او داشته و برای فرعون قساوت قلب را به وجود آورده است.

بنابر نظر تورات تکرار معجزات در عهد قدیم، به جهت پایین بودن فکر و بینش افراد آن دوره بوده است.به استناد قرآن، شخص دانا و فهمیده ازوجود معجزات بی نیاز است و معجزه برای قانع ساختن طبقه عوام است. معجزه برای بیدار ساختن عقل و فطرت آدمیان است. انبیا معجزه را به ضرورت و درصورت نیاز برای اثبات رسالت و سفارت انجام می‌دادند.

در مسیحیت معجزه نوعی از مکاشفات الهی در تاریخ است که ایمان شخص در اثر آن تقویت می‌شده و حتی مسیح نیروی شفابخشی‌اش را به ایمان افراد نسبت می‌داده است، در حالی که در قرآن معجزه پیامبران مربوط به یک مبدا نفسانی در وجود پیامبران است که اثرآن منوط به اذن خداست.

قرآن معجزاتی برای سلیمان بر شمرده است که در تورات وجود ندارد. تورات فقط به آگاهی سلیمان نسبت به پرندگان و خزندگان و ماهیان اشاره کرده است.

داستان قوم ثمود و صالح پیامبر و بیرون آمدن ناقه شتر از دل کوه در تورات نیامده است.

برخی از معجزات موسی و عیسی (ع) در قرآن و عهدین مشترک است. در تورات آمده است که ایلیا و الیشع نیز توانستند آب رود خانه اردن را بازدن ردای خویش به آب بشکافند و قوم خویش را ازآن عبور دهند.

تبدیل آب به شراب به عنوان یکی از معجزات عیسی مورد قبول تورات و قرآن نیست. ازدیدگاه قرآن شراب حرام است و انبیا همیشه ازمحرمات پرهیز داشتند.

ازدیدگاه مسیحیت، معجزات مسیح دلالت بر الوهیت او و دلالت بر حضور ملکوت در وجود او می‌کند. بشارت به ملکوت ازبزرگترین معجزات او بوده است؛ تا آنجا که مسیح هرگاه مردم را به ملکوت فرا می‌خواند، در کنارش معجزه‌ای انجام می‌داد. ملکوت و تجسد آن در شخص مسیح حتی پس ازمردن و قیامش در تورات و قرآن وجود ندارد.

قرآن به شیوه‌های مختلف الوهیت عیسی را انکار کرده است، ولی او را کلمه الله و روح الله نامیده است که تمامی معجزاتش رابه اذن خداوند انجام می‌داده است. او موید به روح القدس است و به مردم دستور داده است که پروردگار جهانیان راپرستش نمایند.

 

1-     قرآن
2-     ابن فارس، احمد. (1404 ق). معجم مقاییس اللغة، قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
3-     ابن کمونه، سعد بن منصور. (1408). تنقیح الابحاث للملل الثلاث، آمریکا: من مطبوعات جامعة کالیفورنیا.
4-     ابن منظور، ابوالفضل جمال الدین و محمد بن مکرم. (1408 ق). دار الاحیاء التراث العربی، بیروت: لسات العرب.
5-     ابن میمون، موسی. (1974م). دلالة الحائرین، تحقیق حسین آتای، آنکارا: دانشگاه آنکارا.
6-     آشتیانی، جلال الدین. (1368 ش). تحقیقی در دین یهود، تهران: نشر دانش، چاپ دوم.
7-     بلاغی، محمد جواد. (1362). الهدی الی دین المصطفی، مترجم سید احمد صفایی، تهران: انتشارات آفاق، چاپ اول.
8-     ترجمة کتاب مقدس شامل عهد قدیم و عهد جدید. (1995 م). انگلستان: انجمن بین المللی کتاب مقدس.
9-     تیسن، هنری. (بی تا). الهیات مسیحی، مترجم ط. میکائلیان، تهران: انتشارات حیات ابدی.
10-  حسینی، محمد حسین. (1418). امام شناسی، مشهد: انتشارات علامه طباطبایی، چاپ دوم
11-  حلّی، جمال الدین حسن بن یوسف. (بی تا). کشف المراد فی شرح التجرید الاعتقاد، قم: النشر الاسلامی.
12-  خویی، ابوالقاسم. (1360). بیان در علوم و مسایل کلی قرآن، مترجم محمد صادق نجمی و هاشم هریسی، قم: مجمع ذخائر اسلامی.
13-  دورانت، ویل. (1365). تاریخ تمدن، سازمان تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ اول.
14-  راغب اصفهانی، (1392ق). معجم مفردات الفاظ قرآن، بیروت: دارالفکر.
15-  سیوری، مقداد بن عبدالله. (1365). الباب الحادی عشر للعلامه الحلی، تهران: دانشگاه تهران.
16-  سی، تنی، مریل. (1359).  انجیل ایمان، مترجم سارو خاچیکی، تهران: انتشارات آفتاب عدالت.
17-  طباطبایی، محمد حسین. (1393 ق). المیزان فی تفسیر القرآن، مؤسسه الا علمی للمطبوعات، بیروت: چاپ سوم.
18-  طبرسی، فضل بن حسن. (1379 ق). مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دارالاحیاء الثراث العربی.
19-  طیب، عبد الحسین. (1366). اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات اسلام، چاپ سوم.
20-  فولادوند، محمد مهدی. (1373). ترجمة قرآن مجید، قم: دار القرآن کریم، ش، چاپ اول.
21-  ابن فارس، احمد. (1408 ق). معجم مقایس اللغة، قم: مکتب الا علام الاسلامی.
22-  گروهی از نویسندگان فرانسوی، معجم اللاهوت الکتابی، گروه مترجمان عرب زبان، دار المشرق، بیروت، 1986 م، چاپ دوم
23-  مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی بین المللی. (1374). مجموعه مقالات سومین سمپوزیوم بین‌المللی اسلام و مسیحیت ارتدکس، تهران: چاپ اول.
24-  مصطفوی، حسن. (1360). التحقیق فی کلمات القرآن، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب،
25-  میلر، ویلیام. (1319). تفسیر انجیل یوحنا، تهران: چاپخانه بروخیم.
26-  ـــــــــــ. (1934 م). تفسیر انجیل لوقا، تهران: چاپخانه بروخیم.
27-  نصری، عبد الله (1365). مبانی رسالت انبیا، دفتر مرکزی جهاد دانشگاهی، تهران، چاپ اول.
28-   EEliade mircea، The Encyclopedia of religing، New york، 1981
29-   Has tings، Jams، The Encyclopedia of religing and Ethidecs، New york 1908-1920