مقایسۀ تطبیقی دیدگاه شهید مطهری و علامه عسکری در معناشناسی و مصداق‌یابی شئون پیامبر و امام

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار گروه فلسفه و کلام و شیعه شناسی، دانشکده هدی، (وابسته به جامعه الزهرا)، قم، ایران

چکیده

به واژه شأن در کتب متکلمان متقدم چندان توجه نشده است؛ اما متکلمان معاصر به‌تازگی به این اصطلاح توجه کرده‌اند. در این میان، شهید مطهری و علامه عسکری با تعریف شأن و تعیین مصادیق شئون به معناشناسی و مصداق‌یابی این اصطلاح پرداخته‌اند. ضرورت پرداختن به این مسئله ازنظر نیاز به تعیین دقیق چارچوب معنایی و مصادیق شأن و گسترش این عرصه علمی در مباحث امامت‌پژوهی تخصصی است. سؤال این است که معنا و مصادیق شئون پیامبر و امام از دیدگاه شهید مطهری وعلامه عسکری چیست. فرضیه مقاله این است که شهید مطهری و علامه عسکری چارچوب معنایی مشخصی برای شأن، ارائه و مصادیق آن را مشخص کرده‌اند. شأن در لغت به معنای امر و حال و کارهای بزرگ است و در اصطلاح قرآن و روایات، به معنای امور بزرگی است که بر عهده امام بوده و سزاوار اوست. شهید مطهری از اصطلاح شئون در معانی نزدیکی چون امور، کارها و سزاواری با اولویت «امور و کارها» استفاده کرده است. علامه عسکری در معناشناسی شئون با شهید مطهری هم‌عقیده بوده و شأن را به معنای «کار» دانسته و وظیفه اصلی پیامبر به معنای تبلیغ دین را از شئون جدا کرده است. شهید مطهری در کتب مختلف خویش در مجموع، شئون پیامبر را شامل مرجعیت دینی، قضاوت و حکومت دانسته و مصادیق حکومت، مرجعیت دینی، قضاوت و ولایت را شئون امام دانسته است؛ اما علامه عسکری به مصادیقی چون تبلیغ قرآن، خلافت، اقامه جماعت، برپاداشتن احکام اسلامی و ایجاد جامعه اسلامی و حکومت عادله به‌عنوان شئون پرداخته است. درمجموع، هر دو متکلم با اختلاف عبارات، در مصادیقی چون حکومت و مرجعیت دینی به‌عنوان شئون امام اتفاق نظر دارند.
 

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Comparing Motahari and Allameh Asgari's Views on the Meaning and Examples of ‘Affair’

نویسنده [English]

  • Masomeh Esmaeili
Department of Philosophy and Shia Studies. Hoda College (belonging to Al-Zahra community). Qom. Iran Assistant Professor, Department of Philosophy and Shia Studies, Hoda University, Qom, Iran
چکیده [English]

The word affair has not been given due attention in the books of advanced theologians, but its related topics have been discussed as the nature, benefit, philosophy, or necessity of prophecy and Imamate. However, contemporary theologians have recently paid attention to this term. Motahari and Asgari have defined affairs and mentioned their examples. Affair means status and great deeds, and in terms of the Qur'an and hadiths, it means great things that the Prophet and Imams are responsible for. They are proportional. Motahari has used the term ‘affair’ in close meanings such as great works and merits. Asgari's view on the meaning of affairs is similar to Motahari's view. Of course, Askari considers the Prophet's main duty to preach the religion, which is different from the Prophet's affairs. Motahari in his various books believes that the affairs of the Prophet include religious authority, judgment, government, and guardianship. But Asgari believes that preaching the Quran, caliphate, congregational prayers, implementation of Islamic rules, and the formation of an Islamic society and a just government are the affairs of the Imam. Therefore, both theologians agree on examples such as government and religious authority as the affairs of the Imam.  Keywords: Affairs, Imam, Prophet, Askari, Motahari. IntroductionThe word affair has been used for the Prophet and Imam (AS), but there is no specific meaning for it. Therefore, there is no consensus on the cases. The earlier theologians have not had a separate discussion about the affairs of the Imam in their books. Rather, it is one of the modern theological discussions which is extracted from other Imamat topics. This issue has already been discussed in the nature, purpose, philosophy, and necessity of imamate. This term recently has been paid attention to by contemporary researchers. Motahari has mentioned three affairs for the Holy Prophet (PBUH). After that, he has said the affairs of the Imams (peace be upon them). In addition, Askari has defined affairs and has distinguished it from the main duty of a prophet.Materials and MethodsThe Great Affair is an issue that has not been discussed in the books of the past theologians by the same name. Therefore, understanding its examples requires analysis. Motahari and Asgari have paid attention to this issue and have presented its meaning and examples. They analyzed and discovered the Prophet and Imam's affairs by analyzing the related concepts, philosophy, and duties of the prophet and Imam. They expressed parts of affairs in their different books. This research studied various books by Motahari and Asgari. First, the author has obtained the meaning of Imam's affairs and has compared the views of the two theologians. Then, it has concluded a common meaning. The author also has studied the examples of Imam's affairs from the point of view of the two theologians and has compared them. In the third stage, common examples are mentioned. 
Research Findings
Almighty God is doing great things in the world, and he has appointed great things for His representatives. His representatives are prophets and imams who are responsible for great works which are called affairs in this study. But the question is, what are the prophet and Imam's affairs? Motahari has stated the affairs of the Prophet and Imams (AS) in his various books:
Figure 1. Prophets’ and Imam’s Affairs in Motahari’s View 
Then, Motahari has stated the affairs of the Imam in the continuity of prophethood:
Figure 2. Affairs of the Imam in the Continuity of Prophethood in Motahari’s View As a result, Imam's affairs from the point of view of Motahari include four affairs:1.    Government2.    Religious authority3.    Judgment4.    Wilayah
 
From Asgari's point of view, it can be said that the position of Imamate, which has been gifted to the Imam as the Caliph of God, has created some affairs for him. These affairs include the following examples:

Promoting the Quran
Caliphate
Establishing congregation

4.    Implementation of Islamic rules

Creating an Islamic society and a just government

 Therefore, Askari and Motahari agree with each other in some cases and disagree in others. But the way they have expressed them is such that it can be said that all the examples mentioned by both of them are examples of affairs. Discussion
Great Affair means the great deeds and works of the Prophet or Imam (AS). This topic is studied from the point of view of two theologians. Motahari and Asgari agree with each other on examples such as Islamic government, and religious authority, but Asgari has also specified other matters such as the propagation of the Qur'an, caliphate, implementation of Islamic rules and congregational prayers, while Motahari has also mentioned judgment and guardianship. Therefore, all these concepts can be considered as Imam's affairs.
 Figure 3. Comparison of Affairs in Views of Motahari and Asgari
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • Affairs
  • Imam
  • Prophet
  • Askari
  • Motahari

مقدمه

واژه شأن در روایات به کار رفته است؛ اما معنای مورد وفاق و معینی درخصوص آن وجود ندارد؛ بنابراین، مصادیق شئون همچنین مورد اجماع نیست. متکلمان متقدم، فصلی مجزا به این عنوان در کتب خویش اختصاص نداده‌اند؛ بلکه بحث از شئون، از مباحث جدید کلامی است که از بدنه سایر مباحث امامت استخراج شده و به‌عنوان مبحثی مجزا در حال مباحثه است. پیگیری مباحث مربوط به شئون در کتب متقدمین در مباحث حقیقت و ماهیت امامت، غایت، فلسفه و ضرورت امامت تحقیق‌پذیر است.

پژوهشگران معاصر به‌تازگی به این اصطلاح تاحدود اندکی توجه داشته‌اند. در میان پژوهشگران معاصر، شهید مطهری با استفاده از عنوان شئون پیامبر اکرم(ص)، سه شأن را برای ایشان ذکر فرموده و پس از آن به شئون ائمه، علیهم‌السلام، پرداخته‌ است. همچنین، علامه عسکری به تعریف شئون و تمایز آن با وظیفه اصلی رسالت پرداخته و مرزهای معنایی شئون را بیان کرده است؛ بنابراین، با توجه به ورود جدی ایشان در بحث شئون، معناشناسی و تعیین مصادیق از دیدگاه ایشان بررسی تطبیقی شده است تا معنای مشخصی برای این اصطلاح، پیشنهاد و مصادیقی برای آن در نظر گرفته شود.

 پیشینه‌شناسی

درخصوص شئون امام مقالات و منابع محدودی موجود است؛ زیرا این موضوع در میان کلام‌پژوهان موضوعی تازه به حساب می‌آید.؛ اما جناب حجت‌الاسلام و المسلمین، دکتر محمدحسین فاریاب، در کتاب و مقالات خویش به این موضوع پرداخته‌اند که رویکردشان به مسئله شئون در مفهوم و مصداق با مقاله حاضر متفاوت است. ایشان در مقاله «تحلیلى بر شئون اخروى امامان علیهم‌السلام»، به مصداق‌یابی شئون اخروی پرداخته و در مقاله «شئون امام در اندیشه شیخ مفید» این مصادیق را از میان آثار شیخ مفید استخراج کرده است. همچنین، در مقاله «جستاری در شأن ولایت تکوینی امامان علیهم‌السلام»، به بیان مصادیق شئون تکوینی پرداخته است. ایشان در کتاب بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه (از شیخ مفید تا فاضل مقداد) بر قرآن و سنت، ابتدا شئون را معنا، سپس شئون امامت را استنباط کرده و آنها را بر قرآن و روایات تطبیق داده است. در این کتاب، نویسنده به بیان شئون تکوینی، تشریعی و علمی از منظر متکلّمان امامیه از شیخ مفید تا فاضل مقداد پرداخته است. ایشان درمجموع، در آثار خویش با ایجاد دامنه بحث جدیدی در حوزه امامت‌پژوهی، به ابتکار عمل دست زده و این باب گفتگوی جدی را پیش روی پژوهشگران گشوده است. مقاله حاضر وجه جدیدی از شئون را از دیدگاه دو متکلم معاصر استخراج کرده و با مقایسه افکار ایشان سعی بر تعریف و بیان مصادیق معینی دارد؛ بنابراین، محقق در این مقاله سعی بر پیشنهاد تعریف مختار و تعیین مصادیق دارد؛ بنابراین، براساس معنای مختار محقق، تعداد مصادیق شئون با آنچه جناب دکتر فارباب در آثار خویش متذکر می‌شوند، تفاوت مصداقی جدی دارد.

 1- معناشناسی لغوی و اصطلاحی

برای فهم دقیق معنای شأن و کشف درست مصادیق آن، باید ابتدا مفهوم این واژه در لغت بررسی شود. شأن که جمع آن الشُّؤُوْنُ است، درمجموع در سه معنای لغوی الخَطْبُ (صاحب، 1414 ق، ص. ‏7/383)، الأمر و الحال (جوهرى، 1376ق، ج. ‏5 /2142؛ حمیرى، 1420ق، ج. 6/3613؛ ابن‌اثیر، 1367، ج. 2/437؛ فیروزآبادى، 1415ق‏، ج. 4/233؛ مرتضى زبیدى، 1414ق‏، ج. 18/310) بیشترین کاربرد و بیشترین استقبال را در میان لغویون داشته است. طبق این معانی، شأن به معنای حال و کارى است که اتّفاق افتاده یا اصلاح مى‌شود که ازنظر برخی لغویون، در امور و احوال بزرگ و مهم استفاده می‌شود (راغب اصفهانى، 1412ق، ص. 470)‌.

برخی همچنین معتقدند اگر قائلی بگوید «این شأن من است» بدین معناست که قائل معتقد است که این موضوع، سزاوار من است یا به آن سزاوارم (ابن‌فارس، 1404ق‏، ج. 3/238). همچنین، این واژه در معانی دیگری به‌ندرت، استفاده شده است؛ به‌طور مثال، یکی از معانی آن، پیوستگى میان استخوان‌هاى سر است که قوام و پایدارى انسان به آنها بستگى دارد (یعنى استخوان‌هاى سر و صورت که در طرفین سر قرار دارد) (راغب اصفهانى، 1412ق‏، ج. 2/364).

 

2- اصطلاح‌شناسی «شأن» در قرآن و احادیث

در قرآن کریم این اصطلاح استفاده شده و پیامبر بزرگوار اسلام(ص) تبیین کرده است؛ به‌طور مثال، در یکی از آیات قرآن آمده است: (کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی‌ شَأْنٍ‌) که در تبیین معنای آن، پیامبر بزرگوار اسلام(ص) فرموده است:

«وَ مَا ذَلِکَ‌ الشَّأْنُ‌؟ فَقَالَ مِنْ‌ شَأْنِهِ‌ أَنْ یَغْفِرَ ذَنْباً، وَ یُفَرِّجَ کَرْباً، وَ یَرْفَعَ قَوْماً، وَ یَضَعَ آخَرِینَ» (حمیرى، 1420ق، ج. 6/3613).

بنابراین، شأن خداوند متعال کارهای بزرگی است که انجام می‌دهد و سزاوار آنهاست؛ چون زنده‌کردن و میراندن، عزت‌دادن و ذلیل‌کردن، اعطاکردن و مانع‌شدن (ازدى، 1387، ج. ‏2/696) و طبق لسان آِیات، خداوند متعال در هر زمان در حال انجام کاری ازجمله نجات و احیاء و اماته و اعطای رزق است.

 همچنین، شأن در آِیه «وَمَا تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِیضُونَ فِی»‌ یونس/ 61 به معنای أمر است. ضمیر «منه» به ‌ شَأْنِ‌ بازمی‌گردد که طبق معنای آِیه، شأن رسول الله(ص) ازجمله تلاوت قرآن است (طریحى، 1375، ج. 6/270)؛ بنابراین، شأن به معنای کارهای بزرگی است که فردی سزاوار آنهاست. همچنین، امام رضا، علیه‌اسلام، در ابتدای روایت بلند خویش در مرو (کلینى، 1407ق‏، ج. 2/198) شأن امام را عظیم دانسته است:

إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَکَاناً

این عبارت می‌تواند معنای لغوی به‌دست‌آمده از شأن به معنای امر و حال را تقویت کند؛ البته با مراجعه به درونمایه روایت، می‌توان مصادیق شئون را یافت و با معنای به‌دست‌آمده تطبیق داد. حضرت رضا(ع) به شأن حکومتی ائمه، علیهم‌السلام، با الفاظی چون «إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ» اشاره کرده‌ و با اصطلاحاتی به این امر پرداخته است:

إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ ص وَ مَقَامُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ مِیرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع...الْإِمَامُ أَمِینُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلَادِهِ

و شأن مرجعیت دینی ایشان را با بیانی این‌چنین تبیین فرموده‌اند:

إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ الْفَیْ‌ءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ الْإِمَامُ یُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ یُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ اللَّهِ وَ یَدْعُو إِلَى سَبِیلِ رَبِّهِ‌ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ

 بنابراین، با توجه به قلمرو و مصادیق ذکرشده در روایت، منظور از شأن در این روایت، امور بزرگ بر عهده امام است. امام سجاد، علیه‌السلام، در عبارتی در دعای روز عرفه، از واژه «شئون» به معنای امور و کارها استفاده کرده است:

 وَ أَصْلِحْ لَهُمْ شُئُونَهُمْ‌، وَ تُبْ عَلَیْهِمْ

در دعای مباهله همین اصطلاح به معنای جایگاه یا امر به کار رفته است:

 وَ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِمَّا أَنْتَ فِیهِ مِنَ الشُّئُونِ‌ وَ الْجَبَرُوتِ اللَّهُمَّ وَ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکُلِّ شَأْنٍ وَ کُلِّ جَبَرُوت (طوسى، 1411ق، ج. 2/761؛ ابن‌طاووس، 1409ق، ج. 1/34).

همچنین، در روایتی دیگر به معنای امور آمده است:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِیهِ، أَبِی جَعْفَرٍ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ): أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الدَّنَانِیرِ وَ الدَّرَاهِمِ، وَ مَا عَلَى النَّاسِ فی‌ها. فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: هِیَ خَوَاتِیمُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ، جعل‌ها اللَّهُ مَصْلَحَةً لِخَلْقِهِ، وَ بِهَا تَسْتَقِیمُ شُئُونُهُمْ‌ وَ مَطَالِبُهُمْ (حر عاملى، 1409ق‏، ج. 9/30).

و در متن دعا به معنای امور و کارها آمده است:

وَ أَصْلِحْ لَهُمْ شُئُونَهُمْ‌ وَ تُبْ عَلَیْهِمْ‌ إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ‌ وَ خَیْرُ الْغافِرِین ‌(کفعمى، 1405ق، ص. 675)

اما حضرت علی، علیه‌السلام، هنگام تدفین پیامبر بزرگوار اسلام(ص) از این واژه در معنایی کاملاً متفاوت و به معنای رگ‌های سر بهره گرفته است:

وَ لَوْ لَا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ لَأَنْفَدْنَا عَلَیْکَ مَاءَ الشُّئُونِ (شریف الرضی، 1414ق، ص. 355)‏.

که معنای فوق در قضیه‌ای از سوی امام صادق، علیه‌السلام،  استفاده شده است. ایشان از طبیب هندی در مجلس منصور سؤالی پرسید و از واژه شأن در همان معنای رگ‌های سر استفاده کرد:

قَالَ الصَّادِقُ ع فَأَسْأَلُکَ شَیْئاً قَالَ سَلْ قَالَ ع أَخْبِرْنِی یَا هِنْدِیُّ لِمَ کَانَ فِی الرَّأْسِ شُئُونٌ‌ (ابن‌بابویه، 1362، ج. 2/512).

بنابراین، از مجموع روایات می‌توان به این نتیجه رسید که واژه شأن در معنای کار و امر بزرگ استفاده حداکثری شده و استفاده‌های دیگر به‌ندرت اتفاق افتاده و واژه شأن در آنها به اصطلاح تبدیل نشده است؛ البته محدثین با نگاه به روایات به این واژه توجه کرده‌اند؛ به‌طور مثال، علامه مجلسی در نامگذاری برخی باب‌ها در بحارالانوار از اصطلاح شئون بهره گرفته است؛ به‌طور مثال، نام یکی از باب‌ها را به نام «أبواب سائر فضائلهم و مناقبهم و غرائب شئونهم‌ صلوات الله علیهم‌» نامگذاری کرده که براساس محتوای باب، شئون به معنای امور است (مجلسى، 1403ق، ج. 26/227) یا در باب دیگری درخصوص ملائکه با عنوان «حقیقة الملائکة و صفاتهم و شئونهم و أطوارهم» (مجلسی، 1403ق، ج. 56/144) شئون را به معنای کارها و امور در نظر گرفته و در جای دیگری از عنوان «فی خلق الأرواح قبل الأجساد و علة تعلق‌ها بها و بعض شئونها» در همین معنا استفاده کرده است (مجلسی، 1403ق، ج. 58/131).

3- معناشناسی شئون از دیدگاه شهید مطهری(ره) و علامه عسکری

اولین مبحث در بررسی پژوهشی یک مسئله، شناخت معنای واژه‌هاست که این معناشناسی ابتدا به‌صورت لغوی و اصلاحی انجام شده است و با توجه به‌عنوان موضوع، باید در اصطلاح شهید مطهری و علامه عسکری معناشناسی شود.

1-3-معناشناسی شئون از دیدگاه شهید مطهری(ره)

 شهید مطهری در میان معانی متعدد ذکرشده برای واژه شأن، معنای «کار« را انتخاب کرده است؛ بنابراین، شأن در اصطلاح شهید مطهری(ره) به معنای «کار» است. ایشان در جهان بینی توحیدی از مجموعه آثار فعل خدا را شأن او نامیده است:

بدیهى است مخلوق خدا فعل خداست، فعل خدا خود شأنى از شئون‌ اوست و ثانى او و در قبال او نیست (مطهرى، 1372، ج. 1/87).

 یا به‌طور مثال، در تعریف ولایت زعامت، معتقد است این اصطلاح برای کسی است که باید زمام امور اجتماع را به دست گیرد و شئون‌ اجتماعى مردم را اداره کند (مطهرى، 1372، ج. 3/280) که در این تعبیر از شأن به معنای امر و کار استفاده کرده است. ایشان در جای دیگر در تعریف شأن آورده است:

پیغمبر اکرم داراى شؤون متعددى بودند؛ یعنى در آنِ واحد چند کار داشتند و چند پست را اداره مى‌کردند (مطهرى، 1372، ج. 4/717).

ایشان حتی از اصطلاح شئون برای تقسیم امور بشر استفاده کرده است و شئون‌ بشر را اعم از عبادات و اخلاقیات و اجتماعیات معرفی می‌کند[1] (مطهرى، 1372، ج. 20/ ‏135). در کتاب جهاد دقیقاً شئون به معنای ساحات یعنی به معنای ابعاد امور است. ایشان می‌نویسد:

مسیحیت دایره‌اش محدود است و اسلام دایره‌اش وسیع است. مسیحیت از حدود اندرز تجاوز نمى‌کند؛ اما اسلام تمام شئون‌ زندگى بشر را زیر نظر دارد (مطهرى، 1372، ج. 20/ 223).

همچنین در حکمت‌ها و اندرزها از مجموعه آثار،  با عبارت «و هیچ شأنى از شئون‌ زندگى بشر نیست الّا اینکه اسلام در آنجا قانونى وضع کرده و آورده است» به همین معنا اشاره کرده است (مطهرى، 1372، ج. 21/473)؛ البته گاه اصطلاح شئون در ادبیات استاد شهید، در شناخت ساحت معنایی یک کار مطرح می‌شود نه اینکه خود کار شأن نامیده شود؛ به‌طور مثال، در کتاب عدل الهی، «حکمت» را از شئون‌ علیم‌بودن و مریدبودن خدا می‌داند و عدالت را به مفهومى که گفته شد از شئون‌ فاعلیّت خداوند می‌داند؛ بدین معنا که علیم‌بودن خداوند متعال بدون حکمت معنا نداشته و فاعلیت خدا همراه با عدالت است (مطهرى، 1372، ج. 1/87) و گاه اصطلاح شأن به معنای حال و سزاواری استفاده شده است؛ یعنی آنچه بدان سزاوار است؛ به‌طور مثال، ایشان در جای دیگری می‌نویسد:

یگانگى ذات و منزّه‌بودن خدا از مثل و مانند و یگانگى او در صفات و یگانگى او در فاعلیّت از شئون‌ و صفات او است؛ اما توحید در عبادت یعنى لزوم یگانه‌پرستى، پس توحید در عبادت از شئون‌ بندگان است نه از شئون‌ خداوندغ ولى حقیقت این است که توحید در عبادت نیز از شئون‌ خداوند است؛ زیرا توحید در عبادت یعنى یگانگى خداوند در شایستگى براى معبودیّت (مطهرى، 1372، ج. 3/71).

همچنین، در بحث فلسفی وجود و ماهیت، موجودیت، علیت و معلولیت را از شئون‌ وجود می‌داند که به معنای سزاواری است (مطهرى، 1372، ج. 6/558) و در جای دیگر از همین کتاب، قانون علیت را از شئون‌ «واقعیت مطلق» معرفی می‌کند که به همان معنای فوق است (مطهرى، 1372، ج. 6/686).

در جمع‌بندی مطالب فوق می‌توان گفت شهید مطهری از اصطلاح شئون در معانی نزدیکی چون امور، کارها و سزاواری استفاده کرده است؛ اما استفاده از این واژه در معنا «امور و کارها» اکثریت و اولویت داشته و در موضعی که ایشان درصدد معناشناسی بوده، از این اصطلاح در معنای «امور و کارها» بهره برده است.

2-3- معناشناسی شئون از دیدگاه علامه عسکری

علامه عسکری، در معناشناسی شئون با شهید مطهری هم‌عقیده است و شأن را به معنای «کار» می‌داند؛ بنابراین، نقطه اشتراک شهید مطهری و علامه عسکری در وفاق معنایی است؛ زیرا هر دو، یک معنا را برای شأن برگزیده‌اند؛ به‌طور مثال، ایشان در بیان شئون ربوبیت به موارد زیر اشاره می‌کند:

تأمین نیازهای موجود مورد تربیت مثل تدوین قانون‌های لازم برای زندگانی و هدایت از شئون اصلی ربوبیّت است؛ بدین معنا که خداوند متعال به‌عنوان ربّ جهان و موجودات، هدایت همۀ آنها را به دست دارد (عسکری، 1357، ص. 59).

طبق تعبیر فوق، شئون به معنای کارها و امور بزرگی است که بر عهده خداوند متعال است؛ البته جناب علامه عسکری در مسئله شئون پیامبر(ص) و امام(ع)، میان وظیفه اصلی رسالت و سایر کارها تفاوت قائل است و به سایر کارهای نبی(ص) واژه شأن را اطلاق می‌کند؛ بنابراین، وظیفه اصلی را مجزا بیان می‌کند و سایر کارهای امام را شئون ایشان می‌نامد:

امامان همه وظیفه‌دار تبلیغ دین هستند که این وظیفه، اصلی‌ترین کار آنهاست که تعطیل‌بردار نیست؛ اما سایر کارهای ایشان شأنی از شئون ایشان است (عسکری، 1357، ج. 1/78).

طبق تعریف فوق، جناب علامه عسکری، سایر کارها غیر از تبلیغ دین را شأن پیامبر و امام می‌داند.

4- مصداق‌یابی شئون از دیدگاه شهید مطهری(ره) و علامه عسکری(ره)

دومین مسئله مهم در مقاله حاضر، شناخت مصادیق شئون است. پس از تعیین تکلیف در معناشناسی شئون و اختیار معنای «امور و کارها»، باید مصادیق این معنا از دیدگاه شهید مطهری و علامه عسکری بررسی شود.

1-4- مصادیق شئون از دیدگاه شهید مطهری

شهید مطهری در کتب مختلف خویش به مصادیق شئون اشاره کرده است. ایشان در کتاب «امامت و رهبری» مصادیق شئون را با بیان شؤون رسول اکرم(ص)‌ شامل موارد زیر می‌داند (مطهرى، 1372، ج. 4/714):

  • رسالت به معنای ابلاغ پیام‌های الهی
  • قضاوت
  • ریاست عامه

طبق تعریف ایشان، وظایف پیامبر(ص) شئون ایشان محسوب می‌شود. شهید مطهری بعد از این بحث، مبحث شئون را امتداد می‌دهد و در دایره امامت طرح می‌کند و در بیان مصادیق شئون، به سه عنوان زیر می‌پردازد:

  • امامت به معنى رهبرى اجتماع
  • ‌امامت به معنى مرجعیّت دینى و ابلاغ پیام‌های الهی
  • امامت به معنى ولایت

موارد فوق، شئون امام در تداوم شئون رسول اکرم(ص) محسوب می‌شود که با عنوان معانی امامت ذکر شده‌اند؛ ‌ البته شهید مطهری در کتاب اسلام و نیازهاى زمان شئون پیامبر را مطرح کرده که شامل سه شأن زیر است (مطهرى، 1372، ج. 21/125):

  • رسالت به معنای ابلاغ احکام الهی
  • قضاوت
  • حکومت

و در حماسه حسینی از مجموعه آثار،  شئون و مناصب پیغمبر اکرم(ص) را سه شأن تبلیغ، قضاء و رهبرى امت می‌نامد (مطهرى، 1372، ج. 27/171) که در جدول زیر این یکسانی معنا با اختلاف محدود در تعبیر آمده است:

اما در امتداد این بحث به سمت امامت، اختلاف معنایی خاصی وجود دارد (مطهرى، 1372، ج. 21/120). ایشان با عنوان «انتقال این سه مقام به امام‌» نخست به این معنا اشاره دارد که شئون ازجمله مقامات امام است و دوم، انتقال این شئون به امام را با کمی اختلاف مطرح می‌کند.

ایشان در کتاب اسلام و نیازهای زمان انتقال سه شأن نبوی را با سه مقام در امام امتداد داده‌اند که شامل مرجعیت دینی، مقام قضاوت و حکومت است (مطهرى، 1372، ج. 21/ 125)؛ اما در کتاب امامت و رهبری پس از بحث از شئون رسول اکرم(ص)، بحث را در مسئله امامت با سه عنوان «امامت به معنى رهبرى اجتماع‌»، « امامت به معنى مرجعیّت دینى‌» و «امامت به معنى ولایت» امتداد داده‌اند که اختلافاتی در دو بیان مشاهده می‌شود:

طبق جدول فوق، شهید مطهری در جایی به شأن ولایت اشاره کرده و در جای دیگری این شأن را ذکر نکرده و به قضاوت اشاره کرده است که در هر دو بیان، دو شأن مرجعیت دینی و حکومت مشترک است. شاید بتوان دلیل این اختلاف را این‌گونه ذکر کرد که شهید مطهری در کتاب امامت و رهبری، درصدد بیان معانی و مراتب امامت بوده است؛ چنانکه عنوان فصل همین است؛ اما در کتاب اسلام و نیازهای زمان، درصدد بیان انتقال مقامات پیامبر به امام بوده است و پر واضح است میان معانی، مراتب و مقامات اختلاف وجود داشته است و مراتب به همان معنای مقامات نیست؛ بنابراین، حکومت، مرجعیت دینی و قضاوت ازنظر استاد شهید از مقام‌های امام محسوب می‌شود؛ اما ولایت از مراتب امامت است. از همین‌جا شاید بتوان به این نکته دست یافت که ازنظر ایشان، مراتب و مقامات امام لزوماً واحد نیستند؛ اما در جمع‌بندی می‌توان قضاوت و ولایت را از شئون امام در نظر گرفت؛ زیرا شهید مطهری در قالب معانی یا مقامات به هر دو اشاره کرده‌اند؛ درنتیجه، شئون امام از دیدگاه شهید مطهری شامل چهار شأن است:

  • حکومت
  • مرجعیت دینی
  • قضاوت
  • ولایت

2-4-مصادیق شئون از دیدگاه علامه عسکری

علامه عسکری در کتاب نقش ائمه در احیای دین در بیان مصادیق شئون به‌صورت واضح و شفاف ورود کرده و اظهار نظر داشته است:

 امامان همه وظیفه‌دار تبلیغ دین هستند که این وظیفه، اصلی‌ترین کار آنهاست که تعطیل‌بردار نیست؛ اما سایر کارهای ایشان شأنی از شئون ایشان است؛ مثل اقامه جماعت، برپاداشتن احکام اسلامی، ایجاد جامعه اسلامی و حکومت عادله. اگر کسی در ایجاد جامعه اسلامی کمک نکرد، شاید تشکیل نشود؛ اما تبلیغ دین تعطیل‌بردار نیست. این وظیفه شرطی ندارد و مطلق است؛ اما شئون دیگر که هر یک وظیفه‌ای واجب‌اند، مشروط‌اند (عسکری، 1357، ج. 1/78).

طبق تعریف فوق، علامه عسکری، میان وظیفه اصلی رسالت و سایر کارها تفاوت قائل شده و تبلیغ دین را به‌عنوان وظیفه اصلی، بالفعل و تعطیل‌ناپذیر دانسته است؛ اما سایر کارها را مشروط به وجود شرایط می‌داند. ایشان در مطلب دیگری در همان کتاب، به همین مطلب تأکید می‌کند و ابلاغ پیام‌های الهی را وظیفه اصلی می‌داند:

بنا به تصریح قرآن کریم، وظیفۀ خاصّ پیامبر اکرم(ص) از آن نظر که پیام‌آور خداست، پیام‌آوری، رسالت و تبلیغ شرایع الهی است و بس (عسکری، 1357، ص. 59).

 بنابراین، طبق تعریف ایشان، وظیفه اصلی با شئون متفاوت است و جنبه بالفعل دارد؛ اما شئون، لزوماً بالفعل نیست و با وجود شرایط و فقدان موانع بالفعل خواهد شد. مصادیق شئون، طبق بیان علامه عسکری که در قالب مثال مطرح شده است، شامل موارد زیر می‌شود:

  • اقامه جماعت
  • برپاداشتن احکام اسلامی
  • ایجاد جامعه اسلامی و حکومت عادله

موارد فوق، از دیدگاه ایشان، مصادیق شئون مطرح شده‌اند (عسکری، 1357، ج. 1/78) که نشان‌دهنده شأن حکومت و مرجعیت دینی است. موارد فوق، از دیدگاه ایشان به‌عنوان مصادیق شئون مطرح شده‌اند که نشان‌دهنده شأن حکومت و مرجعیت دینی است. علامه عسکری مرجعیت دینی را متعلق به امامان معصوم دانسته و به مکتب خلافت در اعطای این مقام به صحابه به دلیل اشتباهات مکرر ایشان اعتراض کرده است (عسکرى، 1377الف، ص. 19).

ایشان معتقدند حضرت رسول اکرم(ص) همواره به امر امامت به‌عنوان امری مهم از ابتدای بعثت و از اولین دعوت و اخذ بیعت می‌اندیشیدند؛ بنابراین، حضرت رسول اکرم(ص) از اولین دعوت و اخذ بیعت در عشیرتک الاقربین بر ایفای شأن اقامه جامعه اسلامی اهتمام داشته‌اند (عسکرى، 1412ق، ج. 1/276) و بعد از نزول آیه اولی‌الأمر، به معرفی و تعیین ولی امر و شخص وصی و خلیفه بعد از خودشان پرداختند (عسکرى، 1412ق، ج. 1/278)؛ اما از آنجا که علامه عسکری درصدد بیان مثال بوده است، نمی‌توان نتیجه گرفت که صرفاً همین موارد ازنظر ایشان از مصادیق شئون است. همچنین، در جای دیگر، علامه عسکری خلافت را شأن مجزایی نسبت به حکومت می‌داند. معنای خلیفه ازنظر ایشان «کسی است که چون رسول خدا(ص) عمل می‌کند؛ یعنی احکام و حقایق دینی را به مردم می‌رساند»؛ اما حکومت به معنای زمامداری است و ازنظر علامه عسکری این سمت از سوی رسول خدا به جانشین ایشان سپرده می‌شود:

یعنی او هم، تنها حاکم بر حق و سزاوار زمامداری عصر خود است؛ اما این منصب به مقام خلافت ربطی ندارد و شأن دیگری از شئون پیامبر و وصیّ اوست. پیامبر حاکم است و خلیفۀ او حاکم است؛ امّا نه اینکه پیامبر یعنی حاکم یا خلیفه یعنی حاکم جانشین او. خلاصه اینکه حکومت از خلافت جداست (عسکری، 1357، ص. 59).

بنابراین، یکی از شئون امام شأن خلافت است و تفاوت خلافت و حکومت در این است که خلافت به‌عنوان یک منصب و کار مهم از وصیّ پیامبر جداشدنی و سلب‌کردنی نیست و او باید به هر صورت آثار خلافت را به انجام رساند؛ اما حکومت مانند خلافت نیست و دیگران نیز در این امر، ورود کرده و مسلمانان به‌عنوان وظیفۀ واجب بنیادکردن حکومت، در آن سهیم هستند و باید در ایجاد جامعۀ اسلامی و حکومت عادله مشارکت کنن. (عسکری، 1357، ص. 106). همچنین، علامه عسکری در جای دیگری، تبلیغ قرآن را شأن معصوم می‌داند (عسکری، 1357، ص. 69).

تبلیغ اوّلیّۀ قرآن و هر حکم از احکام خدا به مخاطب‌های آن، شأن خاص معصوم است. افراد مکلّف و مخاطبان یک حکم الهی، نخستین‌بار باید آن را از زبان یک معصوم بشوند.

درخصوص صفت عصمت برای دارنده شئون امامت، ایشان معتقدند خداوند متعال، بندگان خاص خود را با برهان الهی از معصیت تزکیه کرده است؛ زیرا این امر، لازمه امامت ایشان و شأن اقامه جامعه اسلامی است و ولی جامعه نمی‌تواند دستور به ترک گناهی بدهد که خود به آن مبادرت ورزیده است (عسکرى، 1377ب، ص. 23).

بنابراین، در جمع‌بندی می‌توان گفت مقام امامت که به‌صورت موهوبی به امام عنوان خلیفه خدا تعلق گرفته، شئونی را برای ایشان ایجاد کرده است. این شئون ازقبیل مصادیق زیر است:

  • تبلیغ قرآن
  • خلافت
  • اقامه جماعت
  • برپاداشتن احکام اسلامی
  • ایجاد جامعه اسلامی و حکومت عادله

3-4- تبیین وجوه اشتراک و اختلاف دیدگاه شهید مطهری و علامه عسکری در مصادیق شئون

در بیان مصادیق شئون، اختلافی جزئی میان تبیین علامه عسکری و شهید مطهری موجود است. در مقایسه تطبیقی مصادیق شئون نبی به جدول زیر اشاره می‌شود:

 

براساس جدول فوق، شهید مطهری، تبلیغ دین را که علامه عسکری وظیفه اصلی رسالت و با شئون متفاوت می‌داند، در دایره شئون پیامبر مطرح می‌کند و تبلیغ قرآن که با وظیفه رسالت متفاوت است، ازنظر علامه عسکری شأن نامیده می‌شود. همچنین، شأن قضاوت از سوی علامه عسکری مورد تصریح به‌عنوان شأن قرار نگرفته است؛ اما قضاوت، لازمه برپاداشتن احکام اسلامی است؛ بنابراین، نمی‌توان به این نتیجه رسید که ایشان قضاوت را یکی از شئون نمی‌داند. در شأن حکومت یا ریاست عامه نیز هر دو با یکدیگر هم‌نظرند؛ زیرا برپاداشتن احکام و ایجاد جامعه اسلامی همان ریاست عامه است. در بحث امامت نیز مصادیق شئون بین دو متکلم تا حدودی متفاوت است:

براساس جدول فوق، نوع تقسیم‌بندی شئون میان دو متکلم تاحدودی متفاوت است. شهید مطهری و علامه عسکری در شأن حکومت با یکدیگر موافق‌اند؛ اما علامه عسکری شأن دیگری به نام خلافت را نیز اضافه می‌کند و آن را متفاوت از حکومت می‌داند. همچنین، در شأن مرجعیت دینی، شهید مطهری به‌صراحت مطرح کرده است؛ اما در آثار علامه عسکری اشاره نشده است؛ البته اثبات این شأن از سوی علامه عسکری نیازمند مؤونه زیادی نیست. به نظر می‌رسد شأن مرجعیت دینی، لازمه شئونی چون تبلیغ قرآن، خلافت پیامبر(ص)، برپاداشتن احکام اسلامی است؛ بنابراین، این شأن را می‌توان به‌عنوان لازمه دیگر شئون، به علامه عسکری نیز نسبت داد و در شأن قضاوت مانند تحلیل این شأن درخصوص پیامبر(ص) عمل کرد؛ اما ولایت در تعریف علامه عسکری در زمره شئون مطرح نشده است. به نظر می‌رسد ایشان ولایت را یکی از مقامات می‌داند و اگر چنین باشد، اختلاف خاصی با شهید مطهری به چشم نمی‌خورد؛ زیرا شهید مطهری هم ولایت را تنها در یک کتاب، در زمره شئون و در اثر دیگر خویش، آن را از معانی امامت می‌داند؛ بنابراین، درمجموع هر دو متکلم با اختلاف عبارات در مصادیقی چون حکومت بر مردم و مرجعیت دینی به‌عنوان شئون امام اتفاق نظر دارند

نتیجه

پرداختن به مسائل امامت‌شناسی و جداسازی سرفصل‌ها و موضوع‌های این حیطه اعتقادی، موجب تفکیک سرفصل‌های معرفتی در این حوزه و ایجاد تمرکز علمی پژوهشگران در هر مسئله خواهد شد. موضوعاتی چون معنای امامت، ضرورت، جایگاه، صفات، شئون، خصائص، مقامات و روش‌های تعیین امام از موضوعات تفکیک‌شده از ساحت امامت‌شناسی به شمار رفته و نیازمند تمرکز جدی پژوهشگران در هر مسئله با روش‌های متنوع عقلی و نقلی است. شئون امام، یکی از این مباحث است که از بدنه مباحث عام امامت جدا شده و شکل تخصصی به خود گرفته است؛ اما سؤالاتی مانند اینکه شأن امام، نخست، نسبت به شئون نبی(ص) چیست و دوم، چه مصادیقی را شامل می‌شود، ازجمله سؤالات مهم در این عرصه است که نگاه دقیق پژوهشگران را می‌طلبد. همان‌گونه که در مقاله حاضر به روش تحلیلی به دیدگاه دو متکلم و مقایسه تطبیقی آنها پرداخته شد، شاید بتوان در معنای شأن به وفاق رسید؛ اما در تعیین مصادیق آن، به مطالعه و مباحثات متکلمانه و رسیدن به اجماعی عالمانه نیاز است؛ البته پر واضح است که کشف مصادیق شئون باید اثبات عقلی و نقلی بگیرد و وجود این مصادیق در کلمات ائمه، علیهم‌السلام، تحلیل و اثبات شوند. شأن از دیدگاه دو متکلم به معنای امور و کارهای بزرگ پیامبر یا امام است که در مصادیقی چون حکومت اسلامی، مرجعیت دینی، با یکدیگر اتفاق نظر دارند؛ اما علامه عسکری به موارد دیگری چون تبلیغ قرآن، خلافت، برپاداشتن احکام اسلامی و اقامه جماعت نیز تصریح کرده‌اند؛ درحالی‌که شهید مطهری به اموری چون قضاوت و ولایت به‌عنوان شئون اشاره کرده‌اند؛ بنابراین، می‌توان با مسامحه، همه امور فوق را از شئون قلمداد کرد.

 

قرآن کریم
ابن‌اثیر، مبارک بن محمد (1367). النهایة فی غریب الحدیث و الأثر (ج. 2). مؤسسۀ مطبوعاتی اسماعیلیان.
ابن‌بابویه، محمد بن على (1362ش). الخصال‌. جامعه مدرسین‌.
ابن‌طاووس، على بن موسى (1409ق). إقبال الأعمال (ج. 1). دار الکتب الإسلامیه‌.
ابن‌فارس، احمد بن فارس (1404ق). معجم مقاییس اللغة (ج. 3). مکتب الاعلام الاسلامی‌.
ازدى، عبدالله بن محمد (1387). کتاب الماء (ج. 2). دانشگاه علوم پزشکی ایران - مؤسسۀ مطالعات تاریخ پزشکی.
جوهرى، اسماعیل بن حماد (1376ق‌). الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیة (ج. 5). دار العلم للملایین‌.
حر عاملى، محمد بن حسن‌ (1409ق). وسائل الشیعة (ج. 9)‌. مؤسسة آل البیت علیهم‌السلام‌.
حمیرى، نشوان بن سعید (1420ق). شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم‌ (ج. 6). دار الفکر.
راغب اصفهانى، حسین بن محمد (1412ق). مفردات ألفاظ القرآن. دار القلم‌.
زبیدى، محمد بن محمد (1414ق). تاج العروس من جواهر القاموس (ج. 18)‌. دار الفکر.
شریف الرضی، محمد بن حسین‌ (1414ق). نهج البلاغة (صبحی صالح، مصحح). هجرت.
صاحب، اسماعیل بن عباد (1414ق). المحیط فى اللغة (ج. 7). عالم الکتب.
طریحى، فخرالدین بن محمد (1375). مجمع البحرین‌ (ج. 6). مرتضوی‌.
طوسى، محمد بن الحسن ( 1411ق). مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد (ج. 2). مؤسسة فقه الشیعة.
عسکری، مرتضی (1377الف). الصحابی و عدالته. مجمع علمی اسلامی.
عسکری، مرتضی (1377ب). عصمة الأنبیاء و الرسل. مجمع علمی اسلامی.
عسکری، مرتضی (1412ق). معالم المدرستین. مؤسسة البعثة.
عسکری، مرتضی (1357). نقش ائمه در احیاء دین. بنیاد بعثت.
فاریاب، محمدحسین (1396). بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه (از شیخ مفید تا فاضل مقداد) بر قرآن و سنت. مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
فیروزآبادى، محمد بن یعقوب ( 1415ق). القاموس المحیط (ج. 4). دار الکتب العلمیة.
کفعمى، ابراهیم بن على عاملى (1405ق). المصباح (جنة الأمان الواقیة). دار الرضی‌.
کلینى، محمد بن یعقوب‌ (1407 ق). الکافی (ج. 2). دار الکتب الإسلامیة.
مجلسى، محمدباقر (1403ق). بحار الأنوار (ج. 26). دار إحیاء التراث العربی‌.
مطهرى، مرتضى (1372). مجموعه آثار استاد شهید مطهرى. صدرا.