بررسی مقایسه‌ای عوامل تداوم دین بودایی و زوال دین زرتشتی در چین باستان

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان، گروه تاریخ و ایرانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران

2 استادیار تاریخ ایران باستان، گروه تاریخ و ایرانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران

چکیده

موضوع دین در تاریخ روابط دو تمدن بزرگ ایران و چین، تاکنون کمتر بررسی شده است. بنا بر شواهد تاریخی و منابع چینی، ایرانیان دین‌های بودایی و زرتشتی را به چین وارد کرده‌اند. پژوهش‌های پیشین در این حوزه عمدتاً به شرح نحوه ورود این ادیان به چین بسنده کرده‌اند و به بررسی عمیق علل تداوم دین بودایی و زوال دین زرتشتی از اواسط قرن نهم میلادی به بعد نپرداخته‌اند. این پژوهش با اتکا به روش کتابخانه‌ای و مطالعه مقایسه‌ای داده‌های تاریخی استخراج‌شده از منابع چینی، برای نخستین‌بار به واکاوی علل تداوم دین بودایی و زوال دین زرتشتی در چین باستان می‌پردازد. فرضیه اصلی این پژوهش آن است که دین بودایی به دلیل انطباق و همگونی با تفکر و جامعه چینی و عدم رویکرد سیاسی، به‌ویژه از قرن نهم میلادی به بعد، تا به امروز در این سرزمین تداوم یافته است. درمقابل، دین زرتشتی به دلیل ناهمگونی آموزه‌ها و مناسک دینی با فرهنگ و شاخصه‌های فرهنگی مردم چین، نتوانست با این سرزمین سازگار شود و از بین رفت.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

A Comparative Study of the Reasons for the Persistence of Buddhism and the Decline of Zoroastrianism in Ancient China

نویسندگان [English]

  • Amin Yazdkhasti 1
  • Hamidreza Pashazanous 2
1 M. A. Student, Department of History and Iranian Studies, Faculty of Literature and Humanities, University of Isfahan, Isfahan, Iran
2 Assistant Professor, Department of History and Iranian Studies, Faculty of Literature and Humanities, University of Isfahan, Isfahan, Iran
چکیده [English]

The topic of religion in the history of relations between the two civilizations of Iran and China is an issue that has not been addressed much. According to Chinese sources and other documents, Buddhism and Zoroastrianism were introduced to China by Iranians. So far, some studies have been conducted on Buddhism and Zoroastrianism in China, but these works have only explained how these religions entered China, but the reasons for the persistence of Buddhism and the decline of Zoroastrianism from the middle of the 9th century onwards in China have not been considered. Therefore, the present study, relying on the library method and the comparative analysis of the historical data obtained from China, tries for the first time to address the reasons for the persistence of Buddhism and the decline of Zoroastrianism in ancient China. The claim of the authors is that Buddhism has survived until today due to its compatibility and assimilation with Chinese thought and society and not having a political approach, especially from the 9th century onwards; on the other hand, due to the heterogeneity of its teachings and religious rituals in China, the Zoroastrianism could not adapt to this land and the cultural characteristics of its people.
 
Keywords: China, Buddhism, Zoroastrianism, Permanence, Decline.
 
Introduction
During the Parthian and Sasanid periods, Iran influenced many Eastern cultures and was influenced by them in return. It is possible to understand this trend by examining the political, economic, and cultural relations between Iran and the Central Asian countries, along with China. One of the most important methods of exchanging cultural elements from Iran to China has been the transfer of various religions to this land. This process continued during the reign of Han (202 BC-220 AD) until the middle of Tang (618-907 AD). The arrival of Buddhism in China during the reign of the Han took place almost simultaneously with the rule of the Parthians (247 BC-224 AD) in Iran. During the Parthian period, Buddhism entered China through translators, aristocrats, and the Parthian elite class, and for the first time, a Parthian prince called An Shigao.
 Zoroastrianism entered China in the 6th century AD and during the Sassanid period. Despite the fact that in some regions of China, especially in the North of China, the influence of Zoroastrianism can be seen, this religion, which was mostly transmitted through cultural interactions, was not successful in China for various reasons.
 
Materials and Methods
The present study was conducted using the library method and comparative analysis of historical data obtained from China.
 
Research Findings
Various factors and contexts caused Buddhism to open its place among the Chinese people in China, despite the various obstacles it faced in the history of its presence in this land, and alongside the indigenous religions of Confucianism and Tao, as a religion to be known as important, popular and respected in this land. Even today, Buddhism is considered one of the most important and popular religions in China and compared to Zoroastrianism, which disappeared in China centuries ago, it has gained much more popularity in the Chinese society.
The Zoroastrian religion could not gain much popularity among the Chinese people compared to the Buddhist religion. It seems that most of the followers of the Zoroastrian religion in China were non-Chinese. The main claim of this study is that Buddhism adopted a non-political approach, especially since 845 AD. Later, compared to Iranian religions and especially Zoroastrianism, it was not widely suppressed by the Tang government. Buddhism with its pacifist and conservative approach, institutionalized the principle of accepting the concept of suffering as a reality in the world and offered the Chinese people what they wanted and remained in this land.
 
Discussion of Results and Conclusions
Considering the results of the present study, the factors that caused the popularity and longevity of Buddhism in China can be summarized in four cases in order of importance: 1) Reign support, 2) Compatibility with local customs and traditions, 3) Mixing with Chinese religions, and 4) Effective propaganda and education.
The approach of Buddhism, especially in the school of Mahayana, caused these values to have positive spiritual and social effects on the Chinese people and they viewed this religion as a solution to end the long-term political and social violence in their land. The comparative study of these factors showed that all of these issues are true in a negative way about the failure and decline of Zoroastrianism in China.

کلیدواژه‌ها [English]

  • China
  • Buddhism
  • Zoroastrianism
  • Permanence
  • Decline

مقدمه

ایران در دوره‌های اشکانی و ساسانی بر بسیاری از فرهنگ‌های شرقی تأثیر گذاشت و درمقابل از آنها تأثیر پذیرفت. شناخت این روند با بررسی روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران و سرزمین‌های آسیای مرکزی و به دنبال آن چین امکان‌پذیر است. یکی از مهم‌ترین روش‌های مبادلۀ عناصر فرهنگی از ایران به چین، انتقال ادیان گوناگون به این سرزمین بوده است؛ این فرایند در طی حکومت ‌‌هان (Han) (202پ.م-220م) تا میانه‌های حکومت تانگ (Tang) (618-907م) ادامه یافته است. ورود دین بودایی به چین در زمان حکومت ‌‌هان تقریباً هم‌زمان با حکومت اشکانیان (247پ.م-224م) در ایران صورت پذیرفت. در این دوره در ایران به موجب اینکه بیشتر پادشاهان اشکانی رواداری دینی داشتند، دین بودایی توانست از هند و آسیای مرکزی به شرق ایران راه یابد و پیروانی را در قلمرو اشکانی به دست آورد. در زمان اشکانیان، مترجمان، اشراف و طبقۀ نخبۀ اشکانی، دین بودایی را به چین بردند و برای نخستین‌بار شاهزاده‌ای اشکانی موسوم به آنشی گائو (An Shigao)، نهضت ترجمۀ تأثیرگذار و مهمی در راستای ترجمۀ متون مقدّس بودایی از زبان سنسکریت به زبان چینی را به راه انداخت (تجدد، 1369، ص. 262). آنشی گائو به همراه دستیاران و جانشینانش از سدۀ دوم میلادی به بعد، نقشی کلیدی در شناساندن دین بودایی به فرهنگ چینی داشتند. عوامل و زمینه‌های گوناگونی باعث شد تا دین بودایی در سرزمین چین با وجود موانع گوناگونی که در تاریخ حضورش در این سرزمین با آن روبه‌رو بود، جای خود را در میان مردم چین باز کند و در کنار آیین‌های بومی ‌کنفوسیوس و تائو، به‌عنوان دینی مهم، محبوب و مورد احترام در این سرزمین شناخته شود. دین بودایی امروزه نیز یکی از ادیان مهم و پرطرفدار چین به شمار می‌رود و نسبت به دین زرتشتی که سده‌ها پیش در چین محو شده، محبوبیت بسیار بیشتری را در جامعۀ چین به دست آورده است.

در میان ادیان ایرانی، دین زرتشتی از قرن ششم میلادی، در زمان ساسانیان، به‌طور جدی وارد چین شد (پاشازانوس، 1399ب، ص. 79). ردپای این دین در برخی از مناطق چین، به‌خصوص در شمال این سرزمین، به چشم می‌خورد؛ با این حال، دین زرتشتی که بیشتر به‌واسطۀ برهم‌کنش‌های فرهنگی منتقل شده بود، به علل گوناگون در سرزمین چین نتوانست به محبوبیت و قدرت برسد. درمقابل، دین بودایی رونقی چشمگیر در چین باستان داشت. این دین در مقایسه با زرتشتی، محبوبیت بیشتری در میان مردم چین به دست آورد. به نظر می‌رسد بیشتر پیروان دین زرتشتی در سرزمین چین، غیر چینی بوده‌اند. هنوز پرسش‌های بی‌شماری دربارۀ سرنوشت ادیان ایرانی در چین باستان بی‌پاسخ مانده‌اند. یکی از پرسش‌های ضروری این است که تا سدۀ نهم میلادی، چه عوامل و زمینه‌هایی در چین موجب تداوم حضور دین بودایی در چین و افول دین زرتشتی شد. مقالۀ حاضر سعی دارد تا به این پرسش بنیادین در حد امکان پاسخ دهد. مدعای اصلی این پژوهش آن است که دین بودایی به دلیل در پیش گرفتن رویکرد غیر سیاسی، به‌ویژه از سال 845 میلادی به بعد، در مقایسه با ادیان ایرانی و به‌ویژه دین زرتشتی، مورد سرکوب گستردۀ حکومت تانگ قرار نگرفت. این دین با رویکرد صلح‌طلبانه و محافظه‌کار خود، اصل پذیرش مفهوم رنج به‌عنوان یک واقعیت در جهان را نهادینه کرد و به مردم چین آنچه که می‌خواستند، یعنی آرامش و تسکین در برابر سختی‌های زندگی، عرضه داشت و در این سرزمین ماندگار شد.

 

پیشینۀ پژوهش

جستجوی منابع علمی نشان می‌دهد در حال حاضر، هیچ پژوهشی به‌طور مستقل به بررسی مقایسه‌ای علل ماندگاری دین بودایی و افول دین زرتشتی در چین باستان نپرداخته است. این موضوع، چه در زبان چینی و چه در زبان‌های فارسی و لاتین، صادق است. باوجود فقدان پژوهش‌های مقایسه‌ای در این حوزه، برخی آثار می‌توانند در این زمینه مفید باشند: مقاله «ایرانیان در چین: دین بودایی، زرتشتی» (Forte, 1999) اثر آنتونینو فورت (Antonino Forte) محقق ایتالیایی، ازجمله مهم‌ترین این آثار است. این مقاله به نخستین ایرانیان و بوداییان چین می‌پردازد؛ اما اطلاعات ارائه‌شده در آن کلی است. سایر آثار فورت نیز می‌توانند در این زمینه مفید باشند؛ به‌خصوص آثاری که به روابط فرهنگی و دینی ایران و چین در دوران باستان می‌پردازند. با توجه به فقدان پژوهش‌های جامع و مقایسه‌ای در این حوزه، انجام تحقیقات بیشتر دربارۀ علل تداوم دین بودایی و افول دین زرتشتی در چین باستان ضروری است. این تحقیقات می‌تواند به درک عمیق‌تر روابط فرهنگی و دینی ایران و چین در دوران باستان کمک کند.

پونامپون در رسالۀ کارشناسی ارشد خود با عنوان «آنشی گائو در سنّت چینی: مأموریت، مراقبه و میراث»، به بررسی زندگی‌نامه، ابداعات مراقبه‌ای، تلاش‌های ترجمه متون بودایی و میراث آنشی گائو و دیگر مترجمان می‌پردازد (Ponampon, 2014). این اثر، نقش آنشی گائو در ترویج دین بودایی در چین را نیز ارزیابی می‌کند. با وجود پرداختن به جنبه‌های مختلف گسترش دین بودایی در چین، تمرکز اصلی این رساله بر شخصیت و زندگی‌نامه آنشی گائو است. هاندا (Handa) در مقالۀ خود با عنوان «مذاهب ایرانی در چین از خلال منابع چینی»، به معرفی مختصر سه دین زرتشتی، مانویت و مسیحیت و روند ورود و توسعه آنها در چین می‌پردازد. وی نقش بازرگانان سغدی در انتقال دین زرتشتی به چین را نیز برجسته می‌کند (هاندا، 1350، ص. 31). با وجود مفیدبودن این مقاله، اطلاعات ارائه‌شده در آن بسیار مختصر و کلی است.

نهال تجدد در مقالۀ خود با عنوان «نخستین مترجمان دین بودا در چین» (تجدد، 1379) به این موضوع می‌پردازد که برخلاف تصور رایج، نخستین مترجمان متون مقدس دین بودایی در چین، هندی و چینی نبوده‌اند؛ بلکه ایرانیان آسیای مرکزی که به زبان‌های چینی و سانسکریت مسلط بودند، این کار مهم را انجام داده و مردم چین را با این دین آشنا کرده‌اند (تجدد، 1379، ص. 368). با وجود اینکه این مقاله اطلاعات مفیدی را ارائه می‌کند، به دلیل اختصار، عمق کافی را ندارد. حمیدرضا پاشازانوس در مقاله‌ای با عنوان «بررسی و تحلیل نقش ایرانیان باستان در ترویج دین‌های آسیایی در چین» (پاشازانوس، 1399ب) تلاش می‌کند با تکیه بر منابع چینی و دیگر یافته‌های باستان‌شناسی، نقش اشراف‌زادگان و طبقۀ نخبۀ ایرانی در انتقال و ترویج دین‌های غیربومی چین مانند بودایی، زرتشتی، مانویت و مذهب مسیحیت نستوری و میزان تأثیرگذاری آنها بر فرهنگ چینی را روشن کند. اگرچه این مقاله به نحوۀ ورود و تأثیرگذاری دین‌های مذکور می‌پردازد، علل افول آنها و ماندگاری دین بودایی را به‌صورت مقایسه‌ای بررسی نکرده است. همین‌طور سپیده طاهری نیز در مقالۀ «نقش سغدیان در گسترش آیین بودا در جنوب چین» (طاهری، 1399) به بررسی نقش سغدیان در انتقال و ترویج آیین بودا در مناطق جنوبی چین پرداخته است که می‌توان از آن برای شناخت نقش محوری سغدیان در ترویج باورهای فرهنگی ایرانی در چین استفاده کرد.

 

نحوه ترویج دین‌های بودایی و زرتشتی در چین

گسترش دین بودایی در چین به سده‌های نخست میلادی باز می‌گردد. براساس روایت شفاهی چینی، امپراتور مینگ دی (Ming Ti) (حکمرانی 57-76 میلادی) از خاندان هان در خواب، خدای پرنده‌ای را دید که خواب‌گزاران آن را به تجسم بودا تعبیر کردند. در پی این رویا، امپراتور سفیرانی را به هند فرستاد که با سوتره‌ای در چهل و دو بخش در سال 67-68 میلادی به چین بازگشتند. این سوتره در معبدی خارج از پایتخت، در لوئویانگ، نگهداری می‌شد (مینگ و همکاران، 1379، ص. 212؛ لیشچاک، 1377، ص. 260-261). با وجود این روایت، محققان بر این باورند که دین بودایی به‌تدریج و ازطریق آسیای مرکزی وارد چین شد. به باور آنها، شاهزاده اشکانی به نام آنشی گائو، دین بودایی را برای نخستین‌بار به‌صورت سازمان‌یافته به چین وارد کرد (Ponampon, 2014, pp. 27-28; Forte, 1995, p.1). آنشی گائو در سال 148 میلادی و در زمان امپراتور یوان دی (Emperor Huan) به شهر لوئویانگ چین رسید. او به مدت 22 سال به ترجمه متون بودایی از سنسکریت به چینی پرداخت و نخستین مکتب ترجمه و آموزش دین بودایی را در کشور چین تأسیس کرد (تجدد، 1369، ص. 262). برخی منابع، ترجمه حدود 200 متن بودایی به زبان چینی را به آنشی گائو نسبت می‌دهند؛ اما اریک زورکر معتقد است وی تنها 16 متن را شخصاً ترجمه کرده است (Zurcher, 1991, pp. 277-279).

همکاران آنشی گائو در این کار، دو راهب بودایی به نام‌های آن سی‌وان (An Xuan) اشکانی و یان فوتیائو (Yan Fotiao) چینی‌تبار بودند. در متون تاریخی چین از این سه مترجم با عنوان «سه شخص غیرقابل تقلید» نام برده می‌شود (تجدد، 1379، ص. 371-372) که نشان از تأثیر مهم آنها در کار ترجمه متون بودایی دارد؛ در حالی که دین بودایی با اتکا به ترجمه متون مقدس و فعالیت‌های آموزشی راه خود را در چین باز می‌کرد، دین زرتشتی روشی متفاوت را در پیش گرفت. زرتشتیان بیشتر بر روابط شخصی و تبادل فرهنگی با نخبگان چینی تمرکز داشتند. آنها معابد خود را در مناطق مختلف چین بنا می‌کردند و به تجارت و بازرگانی می‌پرداختند. با وجود تلاش‌های زرتشتیان، این دین در مقایسه با دین بودایی در چین محبوبیت چندانی به دست نیاورد.

زمان دقیق ورود دین زرتشتی به چین موضوعی بحث‌برانگیز در میان پژوهشگران است؛ در حالی که شواهدی از تأثیرگذاری فرهنگ ایرانی بر چین باستان یا دین هندوایرانی که با زرتشتی در برخی جهات همخوانی دارد، دیده می‌شود، نظرات مختلفی در این زمینه وجود دارد. یکی از نظرات رایج، نظریه چن یوآن (Chen Yuan) است که در سال 1923 میلادی براساس اشاراتی از کتاب وی شو (Wei Shu) ارائه شد. طبق این نظریه، کلمه «زرتشتی» برای نخستین‌بار در جلد 102 این کتاب در بخش مربوط به سرزمین سغد ظاهر شده است. در همین کتاب، نویسنده وی شو به‌طور مستقیم به دین زرتشتی در پارس (ساسانیان) نیز اشاره می‌کند؛ برای مثال، در وی شو آمده است مردم کشور پاسی((  (Pasi (波斯یا پارس، خدای آتش و آسمان را نیایش می‌کنند (Wei Shou, 1974, p. 2271)؛ اما فورت (Forte) معتقد است دین زرتشتی در اواخر سده چهارم میلادی به چین راه یافته است (Forte, 1999, pp. 284-286). درواقع، واژه «هسی­ان» یا «شیان (Xiān,Hsien (祆)) در ترکیب شیان جیائو (Xiān jiào) را می‌توان به «قربانی برای آسمان» معنی کرد. این واژه در خط چینی کلاسیک با نویسه‌ (graph) خاصی نوشته شده که به‌ندرت در موارد دیگر دیده شده و همین امر سبب شگفتی محققان شده است (Pulleyblank, 1962, p. 117). پولی‌بلنک معتقد است «شیان» فقط یک گونۀ نوشتاری تلفظ واژه چینی «تیان» (t'ien/tian) به معنی «آسمان» در گویشی کهن است. از آنجا که واژۀ بودایی - چینی تیان (T'ien = آسمان) یا تیان شیِن (t'ien-shen = خدای آسمان) مترادفی برای واژۀ سنسکریت دِوَ (deva = خدا) بود، به احتمال بسیار شیان نیز آسمان و خدای آسمان معنا می‌داده است (Pulleyblank, 1991). کاربرد اصطلاح بودایی «دِوَ» برای اشاره به خدای ایرانیان، تعمیمی طبیعی است. اصطلاح هوُ شیان (Huŏ Xiān) به معنی «خدای آتش» نیز این نکته را تأیید می‌کند (رضایی باغ بیدی، 1386، ص. 7-8).

نکتۀ دیگر در رابطه با دین زرتشتی در چین، واژۀ سابائو (Sabao) و قدمت استفاده از آن در چین است؛ فهم کاربرد این واژه در متون چینی به درک بهتر حضور زرتشتیان در این سرزمین کمک می‌کند. در این بخش، این واژه و همچنین، نفوذ فرهنگی دین زرتشتی در چین، به‌خصوص در زمینه تدفین مردگان بررسی می‌شود. واژه سابائو برای نخستین‌بار در متون مربوط به سلسله چی شمالی (550-577 میلادی) در چین دیده می‌شود. در این دوره، لقب سابائو به پدر ژائی توسو (Zhai Tusuo) و همچنین به شخصی به نام آن نانتو (An Nantuo) در زمان سلسله وی شمالی (386-535 میلادی) داده شده بود (Forte, 1999, p. 284). یوتاکا یوشیدا  (Yutaka Yoshida)متخصص زبان سغدی، معتقد است واژه سابائو در زبان سغدی برای رهبران کاروان‌ها به کار می‌رفته است (Stausberg, 2015, p. 147 ؛Zurcher, 2013, p. 660 ). این موضوع می‌تواند نشان‌دهنده نقش بازرگانان سغدی در انتقال دین زرتشتی به چین باشد. یکی از بارزترین تأثیرات دین زرتشتی در چین، رواج روش تدفین سغدی بود. بازرگانان سغدی احتمالاً این روش را به نواحی شمالی چین منتقل کرده‌اند. بیشتر مقبره‌های کشف‌شده در شمال چین که ویژگی‌های زرتشتی دارند، متعلق به سده ششم میلادی هستند که نشان‌دهنده اوج نفوذ دین زرتشتی در این دوره است. ویژگی اصلی این مقبره‌ها قرارگیری آنها در زیر زمین مطابق با آداب تدفین زرتشتی بود تا خاک پاک (از دیدگاه زرتشتی) آلوده نشود. علاوه بر این، بسیاری از این مقبره‌ها دارای عناصر هنری و آیینی زرتشتی مانند نقش آتش و نقش ایزدان ایرانی ازجمله مهر هستند (Watt et al., 2004, pp. 276-283). به هر روی، کاربرد واژه سابائو و رواج روش تدفین سغدی در چین، شواهدی قوی بر حضور و نفوذ دین زرتشتی در این سرزمین، به‌خصوص در سده‌های نخستین میلادی ارائه می‌کنند.

از برخی منابع تاریخی چین، ازجمله تاریخ وی شو (Wei Shu)چنین استنباط می‌شود که دین زرتشتی در زمان سلسلۀ وی (Wei) (386-554م) در شمال و سلسلۀ لیانگ (Liang) (502-556م) در جنوب سرزمین چین به این کشور راه یافته است. طبق تاریخ وی شو، دین زرتشتی در زمان امپراتور سو زونگ (Suzong) (حکمرانی 515-528 میلادی) از سلسله وی و مادرش ملکه لینگ (Empress Ling) به چین راه یافته و ملکه لینگ، به احتمال زیاد، از نخستین پیروان دین زرتشتی در چین بوده است (Zhang, 1977, p. 144). لزلی (Leslie) نیز معتقد است دین زرتشتی در میان سال‌های 516-519 میلادی، همراه با ورود سفیران ساسانی به دربار سلسله وی شمالی به چین وارد شده است (Leslie, 1981, p. 288). این نظریه بر نقش بازرگانان سغدی در انتقال دین زرتشتی به چین تأکید دارد. سغدی‌ها در آن زمان در جاده ابریشم فعال بودند و می‌توانستند به‌عنوان واسطه بین ایران و چین عمل کنند.

نظر دیگری نیز موجود است که نشان می‌دهد دین زرتشتی در میان سده‌های چهارم تا ششم میلادی در برخی از شهرهای حوضه تاریم مانند یَنگ_چو (Yang-chou) و کاو_چَنگ (Kao-ch’ang) رواج داشته و نفوذ این دین به دربار چین نیز رسیده بوده است (Wei Shou, 1974, pp. 2243, 2265, 2271). این نظریه بر این باور است که دین زرتشتی به‌طور جدی از اوایل سده ششم میلادی به بعد، در چارچوب روابط دیپلماتیک ساسانیان با چین به این سرزمین راه یافته است. در این دوره، روابط سیاسی و فرهنگی بین ایران و چین گسترش یافته بود و تبادل سفرا و هدایا بین دو کشور رایج بود. می‌توان این احتمال را در نظر گرفت که ساسانیان از این فرصت برای ترویج دین خود در چین استفاده کرده باشند. به نظر می‌رسد هر دو این نظریه‌ها تا حدی صحت داشته باشند. احتمالاً دین زرتشتی در ابتدا ازطریق بازرگانان سغدی به چین راه یافته و سپس در دوره ساسانیان، با گسترش روابط سیاسی و فرهنگی بین ایران و چین، به‌طور رسمی به این سرزمین معرفی شده است.

 

علل ماندگاری دین بودایی و افول دین زرتشتی در چین

ورود دین بودایی به چین در سده‌های نخست میلادی، نقطه عطفی در تاریخ فرهنگی این سرزمین محسوب می‌شود. در این بخش، به بررسی زمینه‌های اجتماعی و فکری که به پذیرش این دین در چین کمک کرد، پرداخته می‌شود. یکی از عوامل مهم در پذیرش دین بودایی در چین، وجود اختلافات میان دیدگاه‌های پیروان کنفوسیوس و تائو بود (قرایی، 1388، ص. 166-167). پیروان کنفوسیوس بر نظم اجتماعی، اخلاق و آداب و رسوم تأکید داشتند؛ در حالی که تائوئیسم بر فردگرایی، عرفان و زندگی در هماهنگی با طبیعت تمرکز داشت. این اختلافات منجر به فضایی از تردید و جستجوی معنوی در میان مردم چین شده بود. دین بودایی با ارائه آموزه‌هایی که در میانه این دو دیدگاه قرار داشت، توانست توجه بسیاری از مردم چین را به خود جلب کند. بودیسم بر رستگاری فردی ازطریق تزکیه نفس و عمل به آموزه‌های اخلاقی تأکید داشت؛ اما در عین حال، نظم اجتماعی و احترام به سنت را نیز به رسمیت می‌شناخت. این نگاه میانه، بودیسم را به‌عنوان راه حلی برای حل اختلافات میان کنفوسیوس و تائو معرفی می‌کرد. دین بودایی مفاهیمی جدید مانند نیروانه (رهایی از رنج) و اختیار انسان در تعیین سرنوشت خود را به فرهنگ چین معرفی کرد. این مفاهیم در تضاد با جبرگرایی و دنیانگری صرف مکتب‌های فلسفی بومی چین بود. بودیسم به مردم چین امید می‌داد که با تلاش خود به رستگاری و خوشبختی دست یابند (یامانکا، 1371، ص. 113).

نگاه به آیین‌های کنفوسیوس (نک. Thome, 1980) و تائو (نک. وردی‌نژاد و همکاران، 1390) در چین، پیش از ورود دین بودایی نشان می‌دهد آنها در ارائه راه حل برای مشکلات جامعه، ناکافی بودند. کنفوسیوس بر نظم اجتماعی تمرکز داشت؛ اما به مسائل معنوی و رستگاری فردی توجه کافی نمی‌کرد. تائوئیسم نیز بر فردگرایی و عرفان تأکید داشت؛ اما در ارائه راه‌حل‌های عملی برای مشکلات جامعه ناتوان بود. نگاه به دورۀ «بهار و پاییز» (722-481پ.م)، دورۀ «جنگ میان ایالت‌ها» و پیدایش به اصطلاح «صد مکتب فلسفی» (403-221پ.م) نشان می‌دهد چگونه اندیشمندان چین در پی آن بودند که به سده‌ها جنگ و خونریزی پایان دهند و با پی‌ریزی اندیشه‌های خود، در رسیدن جامعۀ چین به آرامش بکوشند (وردی نژاد و همکاران، 1390، ص. 47-51؛ مینگ و همکاران، 1379، ص. 142). بودیسم با ارائه یک رویکرد جامع و متعادل، توانست در کنار کنفوسیوس و تائو به‌عنوان یکی از سه راه رسیدن به حقیقت در چین جایگاه خود را پیدا کند.

دین بودایی در ابتدای ورود خود به چین به‌شدت با آیین تائو درآمیخت؛ برای نمونه، نویسندگان بودایی، اصطلاحات تائویی را برای بیان اندیشه‌های بودایی در چین به کار گرفتند؛ «روشن‌شدن ناگهانی» را که به بوداشدن می‌انجامد، «دیدار تائو» می‌دانستند (چای و چای، 1369، ص. 276). دین بودایی سازگاری درخور توجهی با آیین تائو داشت و همین مسئله موجب می‌شد تا چینی‌ها با مراجعه به آموزه‌های تائویی که بومی سرزمین چین بود، به‌تدریج با فرهنگ بودایی نیز آشنا شوند؛ به نحوی که بسیاری از آموزه‌ها مانند مفهوم «ترس مرگ» در هر دو دین به یک شکل تفسیر می‌شد و پذیرفتن و کنترل آن یک پدیدۀ طبیعی بود (Tian, 2017, pp. 704-706). افزون بر این در سال 166م. امپراتور هوان (Huan) از امپراتوری ‌‌هان شرقی، مراسم قربانی مشترکی برای لائوتسه و بودا برگزار کرد (مینگ و همکاران، 1379، ص. 139-141). این مسئله نشان از هم‌زیستی و نزدیکی دین بودایی با آیین تائو، دست‌کم در سده‌های نخست میلادی دارد؛ بنابراین، بسیاری از آموزه‌های بودایی که به‌عنوان یک دین بیگانه و خارجی وارد چین شده بود، در چهارچوب آیین تائو قرار گرفت و برای درک مردم آسان شد.

راهبان و پیروان بودایی با محترم‌دانستن خدایان و دین‌‌های بومی‌ چین به مردم این سرزمین ارج نهادند و با آنها به نیکی رفتار کردند؛ این مسئله موجب گرایش برخی از فرمانروایان سرزمین چین به دین بودایی نیز شد (جرالد و پاتریک، 1384، ص. 317). این امر نمی‌توانست از سوی دین زرتشتی که از ایران ساسانی به چین رفته بود، در این سرزمین رخ دهد؛ زیرا نگاه به رویکرد غیر تکثرگرایانۀ دینی موبدان زرتشتی مانند کرتیر، در بیشتر دورۀ حکمرانی ساسانیان بر ایران نشان می‌دهد از نسخۀ ساسانی دین زرتشتی موجود در چین، نمی‌توان انتظار فراگیربودن و رویکرد باز داشت. چنانکه «در سه کتیبۀ طویل که روی صخره‌ها و ابنیۀ فارس حک‌شده، کرتیر افتخار می‌کند مسیحیان، مانویان و برهمنان را مورد اذیت و آزار قرار داده است» (گیرشمن، 1397، ص. 321).

در سدۀ سوم میلادی، برخی از خاندان‌های اشرافی از دین بودایی حمایت کردند که در رشد این دین نقش داشت. هنگامی‌ که حکومت ‌‌هان غربی از میان رفت، بسیاری از بزرگان چینی و راهبان بودایی از شمال به جنوب آمدند و در شکل‌گیری حکومت ‌‌هان شرقی نقش ایفا کردند؛ این مسئله موجب شد تا شکلی از دین بودایی به وجود آید که محبوب گروه‌های نخبۀ جامعه بود و با عنوان «بودیسم اشرافی» شناخته شد (مینگ و همکاران، 1379، ص. 213؛ هاکینز، 1380، ص. 79). در نواحی شمال چین که مورد هجوم پی در پی قبایل نامتمدن بود نیز فرمانروایان این قبایل، دین بودایی را مناسب خود و قبیلۀ خود یافتند و از آن حمایت کردند؛ این مسئله موجب شد تا دین بودایی در سده‌های چهارم و پنجم میلادی، در شمال سرزمین چین نیز گسترش یابد (جرالد و پاتریک، 1384، ص. 214). اقوام غیرچینی شمالی، به این دلیل دین بودایی را برگزیدند که این دین همانند خود آنها پدیده‌ای غیربومی ‌بود (بوش، 1394، ص. 394). این مسئله نشان می‌دهد دین بودایی، از طرف حکومت‌های بومی چین و نیز اقوام مهاجمِ غیرچینی حمایت می‌شد.

ازسویی، مکتب بودایی مهایانه[1] (Mahayana) مورد پسند قرار گرفت تا برای زندگی روزمرۀ مردم عادی استفاده شود. مکتب مهایانه از این نظر در چین اهمیت ویژه‌ای یافت که بسیار انعطاف‌پذیر بود و برخلاف دیگر مکاتب بودایی ازجمله هینه یانه[2] (Hinayana)، محافظه‌کاری بنیادگرایانه‌ای را در پیش نگرفت. پیروان مهایانه تلاش کردند تا با مفاهیم درخواست نجات برای جهانیان، رواداری دینی و شفقت، افراد زیادی را به سوی خود جذب کنند و دستیابی به رستگاری را به‌عنوان یک مفهوم همه‌گیر معرفی کنند؛ بنابراین، به‌راحتی توانستند با فرهنگ‌‌‌های دیگر هم‌زیستی داشته باشند (وانگو، 1396، ص. 67-70). از دیگر ویژگی‌های مهم مکتب مهایانه این بود که به موجب اینکه راهبان بودایی از پرداخت مالیات معاف بودند، گروه‌های بسیاری از مردم فرودست و کشاورز که توانایی پرداخت‌ مالیات‌‌های حکومتی را نداشتند، به این مکتب می‌گرویدند (هاکینز، 1380، ص. 79-80). این مسئله موجب جذابیت مکتب مهایانه در میان طبقات ضعیف جامعۀ چین شد.  

در دوره تانگ (618-907 میلادی)، حاکمان به ساخت و حمایت از معابد، صومعه‌ها و بنیادهای مورد نیاز پیروان بودایی پرداختند. جشن‌های آیینی بودایی با شکوه و جلال برگزار می‌شد که جذابیت زیادی برای مردم داشت. بسیاری از بزرگان چینی در این دوره به دین بودایی گرویدند که مشهورترین آنها ملکه وو زِتیان (Wu Zetian (武則天)) همسر امپراتور گائوزونگ (Gaozong (高宗)) (حکمرانی 649-683م) از سلسله تانگ بود. وی با حمایت راهبان بودایی و نفوذی که در حکومت داشت، به قدرت رسید و از دین بودایی حمایت می‌کرد (بوش، 1394، ص. 412 و414). در دوره تانگ، نظارت دولت بر معابد بودایی و رتبه‌بندی قانونی راهبان توسعه یافت (شجاعی، 1384، ص. 174) و ساخت صومعه‌ها به‌طور گسترده انجام می‌گرفت (مینگ و همکاران، 1379، ص. 214). این حمایت‌ها نشان‌دهنده توجه ویژه حکومت تانگ به دین بودایی و فعالیت گسترده راهبان بودایی در این دوره است؛ در حالی که دین بودایی در دوره تانگ به اوج شکوفایی خود در چین رسید، دین زرتشتی از چنین حمایتی برخوردار نبود. حکومت تانگ به دین زرتشتی و پیروانش توجه چندانی نشان نمی‌داد و این دین در مقایسه با بوداییسم، نفوذ و محبوبیت زیادی در چین به دست نیاورد. دلایل مختلفی برای حمایت گسترده سلسله تانگ از دین بودایی وجود داشت. برخی از این دلایل عبارت‌اند از:

  • جستجوی مشروعیت: حاکمان تانگ به دنبال مشروعیت‌بخشیدن به حکومت خود بودند و دین بودایی با آموزه‌های اخلاقی و تأکید بر نظم اجتماعی، می‌توانست در این زمینه به آنها کمک کند.
  • جذب مردم: دین بودایی با جذابیت‌های ظاهری و وعده رستگاری، می‌توانست مردم را به خود جلب کند و پایه‌های قدرت حاکمان را تقویت کند.
  • تبادل فرهنگی: دین بودایی ازطریق جاده ابریشم به چین راه یافته و تبادل فرهنگی با هند و سایر کشورهای آسیایی را به ارمغان آورده بود.

حمایت از دین بودایی می‌توانست به گسترش این تبادل فرهنگی و تقویت روابط امپراتوری تانگ با سایر کشورها کمک کند.

در دوره تانگ، یکی از عواملی که به پذیرش و گسترش دین بودایی در چین کمک کرد، وجود نقاط مشترک میان این دین و نظام خدایی چینی بود. درواقع، مفهوم بودی‌ستوه (Bodhisattva) یا شخصیت بوداسَف[3] در مکتب مهایانه بودایی از اهمیت بالایی برخوردار است. بودی‌ستوه‌ها انسان‌هایی هستند که به مرحله روشنگری و رستگاری (نیروانه) دست یافته‌اند؛ اما از آن چشم‌پوشی می‌کنند تا به یاری دیگر انسان‌ها برای رهایی از رنج بشتابند (وانگو، 1396، ص. 62؛ شومان، 1362، ص. 225). در فرهنگ دینی چین نیز، تنها افرادی سزاوار احترام‌اند که به مرتبه‌ای از قداست و پاکی دست یافته باشند. این امر باعث شد بسیاری از رهبران بودایی با رفتار ایثارگرانه خود، در فرهنگ چین پذیرفته شوند و مورد احترام جامعه قرار گیرند. برخی از بودی‌ستوه‌ها در چین از محبوبیت بیشتری برخوردار بودند (شایگان، 1357، ص. 179-180/1)؛ ازجمله:

  • آمیتابه بودا(Amitabha) : بودای روشنی بی‌پایان که بهشت غربی را اداره می‌کند.
  • شاکیامونی بودا (Shakyamuni Buddha): بودای تاریخی که در هند متولد شد و آموزه‌های بودایی را بنیان نهاد.
  • میتره بودا (Maitreya Bodhisattva): بودای آینده که انتظار می‌رود روزی به زمین بیاید و جهان را نجات دهد.

مراسم‌های آیینی که در رابطه با این بودی‌ستوه‌ها برگزار می‌شد، براساس متون بودایی (سوتراها) بود که ویژگی‌ها و قدرت‌های آنها را شرح می‌داد. با وجود رونق و گسترش دین بودایی در دوره تانگ، این دین در سال 845 میلادی با به قدرت رسیدن امپراتور وُو زُنگ (Wuzong (唐武宗)) (حکمرانی841-846م) که یک تائوباور افراطی بود، سرکوب شد. امپراتور وُو زُنگ معتقد بود بودیسم به خزانه دولت آسیب می‌رساند و باعث تضعیف قدرت امپراتوری می‌شود. به دستور او، معابد و زیارتگاه‌های بودایی ویران شد و بسیاری از رهبران بودایی کشته شدند. این سرکوب تا حد زیادی به قدرت و نفوذ دین بودایی در چین لطمه زد؛ اما این دین به‌طور کامل از بین نرفت و در دوره‌های بعدی دوباره رونق گرفت (مینگ و همکاران، 1379، ص. 214-215).

این سرکوب تا حد زیادی به قدرت و نفوذ دین بودایی در چین لطمه زد؛ اما این دین به‌طور کامل از بین نرفت و در دوره‌های بعدی دوباره رونق گرفت. دلایل مختلفی برای سرکوب بوداییسم در دوره تانگ وجود داشت. برخی از این دلایل عبارت‌اند از:

  • معتقدات امپراتور وُو زُنگ: امپراتور وُو زُنگ معتقد بود بوداییسم به خزانه دولت آسیب می‌رساند و باعث تضعیف قدرت امپراتوری می‌شود.
  • نفوذ سیاسی بوداییان: برخی از رهبران بودایی در امور سیاسی دخالت می‌کردند و این امر باعث نارضایتی امپراتور وُو زُنگ شده بود.
  • رقابت با تائوئیسم: تائوئیسم دین سنتی چین بود و امپراتور وُو زُنگ به دنبال تقویت این دین بود و بوداییسم را رقیب خود می‌دانست.

در حالی که بودیسم در دوره امپراتور وُو زُنگ سرکوب شد، شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد این سرکوب بیشتر متوجه نسخه ایرانی دین بودایی بوده است. اگرچه از سده دوم تا نهم میلادی، نخبگان ایرانی نقش مهمی در ترویج و گسترش دین بودایی در چین داشتند (پاشازانوس، 1399ب، ص. 76)؛ با این حال، در سال 756 میلادی، سرداری به نام آن لوشان[4] (An Lushan) که نیاکانش از آسیای مرکزی به چین رفته بودند، بر ضد امپراتوری تانگ شورید و زمینه حذف دین‌های بودایی و زرتشتی را فراهم ساخت. این شورش که به نام خود آن لوشان شناخته می‌شود، یکی از خونبارترین شورش‌های تاریخ چین بود و موجب شد امپراتور تانگ به همه غیرچینیان بدبین شد. این بدبینی شامل بوداییان ایرانی نیز می‌شد؛ برای مثال، وزیر جنگ ارتش تانگ که نامش آن چونگ جانگ (An Chongzhang) بود، مجبور شد نام خود را به لی بائویو (Li Baoyu) تغییر دهد تا هویت ایرانی خود را پنهان کند (تجدد، 1379، ص. 372). سرکوب بودیسم در دوره تانگ ضربه سختی به این دین در چین زد.

این سرکوب تا حد زیادی به قدرت و نفوذ دین بودایی در چین لطمه زد؛ اما این دین به‌طور کامل از بین نرفت و در دوره‌های بعدی دوباره رونق گرفت. پس از سرکوب‌های دوره تانگ، نسخه‌ای از دین بودایی که در چین باقی ماند، کوشش کرد تا از سده نهم میلادی به بعد به منشأ هندی خود بازگردد و تأثیرات سیاسی ایرانی خود را کنار بگذارد. این امر به چند دلیل رخ داد:

  • سرکوب آموزه‌های ایرانی: امپراتور وُو زُنگ در سرکوب خود، آموزه‌های بوداییِ تحت تأثیر اندیشه ایرانی را هدف قرار می‌داد.
  • گرایش به انزوا: سرکوب‌ها باعث شد پیروان بودایی از دخالت در امور سیاسی و قدرت دوری کنند و به جنبه‌های معنوی و درون‌گرایانه دین خود بیشتر توجه کنند.
  • تمرکز بر آموزه‌های بودایی: بازگشت به ریشه‌های هندی، تمرکز بر آموزه‌های اصلی بودایی مانند چهار حقیقت والا و راه هشتگانه بودا بود (بهار، 1390، ص. 177؛ الیاده، 1395، ص. 124-137).

با تمرکز بر آموزه‌های اصلی بودایی و دوری از دخالت در امور سیاسی، دین بودایی در چین پس از سرکوب‌های سده نهم میلادی توانست به حیات خود ادامه دهد. این رویکرد محافظه‌کارانه، به بوداییان کمک کرد تا از گزند حکومت در امان بمانند و به‌تدریج نفوذ خود را در جامعه چین بازیابند.

در حالی که دین بودایی از پایان سدۀ نهم میلادی به اوج شکوفایی خود در چین رسید، دین زرتشتی در این سرزمین از نفوذ و گسترش چندانی برخوردار نشد. آنتونینو فورت، محقق ایتالیایی، در پژوهش‌های خود بر این نکته تأکید می‌کند که منابع چینی به‌طور مبهم به حضور دین زرتشتی در چین اشاره می‌کنند. نبود منابع مشخص، آداب و رسوم غیرزرتشتی برخی از زرتشتیان چین و همچنین محتاطانه عمل کردن زرتشتیان در تبلیغ دین خود، ازجمله دلایل این ابهام بود؛ در حالی که نام دین بودایی، مسیحیت و مانویت در متون چینی به روشنی ذکر شده است؛ اما دربارۀ زرتشتیان چین چنین نیست. با هجوم اعراب به ایران ساسانی در قرن هفتم میلادی، برخی از اعضای این خاندان به چین پناهنده شدند. می‌توان تصور کرد این افراد، دین زرتشتی خود را در چین حفظ کرده باشند؛ اما هیچ منبع چینی به‌طور قطعی این موضوع را تأیید نمی‌کند؛ حتی برخی از اعضای خاندان ساسانی که در چین زندگی می‌کردند، آداب و رسوم زرتشتی را به‌طور کامل رعایت نمی‌کردند؛ برای مثال، آلوهان[5] (Aluohan)، یکی از اعضای این خاندان، پس از مرگ به شیوه‌ای غیرزرتشتی دفن شد (Forte, 1999, p. 283). پژوهش‌های اخیر نشان می‌دهد همسر پیروز، یکی از شاهزادگان ساسانی که به چین پناهنده شده بود، به احتمال زیاد مسیحی بوده است (پاشازانوس، 1399ب، ص. 83). پیروز نیز در سال 677 میلادی برای همسرش یک کلیسای مسیحی در چین بنا کرد (Forte, 1999, p. 282). به نظر می‌رسد بیشتر پیروان زرتشتی در چین، ریشۀ سغدی داشتند. این افراد به دلیل آگاهی از تفاوت‌های فرهنگی و دینی خود با چینی‌ها، در تبلیغ باورهای زرتشتی بسیار محتاطانه عمل می‌کردند.

به نظر می‌رسد برخی از رسوم زرتشتی در نزد چینیان مانند ازدواج با محارم یا خویدودَه (اوستایی: xᵛaētuuadaθa) و همچنین گذاشتن جسد در دخمه کاری زشت و ناپسند بوده است. در تونگ‌دین (Tongdian)[6] آمده: «علاوه بر این، در ازدواج، آنها هیچ تفاوتی بین طبقۀ نجیب و پست قائل نیستند، این رسم آنها بدترین سنت‌ها بین بربرهاست» (Linghu Defen, 1971, V. 50/920; Du, 2016, p. 5256).[7] در ادامه در کتاب بی‌شی (Beishi) (北史) می‌خوانیم:

در بیشتر موارد، بسیاری از آنها خواهران (بزرگ و کوچک) خود را به‌عنوان همسر یا معشوقه بر می‌گزینند. شکل‌های گوناگونی از ازدواج را برپا می‌دارند. در انتخاب زنان خود به مقام اجتماعی طرف مقابل اهمیت نمی‌دهند. این رسم در میان ملت‌های غربی از چیزهای دیگر ناپسند‌تر است (Li Yanshou, 1974, p. 3223).[8] قطعه فوق در وی‌شو ((Weishu)魏書) و البته سوئی‌شو (Suí Shū (隋書)) نیز آمده است (Wei Zheng, 1973, V. 83/1856).

یکی از این شواهد، کتیبه‌ای دو زبانه چینی و پهلوی است که روی یک اَستودان در چین کشف شده است. در این کتیبه، نام شخصی به نام ماشی (Ma Shi) ذکر شده است. ماشی از خاندان اشرافی سورن، یکی از هفت خاندان بزرگ و اشرافی اشکانی، بوده و در سال 874 میلادی در 26 سالگی درگذشته است (Harmatta, 1971a, p. 125). در کتیبۀ چینی، ماشی همسر و در کتیبۀ پهلوی، دختر شخصی به نام سو لیانگ (Su Liang) خوانده شده است.[9] این امر می‌تواند نشان‌دهنده مخفی نگه داشتن ازدواج ماشی و سو لیانگ در زبان چینی باشد؛ زیرا در دوره تانگ قانونی به نام «ده عمل شنیع» وجود داشت که دهمین عمل زشت و مذموم آن، زنای با محارم بود (Xiong, 2006, p. 136). انجام علنی این رسم می‌توانست طبعات سختی برای زرتشتیان در چین داشته باشد و به همین دلیل از دید حکومت دور نگاه داشته می‌شده است.

همان‌طور که اشاره شد امپراتوران تانگ در ابتدا نسبت به دین‌های خارجی رواداری بالایی نشان دادند؛ اما در زمان امپراتور اوو زونگ از سلسلۀ تانگ، تقریباً همۀ آنها با فرمان «شکنجۀ پیروان بودایی در عصر خویی‌چانگ» (Huìchāng huǐ fú (會昌毀佛)) (841-845 م) منع شدند. هدف اولیۀ این فرمان پاکسازی چین از نفوذ دین‌های خارجی شامل تمامی دین‌ها و آئین‌های خارجی ازقبیل نوعی از دین بودایی متأثر از فرهنگی ایرانی، مسیحیت، مانویت و زرتشتی بود. سرکوب دین‌های خارجی در این عصر منجر به نابودی برخی از آنها در چین شد؛ برای مثال، این فرمان منجر به افول دین زرتشتی در چین شد (Dien, 2007, p. 426). تون چینی نشان می‌دهد دین‌های زرتشتی و مسیحیت به‌عنوان اشکال بدعت‌آمیز دین بودای ایرانی در نظر گرفته می‌شدند و پیروانشان تحت آزار و شکنجه قرار می‌گرفتند (Philip, 1998, p. 123). فعالیت زرتشتیان از این زمان به بعد در چین محدود و کمرنگ‌تر شد؛ با وجود این، اعتقادات و مناسک آیینی زرتشتی به‌طور کامل از بین نرفت و ظاهری از آیین‌‌های بودایی و تائو بر خود گرفت؛ هرچند نسخۀ ایرانی دین بودایی نیز مشمول فرمان ممنوعیت ادیان بیگانه بود. بر طبق پژوهش‌های اخیر، تعداد زرتشتیان در عصر تانگ اندک بود. براساس منابع چینی تا اواخر سدۀ نهم هنوز چندین آتشکده زرتشتی در چین وجود داشته است (هاندا، 1350، ص. 32-33) تا اینکه با ممنوعیت پرستش این دین در سال 845م، از تعداد پیروان زرتشتی کاسته شد و به‌تدریج ادیان دیگر چون دین بودایی جایگزین آن شد (Lieu, 1985, p. 91).

همان‌طور که در متن اشاره شد دین زرتشتی در چین تقریباً منحصر به سغدیان و ایرانیان مقیم این سرزمین بود. نبود متون زرتشتی به زبان چینی، نشان‌دهنده عدم وجود فعالیت گسترده تبلیغی برای جذب چینی‌ها به این دین است. در مقایسه با فعالیت‌های تبلیغی بوداییان در چین، تلاش‌های زرتشتیان در این زمینه بسیار ناچیز بوده است. دلایل مختلفی برای تمایل‌نداشتن زرتشتیان به تبلیغ گسترده دین خود در چین وجود داشت. از یک سو، برخی از اعتقادات زرتشتی مانند ازدواج با محارم و شیوه دفن مردگان با رسوم چینی در تناقض بود و از سوی دیگر، زرتشتیان به‌عنوان یک اقلیت دینی در چین، از پیامدهای سیاسی تبلیغ دین خود آگاه بودند. امپراتوری تانگ به‌طور کلی از ادیان غیربومی حمایت نمی‌کرد و زرتشتیان نیز از این قاعده مستثنی نبودند. بیگانه‌هراسی امپراتوری تانگ، به‌ویژه پس از شورش آن لوشان، یکی از عوامل مهم در عدم گسترش دین زرتشتی در چین بود. این امر موجب سرکوب شدید افراد، افکار و ادیان ایرانی می‌شد؛ به‌خصوص اگر این ادیان دارای رویکرد سیاسی مرتبط با قدرت حاکمیت بودند. درواقع، دین زرتشتی در خاستگاه خود، پیوندی عمیق با ساختار سیاسی داشت؛ اما در چین، این دین با ساختار سیاسی امپراتوری تانگ سازگار نبود و به همین دلیل نتوانست در این سرزمین ماندگار شود.

 

نتیجه‌

به‌طور کلی، تداوم دین بودایی در چین به عوامل متعددی نسبت داده می‌شود:

  • حمایت حاکمیت: در دوره‌های گوناگون تاریخ چین، پادشاهان سلسله‌های مختلف چینی و غیرچینی، به‌خصوص از قرن دوم تا نهم میلادی، کمابیش به دین بودایی ارج نهادند و به نهادینه‌سازی و قدرتمندشدن این دین در سرزمین چین کمک کردند. حمایت‌های حکومتی ازطریق اعطای کمک‌های مالی، احداث معابد و صومعه‌ها و حمایت از فعالیت‌های مذهبی بوداییان صورت می‌گرفت.
  • سازگاری با آداب و رسوم بومی: دین بودایی در آموزه‌های خود، آداب و رسوم فرهنگی چینیان را نفی نمی‌کرد و با آنها سازگار می‌شد. این امر باعث می‌شد دین بودایی برای مردم چین غریبه و ناآشنا نباشد و به‌راحتی با فرهنگ و آداب و رسوم آنها هم‌خوانی داشته باشد.
  • آمیزش با ادیان چینی: پیروان بودایی با ادیان محلی چین آمیختند و به‌تدریج برخی از ویژگی‌های محلی را به خود اختصاص دادند. این امر موجب موفقیت این دین در چین شد. همان‌طور که اشاره شد این کار در ابتدا با تلفیق گسترده با آیین تائو انجام شد و بعدها این سازگاری با ادیان دیگر به حدی بود که مردم و حاکمیت چین، دین بودایی را در کنار آیین‌های کنفوسیوس و تائو پذیرفتند.
  • تبلیغ و آموزش مؤثر: مبلغان بودایی از مهارت‌های تبلیغ و آموزش مؤثری برخوردار بودند که به گسترش این دین در میان مردم کمک می‌کرد. بوداییان با حمایت حکومت و به‌صورت گسترده به ساخت معابد، صومعه‌ها و مراکز آموزش و پرورش راهبان پرداختند و متون دینی خود را به‌صورت سازمان‌یافته به زبان چینی ترجمه کردند. رویکرد این دین، به‌ویژه در مکتب باز و فراگیر مهایانه، موجب شد تا این ارزش‌ها بر مردم چین اثرات روحی و اجتماعی مثبتی بنهد و آنها به این دین به‌عنوان راه حلی برای پایان‌دادن به خشونت‌های سیاسی و اجتماعی طولانی مدت در سرزمین خود بنگرند.
  • تمرکز بر معنویت فردی: دین بودایی برخلاف دین زرتشتی، تمرکز کمتری بر مناسک و تشریفات مذهبی داشت و بیشتر بر معنویت فردی و تزکیه نفس تأکید می‌کرد. این امر باعث می‌شد دین بودایی برای طیف وسیع‌تری از مردم جذاب باشد.
  • عدم رویکرد سیاسی: دین بودایی به‌طور سنتی از دخالت در امور سیاسی خودداری می‌کرد. این امر باعث می‌شد دین بودایی برای حکومت چین تهدیدی محسوب نشود و حمایت شود.
  • حمایت نخبگان: دین بودایی از حمایت نخبگان فکری و فرهنگی چین برخوردار بود. این امر به ترویج و گسترش این دین در میان مردم کمک کرد.
  • ترجمه متون: ترجمه متون بودایی به زبان چینی توسط مترجمان ایرانی و چینی، نقش مهمی در معرفی این دین به مردم چین ایفا کرد.

درمقابل، دین زرتشتی به دلیل ناهمگونی با فرهنگ و جامعه چین، نتوانست در این سرزمین ریشه دواند. این ناهمگونی در موارد زیر مشهود بود:

  • تفاوت‌های اعتقادی: آموزه‌های زرتشتی با فلسفه‌های حاکم بر چین، مانند دائوئیسم و کنفوسیوسیسم، تفاوت‌های اساسی داشت. این امر باعث می‌شد دین زرتشتی برای مردم چین غریبه و ناآشنا باشد. برخی از اعتقادات زرتشتی نیز مانند ازدواج با محارم و شیوه دفن مردگان با رسوم چینی در تناقض بود و زرتشتیان به‌عنوان یک اقلیت دینی در چین، در انطباق کامل با فرهنگ و آداب و رسوم این سرزمین با مشکلاتی روبه‌رو بودند.
  • تمرکز بر تشریفات مذهبی: دین زرتشتی برخلاف دین بودایی، بر مناسک و تشریفات مذهبی تأکید زیادی داشت.
  • حمایت حاکمیت: در دوره‌‌های گوناگون تاریخ چین، پادشاهان سلسله‌‌‌‌های مختلف چینی و غیرچینی، به‌خصوص از سدۀ دوم تا نهم میلادی، کم‌وبیش به دین بودایی ارج نهادند تا این دین در سرزمین چین نهادینه و قدرتمند شود؛ اما این لطف شامل حال پیروان دین زرتشتی نشد؛ در حالی که در سال 845 میلادی، امپراتور وُو زُنگ که یک تائوباور افراطی بود، دستور به سرکوب ادیان غیربومی، ازجمله زرتشتی و حتی بودایی آمیخته به باورهای ایرانی داد، امپراتوران بعدی چین از دین بودایی حمایت بیشتری کردند.
  • محدودیت‌های تبلیغی: به نظر می‌رسد زرتشتیان در چین فعالیت تبلیغی گسترده‌ای برای جذب چینی‌ها به دین خود انجام نمی‌دادند.
  • بیگانه‌هراسی امپراتوری تانگ: پس از شورش آن لوشان در سال 756 میلادی، امپراتوری تانگ نسبت به افراد و ادیان ایرانی که به‌عنوان تهدیدی برای قدرت مرکزی تلقی می‌شدند، بدبین شد.

با وجود نتایج این تحقیق، هنوز پرسش‌های بی‌شماری دربارۀ سرنوشت ادیان ایرانی در چین باستان بی‌پاسخ مانده‌اند. برخی از موضوعاتی که می‌توان در تحقیقات آینده بررسی کرد، عبارت‌اند از:

  • بررسی مقایسه‌ای آموزه‌ها و مناسک دینی بودایی و زرتشتی در زمینه سازگاری با فرهنگ و جامعه چین.
  • تحلیل نقش نخبگان فکری و سیاسی در ترویج یا عدم ترویج دین بودایی و زرتشتی در چین.
  • بررسی نقش عوامل اقتصادی و اجتماعی در تداوم یا افول این دو دین در چین.
  • مقایسۀ روش‌های تبلیغ و آموزش دین بودایی و زرتشتی در چین.

انجام تحقیقات در این زمینه‌ها می‌تواند به درک روشن‌تر از علل تداوم دین بودایی و افول دین زرتشتی در چین باستان و همچنین، به درک عمیق‌تر روابط فرهنگی و دینی ایران و چین در دوران باستان کمک کند. این نوشتار، گامی در جهت یافتن پاسخ‌های محدود به پرسش‌های بنیادین بود.

 

[1].  گردونۀ بزرگ.

[2].  گردونۀ کوچک.

[3]. موجود روشنی‌یافته.

[4] . نام آن لوشان و پیشوند آن (An) نشان می‌دهد او تبار ایرانی داشته و چینی نبوده است؛ زیرا نام ایرانِ اشکانی در متون چینی دورۀ هان به بعد مانند ‌هان‌شو  (Hanshu) و هو‌‌ هان‌شو  (Houhanshu)، به‌صورت آنشی (Anxi) می‌آمد و اشخاص اشکانی‌تبار با پیشوند «آن» معرفی می‌شدند. بودایی‌‌های ایرانی در چین نیز پیشوند آن را در ابتدای نامشان می‌آوردند (پاشازانوس، 1399الف، ص. 3، 5؛ کنتک، 1381، ص. 258).

[5] . بهرام

[6]. تونگ‌دین (به معنای « جامع رسوم») دانشنامه‌ای جامع از موضوعات گوناگون است که از قدیم‌ترین دوران تا عصر تانگ را شامل می‌شود. تمرکز اثر بر دورۀ تانگ است و یک چهارم کتاب به این سلسله پرداخته است. دویو (Du You (杜佑)) این کتاب را از سال 766 تا 801 میلادی نوشته است.

[7]. 婚合亦不擇尊卑, 諸夷之中最爲醜穢.

[8]. 多以姊妹爲妻妾,自餘婚合,亦不擇尊卑,諸夷之中最爲醜穢矣.

[9] . سو لیانگ یکی از بازماندگان ساسانی بود که از زمان ورود پیروز ساسانی به چین در آنجا حضور داشت و مانند برخی از شاهزادگان ساسانی دیگر به لقب سلطنتی دست یافته بود (Harmatta, 1971b, pp. 375-376).

الیاده، میرچا (1395). تاریخ اندیشه‌‌های دینی (ج. 2؛ مانی صالحی علامه، مترجم). انتشارات نیلوفر.
بهار، مهرداد (1390). ادیان آسیایی. نشر چشمه.
بوش، ریچارد (1394). جهان مذهبی (عبدالرحیم گواهی، مترجم). دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
پاشازانوس، حمیدرضا (1399الف). آن و آنشی در منابع چینی و بودایی؛ مناسبات چین و ایران در دورۀ اشکانی. تاریخ روابط خارجی، 21(84)، 3-24.
پاشازانوس، حمیدرضا (1399ب). بررسی و تحلیل نقش ایرانیان باستان در ترویج دین‌‌های آسیایی در چین. الهیات تطبیقی، 11(23)، 92-75.
تجدد، نهال (1379). نخستین مترجمان آیین بودا در چین. ایران نامه، (72)، 367-374.
تجدد، نهال (1369). نقش زبان‌‌های ایرانی در انتشار چند دین در آسیای مرکزی و چین. ایران نامه، (30)، 261-272. https://B2n.ir/e35281 
جرالد، فیتس، و پاتریک، چارلز (1384). تاریخ فرهنگ چین (اسماعیل دولتشاهی، مترجم). انتشارات علمی‌ ‌و فرهنگی.
چای، چو، و چای، وینبرگ (1369). تاریخ فلسفۀ چین (ع. پاشایی، مترجم). نشر گفتار.
رضایی باغ‌بیدی، حسن (1386). ساسانیان و زردشتیان در چین و ژاپن. در سمینار بین‌المللی ایران و اسلام: آراء و اندیشه‌ها (صص. 1-15). مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی.
شایگان، داریوش (1357). ادیان و مکتب‌های فلسفی هند (ج. 1). انتشارات امیرکبیر.
شجاعی، علیرضا (1384). سیر تحول تاریخ و اندیشۀ بودایی. ادیان، مذاهب و عرفان (هفت آسمان)، 7(25)، 145-182. https://B2n.ir/r53101 
شومان، ولفانگ ‌‌هانس (1362). دین بودایی: طرح آموزه‌‌ها و مکتب‌‌های بودایی (ع. پاشایی، مترجم). بی‌نا.
طاهری، سپیده (1399). نقش سغدیان در گسترش آیین بودا در جنوب چین. دوفصلنامه پژوهش‌های ادیانی، 8(15)، 211-224.   https://B2n.ir/h45533
قرایی، فیاض (1388). ادیان خاور دور. دانشگاه فردوسی.
کنتک، هری (1381). مترجمان ایرانی متون بودایی در چین (عسکر بهرامی، مترجم). ایران شناخت، (21 و 20)، 256-263. https://B2n.ir/r58225
گیرشمن، رومن (1397). تاریخ ایران از آغاز تا اسلام (محمد معین، مترجم). انتشارات سپهر ادب.
لیشچاک، ولادیمیر (1377). جادۀ ابریشم و راهیابی آیین بودا به چین (عسکر بهرامی، مترجم). ایران شناخت، (8)، 250-271. https://B2n.ir/a44554
مینگ، دو وی، استریک من، مایکل، و رینولدز، فرانک (1379). آیین‌‌‌‌های کنفوسیوس، دائو و بودا (غلامرضا شیخ زیدالدین، مترجم). نشر فیروزه.
وانگو، مدو بزاز (1396). دین بودا (علیرضا شجاعی، مترجم). دانشگاه ادیان و مذاهب.
وردی‌نژاد، فریدون، علمایی‌فر، ابوالفضل، و قاضی‌زاده، شهرام (1390). اژدهای شکیبا: چین دیروز، امروز و فردا. انتشارات اطلاعات.
هاکینز، برادلی (1380). دین بودا (محمدرضا بدیعی، مترجم). نشر امیرکبیر.
‌‌هاندا، کوایچی (1350). مذاهب ایرانی در چین از خلال منابع چینی. بررسی‌‌های تاریخی، 6(3)، 27-40.
یامانکا، فومیکو (1371). دین بودا و سنت نیچرن (احمد احمدی، مترجم). نشر مترجم.