انسان‌شناسی خوف از خدا مبتنی بر دیدگاه علامه طباطبایی: رویکرد روانشناختی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار گروه روانشناسی بالینی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران

چکیده

تفاوت نگرش محققان به ماهیت انسان، نه‌تنها زمینه و زیربنای توصیف و تبیین ویژگی‌های شخصیتی است، بستری برای شناسایی و معرفی حالات نفسانی نو در انسان است. با توجه به تفاوت دیدگاه علامه طباطبایی با برخی از روان‌شناسان و اندیشمندان غربی درخصوص خاستگاه هیجان ترس، هدف این مقاله، شناسایی ویژگی‌های انسان‌شناسی در پدیدآیی هیجان خوف از خدا است. روش پژوهش، کیفی و از روش تحلیل کیفی محتوای متون دینی با تمرکز بر توصیف، تبیین و تحلیل استفاده شده است. یافته‌های پژوهش نشان دادند خوف از خدا بهنجار و از انواع خوف حزم است که به هرگونه ترس، بیم و دلواپسی به خاطر خدا که برآمده از احتیاط باشد، اشاره دارد. همچنین، خوف از خدا دارای دو قسم، خوف در توازن با رجا و خوف از مقام الهی است. علاوه بر این، پدیدآیی خوف از خدا مبتنی بر چهار ویژگی در انسان است. یک: هدفمندی، دو: خصوصیات وجودی انسان (وابستگی و پیوستگی)، سه: انسان موجودی با انگیزه دفع ضرر و چهار: مراتب معرفت انسان از توحید که علامه طباطبایی به هر کدام از آنها تأکید داشته است. نتایج نشان دادند خاستگاه ترس از خدا نه‌تنها عوامل طبیعی بیرونی (همچون رعد و برق) نیست، وابسته به برخی از ویژگی‌های ماهیت معلولی انسان، اصل جهت‌مندی و عدم استقلال فرد نسبت به هستی قلب و درونمایه‌های آن است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

The Anthropology of Fear of God Based on Allameh Tabatabai's Perspective: A Psychological Approach

نویسنده [English]

  • mahmood khaliliyan shalamzari
Assistant Professor, Department of Clinical Psychology, Faculty of Humanities, Shahed University, Tehran, Iran
چکیده [English]

The difference in researchers’ attitudes towards human nature is not only the background and foundation of describing and explaining personality traits but also a platform for identifying and introducing new emotional states in humans. The purpose of this study is to identify the features of anthropology from Allameh Tabatabai’s point of view on the emergence of fear of God. The research method is qualitative. The qualitative analysis of the content of religious texts with a focus on description, explanation, and analysis has been used. The findings of the research showed that fear of God is a normal issue. In addition, fear of God has two types, fear in balance with hope and fear of divine position. Moreover, the phenomenon of fear of God is based on four characteristics in humans: 1) purposefulness, 2) the existential characteristics of man, 3) man with the motivation to avoid harm, and 4) the levels of man's knowledge of monotheism. The results showed that the origin of fear of God is not only external natural factors (such as lightning); rather, it is dependent on some characteristics of the disabled nature of the human being, the principle of orientation, and the lack of independence of an individual.
 
Keywords: Fear of God, Purposefulness of Man, Existential Weakness, Motivation to Avoid Harm, Allameh Tabatabai.
 
Introduction
In psychology, fear is an avoidance reaction combined with the motivation of protection. Some psychologists (e.g. Freud, 1983) and philosophers (e.g. Russell, 1970) believe that external natural factors (such as thunder and lightning) are the main cause of fear in humans. They introduce fear as a factor in turning to God. On the contrary, in Allameh Tabatabai’s view, the origin of fear is within man. Man is the effect of God and God, as a true being, is the cause of the causes of other beings.
Since the type of philosophical attitude towards human quiddity is the basis for explaining human personality and psychological states (Parvin and John, 2002), considering the difference in the views of Allameh Tabatabai and some Western psychologists and thinkers regarding the origin of fear (the inner essence of man or external natural factors), as well as the difference in the ontological system of Allameh in the analysis of the phenomenon of fear (the real God versus the God created by the mind), the purpose of this study is to explain the anthropology of fear of God based on Allameh Tabatabai's point of view. The meaning of fear of God is a person's concern about the threat of the goal, which strengthens the motivation of the person to achieve the goal and prevents him from committing and being close to the source of the threat (Khaliliyan Shalmazari et al., 2018). Therefore, this study seeks to answer the following research question:
RQ1: In Allameh Tabatabai's view, which human characteristics are the origin of fear of God?
 
Materials and Methods
The research method is qualitative with the aim of investigating the anthropological features of fear of God from Allameh Tabatabai's viewpoint. For this purpose, the method of qualitative content analysis of religious texts, focusing on description, explanation, and analysis was used. Based on this, first, the divisions of fear of God were presented from Allameh Tabatabai’s viewpoint. In addition, deeper explanations and analyses of the text were made, focusing on the direction of discovering anthropological features. Then, by identifying the materials related to the anthropology of fear of God, more explanations were presented so that the features of his anthropology can be discovered and analyzed through their connection with the phenomenon of fear of God in humans.
 
Research Findings
Divisions of Fear from the Perspective of Allameh Tabatabaei
In Allameh Tabatabai’s perspective, fear is divided into two types: jobn fear [abnormal and morbid fear] and hazm fear [normal and non-morbid fear] (Tabatabaei, 1995, p. 322-323). According to Allameh Tabatabai, absolute fear is not a morbid emotion; rather, it is considered an illness when it leads to the loss of nafs [weakness of will] and has three characteristics: 1) creating a state of confusion in a person, 2) moaning (alfaza), and 3) decreasing the ability to deal with the source of fear (Tabatabai, 1995, p. 321).
Anthropological characteristics of fear of God
In Allama Tabatabaei’s thought, the emergence of fear of God in humans is based on four characteristics: 1) purposefulness, 2) existential characteristics of humans (dependency and connectedness of humans), 3) motivated human beings to repel harm, and 4) levels of human knowledge of monotheism.
 
Discussion of Results and Conclusions
To Allameh Tabatabai, a human is not only a needy being but also a purposeful being. The analysis of behaviors and emotional traits in the thought of Tabatabai is based on the principle of directionality. Although this finding is in line with the positivist psychology perspective on meaning and purpose; however, the focus on transcendental goals versus individual goals is the distinguishing aspect of Allameh Tabatabai’s view. In the phenomenon of fear of God, attaining divine proximity and the benefits of the afterlife is a goal that directs all behaviors towards itself, which is beyond individual goals and basic needs in psychology.
The understanding of poverty and need arises from the weakness of human existence in the face of the Creator and the cause of existence reminds us of the dependence and continuity of humans in connection to God. Based on this, unlike Freud and Russell, the origin of fear of God is not only external natural factors, it is the characteristic of human dependence and connection with God.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Fear of God
  • Purposefulness of Man
  • Existential Weakness
  • Motivation to Avoid Harm
  • Allameh Tabatabai

مقدمه

در دانش روان‌شناسی ترس، یک واکنش اجتنابی معرفی می‌شود. در بیشتر بحث‌های مربوط به هیجان، ترس جای مهمی به خود اختصاص می‌دهد و به‌عنوان یکی از هیجانات اولیه معرفی می‌شود (پلاچیک، 1371، ص. 57؛ Vital & Hamann, 2010, p. 2864; Levenson, 2011, p. 379). در چهارچوب نظریه فروید، ترس حالت نامطبوع و نشانه‌ای برای ارگانیزم تلقی می‌شود که مکانیزم‌های دفاعی را در موقعیتی که انجام عمل مطابق با موازین اجتماعی نباشد، به راه می‌اندازد (خداپناهی 1390، ص. 113). این هیجان شاید از آن نظر اهمیت ویژه‌ای دارد که در آن حالت فشار و تخریب به‌طور بالقوه ازنظر مقدار و اهمیت بر حالت سازندگی تفوق دارد و معمولاً آمادگی برای بروز واکنش‌های اجتنابی بیشتر از آمادگی برای کنش‌های اکتسابی است (Kempf, 1958, P. 906). در شرایط پدیدآیی هیجان ترس، فرد موقعیت را به‌صورت بالقوه خطرناک و تهدیدکننده تعبیر می‌کند. خطرها و تهدیدهای درک‌شده می‌توانند روانی یا جسمانی باشند. رایج‌ترین موقعیت‌های ترس‌برانگیز آنهایی هستند که در پیش‌بینی صدمه جسمانی یا روانی، آسیب‌پذیری در برابر خطر یا انتظار اینکه توانایی‌های مقابله‌گری فرد قادر نخواهد بود از پسِ شرایط آینده برآیند، ریشه دارند (ریو، 1399، ص. 561).

اما ترس فقط واکنش اجتنابی نیست؛ بلکه توام با انگیزش محافظت است. اساساً ترس یک عکس‌العمل و احساس معمولی از زندگی است؛ همان‌طور که شادی، عشق، غصه و خشم جزئی از زندگی هستند. اما دربارۀ ترس باید گفت ما را از موقعیت‌های خطرناک حفظ می‌کند. ترس به ما کمک می‌کند که در موارد خطر، رفتارهای متناسب با آن بروز دهیم و تصمیم بگیریم (براش و ریچبرگ، 1384، ص. 17). در این هیجان، انگیزش محافظت معمولاً به‌صورت گریختن و کناره‌گیری از منبع ترس یا به‌صورت پاسخ‌های کنارآمدن برای روبه‌رو شدن با منبع ترس آشکار می‌شود؛ البته ترس از دید مثبت می‌تواند برای آموختن پاسخ‌های کنارآمدن، حمایت انگیزشی فراهم کند که فرد را از همان ابتدا از روبه‌رو شدن با خطر دور می‌سازد (ریو 1399، ص. 562).

در اندیشه اسلامی ترس به‌عنوان عامل انگیزه‌ساز برای انسان‌ها مطرح می‌شود. مبتنی بر این رویکرد، ترس از انگیزه‌های اساسی است که افراد را به سمت رفتار سوق می‌دهد. چرا «در زندگى فردى، اجتماعى، دنیوى و اخروى، محرک اصلى در بیشتر رفتارها و اعمال انسان ترس است» (مصباح یزدی، 1385، ص. 157). هرچند کسب منفعت هم عامل انگیزش بخش است، ترس عامل محرک انسان در بیشتر کارها است (مصباح یزدی، 1385؛  1393). بر این اساس، بیشتر موارد، ترس باعث تحریک و تلاش انسان مى‌شود و میزان کمی از رفتارهای انسان برآمده از وعده پاداش یا جلب منفعت است.

در ادبیات اسلامی واژه‌های متعددی همچون «خوف»، «جبن»، «حذر»، «خشیت» و «تقوا» به‌صورت صریح یا ضمنی حاوی معنای ترس است. از میان این واژه‌ها «خوف از خدا» موضوع تأکیدشدۀ مقاله حاضر است که اندیشمندان مسلمان در اخلاق اسلامی (مانند خواجه نصیر‌الدین طوسی، 1384؛  فیض کاشانی، 1379) به آن توجه داشته‌اند. در میان اندیشمندان مسلمان علامه طباطبایی مطلق خوف ـ جدای از اینکه به چیزی اضافه شود ـ را یکی از عواطف نفسانی انسان (طباطبایی، 1430ق، ج1/421؛  ج 8/40) و عامل انگیزه‌ساز معرفی می‌کند. در اندیشه علامه طباطبایی خوف در پی وقوع امری خطرناک و لازم الاجتناب شکل می‌گیرد (طباطبایی، 1430ق، ج9/113) و هرگاه چنین وضعیتی نسبت به امر شرّی [نامطلوب] ایجاد شود، باعث اضطراب خاطر و اندوه درونی می‌شود (طباطبایی، 1430ق، ج8/297)؛ بنابراین، مطلق خوف عبارت است از تأثیر نفس بعد از مشاهده مکروهی که او را وا می‌دارد تا از آن محذور احتراز جوید و بدون درنگ در مقام دفع آن برآید (طباطبایی، 1430ق، ج10/321). به‌طور خلاصه، از نگاه علامه طباطبایی، خوف عاملی بازدارنده از ارتکاب اشتباه (طباطبایی، 1430ق، ج10/28) و نیرویی در جهت رسیدن به هدف است و نه‌تنها ویژگی بازدارندگی نسبت به انجام گناه، عاملی انگیزه‌ساز است (طباطبایی، 1430ق، ج. 7/39).

در بررسی عوامل راه‌انداز ترس در انسان نگاه‌های متفاوتی وجود دارد. برخی انسان‌شناسان، روان‌شناسان و اسطوره‌شناسان در [بررسی] واکنش‌های انسان‌های اولیه و اساطیری معتقدند عوامل طبیعی به‌عنوان یک عامل بیرونی (همچون رعدوبرق، باد و باران) سبب اصلی ایجاد ترس در انسان شده و این ترس، در ادامۀ حیات روانی انسان زیربنای گرایش دینی‌اش را نیز ساخته است (پیرحیاتی، 1390، ص. 326)؛ برای مثال، وجود خدا در نگاه زیگموند فروید (1362، ص. 117) برآمده از یک تابوی وجدانی و یا تابوی احساس گناه است. درواقع از نگاه فروید، نه‌تنها منشأ پیدایش خداوند، منشأ عقاید دینى در ذهن انسان‌ها آرزوى محفوظ ماندن از آسیب عوامل طبیعی بوده است. انسان‌هاى اولیه براى فرار از ترس و دلهره در برابر عوامل آسیب‌رسان، رفته‌رفته به موجوداتى صاحب قدرت و شعور و مسلط بر طبیعت نائل شدند تا بتوانند ازطریق خواهش، قربانى، عبادت، دعا و کارهایى از این قبیل، مهر و محبت آن موجودات را برانگیزد و خود را از خطر برهانند. ازنظر فروید، انگیزه گرایش انسان به خداوند، نه‌تنها در دوران اولیه تاریخ «مسئله ترس» بوده است، امروزه نیز این دیدگاه همچنان به قوت خود باقى است. همسو با دیدگاه فروید، نگاه برتاند راسل است که ترس را عامل پیدایش دین و گرایش به خدا مطرح می‌کند. او معتقد است «مذهب قبل از هر چیز اساساً بر مبنای ترس استوار شده است. ترسی ناشناخته و از این راه، احساسی به وجود می‌آید که هر کس تصور می‌کند در مشکلات و مشاجرات پشتیبانی دارد» (راسل، 1349، ص. 37). او با طرح خطر زوال و نابودی انسانیت و تمایل انسان‌ها نسبت به دست‌یابی به پناهگاهی امن، به این نتیجه می‌رسد که انسان‌ها به علت ترس، متمایل شده‌اند تا با ایجاد موجودی به‌عنوان خدا به جستجوی آرامش برآیند. راسل در این خصوص می‌گوید: «بشر در مخاطره اخلاق قرار گرفته است و در حال حاضر، ترس مانند گذشته بشر را مستند به جستجوی پناهگاهی می‌کند که خداوند آن را ارزانی داشته است» (راسل، 1349، ص. 255).

درست برعکس نگاه فروید و راسل، در نظام هستی‌شناسی علامه طباطبایی انسان و ماسوی الله همه معلول خدا بوده‌اند و خداوند به‌عنوان یک موجود حقیقی، علت تامه هستی است. در این نظامِ اندیشه‌ای «قلب» به‌عنوان پایگاه درونی، جایگاه ادراک خوف است. ایشان در موارد متعددی (طباطبایی،1430ق، ج. 9/46، 220) خوف را ازجمله عواطف باطنی انسان برمی‌شمرد و قلب را محل ادراک خوف و آشکارکننده احکام عواطف باطنی معرفی می‌کند. مراد از قلب در کلام علامه طباطبایی (1430ق) خود آدمی یعنی خویشتن او و نفس او است (ج 2، ص. 223). ایشان با اشاره به اعتقاد باطل بسیاری از عوام که تعقل، تفکر، حب، بغض، خوف و امثال اینها را به قلب به‌عنوان یک اندام فیزیکی نسبت داد‌ه‌اند، تصریح می‌کند مُدرِک واقعى این امور شناختی و هیجانی خود انسان است، چرا ادراک از مصادیق کسب و اکتساب است و جز به خود انسان نسبت داده نمى‌شود (طباطبایی، 1430ق، ص. 224). بر این اساس، منشأ ادراک عواطف باطنی ازجمله خوف متأثر از درون انسان است.

از آنجا که نوع نگرش فلسفی به ماهیت انسان، زمینه و زیربنای توصیف و تبیین حالات نفسانی انسان است، نوع نگرش محققان به انسان در تبیین شخصیت و حالات روانی تأثیرگذار است؛ برای مثال، یک نظریه، انسان را موجودی دارای منطق، قدرت انتخاب و تصمیم‌گیرنده به حساب می‌آورد (دیدگاه تعقلی) و دیگری انسان را موجودی تابع سایق‌ها، بی‌اراده و نامعقول (دیدگاه حیوانی)؛ نظریه سوم انسان را موجودی می‌داند که به‌طور خودکار به محرک‌های بیرونی واکنش نشان می‌دهد (دیدگاه ماشینی)؛ در حالی که دیدگاه چهارم انسان را به‌صورت یک نظام پردازش و شبه‌رایانه می‌بیند (دیدگاه رایانه‌ای) (پروین و جان، 1386). همچنین از آنجا که برخی پژوهشگران (لطف‌آبادی، 1390) ضرورت درک و دریافت «جوهره آدمی» را از عمده‌ترین خط‌مشی‌های آینده روان‌شناسی برای تعامل مبتنی بر روش‌های حکیمانه اسلامی - ایرانی مطرح کرده‌اند، ضرورت دارد تبیین حالات نفسانی انسان براساس نگرش اسلامی صورت پذیرد. بر این اساس، با توجه به تفاوت دیدگاه علامه طباطبایی و برخی از روان‌شناسان (مانند فروید) و اندیشمندان غربی (مانند راسل) درخصوص خاستگاه هیجان ترس (منشأ ترس ویژگی‌های ماهیت انسان یا عوامل طبیعی بیرونی)، همچنین، تفاوت نظام هستی‌شناسی علامه در تحلیل پدیدآیی خوف (خدای واقعی در برابر خدای مخلوق ذهن) مسئله این مقاله در راستای تبیین انسان‌شناسی خوف از خدا براساس دیدگاه علامه طباطبایی است. در این مقاله منظور از خوف، به‌عنوان عامل رابطه با خدا، ‌این است که فرد به‌منظور دوری از پیامد‌های منفی و ناپذیرفتنی،‌ رفتارهای خود را مطابق نظر و دستورهای خداوند انجام می‌دهد (مظاهری و پسندیده،‌ 1390، ص. 110) و چنین تعریف می‌شود «خوف از خدا نگرانی فرد نسبت به تهدید هدف است که به موجب آن، انگیزه فرد درخصوص دستیابی به هدف تقویت و درخصوص ارتکاب و نزدیکی به منشأ تهدید بازداری می‌شود» (خلیلیان شلمزاری و همکاران، 1397 ص. 35). بنابر آنچه گفته شد مقاله حاضر به دنبال پاسخ به این سؤال است که کدام ویژگی‌های انسان‌ منشأ پدیدآیی خوف از خدا در دیدگاه علامه طباطبایی است.

روش

این تحقیق از نوع مطالعات کیفی است که به بررسی ویژگی‌های انسان‌شناسی خوف از خدا از دیدگاه علامه طباطبایی پرداخته است. بدین منظور، از روش تحلیل کیفی محتوای متون دینی با تمرکز بر توصیف، تبیین و تحلیل استفاده می‌کند. روش تحلیل کیفی محتوای متون دینی از مطالعات زبان‌شناسی، نظریه حوزه‌های معنایی و تلاش‌هایی به‌عمل‌آمده در فهم متون دینی مشتق می‌شود. هدف اصلی تحلیل کیفی محتوای متون دینی این است که پژوهشگر از یکسری مفاهیم و گزاره‌های متون دینی به فهم و استنباط‌های روان‌شناختی دست یابد. در تحلیل کیفی محتوای متون دینی گردآوری داده‌ها به‌صورت استقرای کیفی انجام می‌گیرد؛ بنابراین، فرایند تحلیل از جز به سوی کل است و اشتراک در یک ویژگی می‌تواند عاملی برای طبقه‌بندی واژه‌ها و گزاره‌ها در یک حوزه شود (شجاعی، 1399). جامعه متنی پژوهش، مجموع مجلدات المیزان فی تفسیر القرآن و نمونه متنی پژوهش مطالب با محتوای واژه‌ «خوف از خدا»، «تقوی» و «خشیت» و مشتقات آنها و مطالب متناظر با دیدگاه انسان‌شناسی است که به‌صورت هدفمند انتخاب شده‌اند. بر این اساس، در شیوه جمع‌آوری اطلاعات به‌منظور پردازش فعال متن تفسیر المیزان ابتدا تقسیمات خوف از خدا از دیدگاه علامه طباطبایی ارائه شد تا اطلاعات به شکل تازه‌ای درآید. علاوه بر توصیف طبقات خوف از خدا تبیین‌ها و تحلیل‌های عمیق‌تر متن با تمرکز بر جهت‌گیری کشف ویژگی‌های انسان‌شناسی صورت گرفت. در این مرحله، با شناسایی مطالب حاوی داده‌های مرتبط با انسان‌شناسی به‌طور عمومی و اختصاصی خوف از خدا تبیین‌های عمیق‌تر صورت گرفت تا ازطریق برقراری ارتباط آنها با پدیدآیی خوف از خدا در انسان، ویژگی‌های انسان‌شناسی کشف و تحلیل شوند.

 یافته‌ها

  1. تقسیمات خوف از دیدگاه علامه طباطبایی

در دیدگاه علامه طباطبایی، خوف به دو قسم خوف جبن [خوف نابهنجار و مرضی] و خوف حزم [خوف بهنجار و غیر مرضی] تقسیم می‌شود (طباطبایی، 1430ق، ج. 10/322، 323). به نظر علامه، مطلق خوف، هیجان مرضی نیست؛ بلکه زمانی مرضی محسوب می‌شود که باعث از بین رفتن مقاومت نفس [ضعف اراده] و دارای سه نشانه‌ باشد. یک: ایجاد حالت گیجی در فرد، دو: ناله (الفزع) و سه: از بین رفتن تدبیر نسبت به برطرف کردن منبع ایجاد کننده ترس [کاهش توانایی مقابله با منشأ ترس] (طباطبایی، 1430ق، ج. 10/321)[1]. ایشان خوف ضعیفان بنی‌اسرائیل از فرعون [می‌توان این خوف را خوف از ملوک نامید] (طباطبایی، 1430ق، ج. 10/113) و خوف از فاش‌شدن نیت‌های باطنی در منافقین را از مصادیق خوف مرضی معرفی می‌کند (طباطبایی،1430ق، ج. 9/327، 411). علامه پس از تبیین جبن به‌عنوان یک صفت مرضی، خوف حزم (خوف احتیاطی) را در مقابل خوف جبن مطرح می‌کند. خوف حزم به هرگونه ترس، بیم و دلواپسی به خاطر خدا که برآمده از احتیاط باشد، اشاره دارد. ایشان دامنه خوف حزم را شامل ترس فرد نسبت به جان یا آبرو یا مال معرفی و بیان می‌کند که اگر فرد از چیزی بر جان یا آبرو یا مالش به خاطر خدا بترسد، نه به خاطر هوای نفس این نوع ترس، خوف حزم در برابر خوف جبن است (طباطبایی، 1430ق، ج. 10/323).

همچنین، خوف از خدا در دو شکل خوف در توازن با رجا و خوف از مقام الهی در فرد شکل می‌گیرد (طباطبایی، 1430ق، ج. ‌19/108). با توجه به اصل بنیادین توحید در نظام فکری علامه طباطبایی (طباطبایی، 1430ق، ج. 10/135)، ایشان مراتب و درجاتی را برای خوف از خدا مطرح می‌کند (طباطبایی، 1430ق، ج. 10/90). چنانچه در تفسیر آیه 50 سوره نحل دو نوع خوف از خدا معرفی می‌شود؛ یک: خوف در توازن با رجا و دو: خوف در برابر مقام خدا. در خوف در توازن با رجا، فرد خائف انتظار دریافت امر ناخوشایند دارد و این انتظار امر ناخوشایند موجب بروز خوف می‌شود. مثال ذکرشده برای این نوع از خوف از خدا، خوف از عذاب است (طباطبایی، 1430ق، ج. 12/268، ج. 19/108)؛ بنابراین، در خوف از عذاب چون فرد انتظار دریافت عذاب به‌عنوان یک امر ناخوشایند دارد، نگران و خائف می‌شود؛ اما در خوف در برابر مقام خدا، احتمال و انتظار امر ناخوشایند موجب بروز خوف نمی‌شود؛ بلکه شناخت مقام جلال، عظمت، قاهریت و کبریایی خداوند و اینکه خداوند آگاه از اعمال انسان است (طباطبایی، 1430ق، ج. 19/108)، موجب پدیدآیی خوف در انسان می‌شود. در کلام علامه به حقیقت ترس از مقام خدا چنین اشاره شده است:

«حقیقت [این نوع از] ترس عبارت است از: تأثر و انکسار و کوچک‌شدن و خلاصه پریدن رنگ روى ضعیف در مقابل قوى‌اى که با قوتش ظهور یافته و شناخته شده و تپش قلب زیردست در قبال بالادست کبیر متعال که با کبریائیش بر همه‌چیز قاهر شده است» (طباطبایی، 1374، ج. 12/387).

مواجهه فرد در این نوع از خوف (خوف از مقام) موجب بروز آثاری ازجمله مذلت، خواری، اندکاک و عبادت همراه با خضوع در برابر مقام عزت و جبروت الهی می‌شود (طباطبایی، 1430ق، ج. 19/108).

 ویژگی‌های انسان‌شناسی خوف از خدا

در اندیشه علامه طباطبایی، پدیدآیی خوف از خدا در انسان مبتنی بر چهار ویژگی است؛ یک: هدفمندی، دو: خصوصیات وجودی انسان (نیازمندبودن [وابستگی] و عین‌الربط‌بودن [پیوستگی] انسان)، سه: انسان موجودی با انگیزه دفع ضرر و چهار: مراتب معرفت انسان از توحید. علامه (1430ق) در موضوع هدفِ خلقت انسان، شناخت از ظرفیت‌های وجودیِ انسان را مسیر دست‌یابی به هدف معرفی می‌کند (ج. 3/58). همچنین، با توجه به نقش اراده و شعور، به انگیزه جلب منفعت و دفع ضرر در پدیدآیی حالات نفسانی اشاره کرده است (ج. 10/322-321)؛ ازاین‌رو، در راستای تبیین دیدگاه علامه طباطبایی نسبت به ویژگی‌های انسان‌شناسی هیجان خوف از خدا، توجه به ویژگی‌های هدفمندی، ضعف وجودی، عامل انگیزه و مراتب معرفت نسبت به توحید در انسان لازم است.

  1. 2. انسان موجودی هدفمند

پذیرش مؤثربودن انتخاب هدف در شکل‌گیری فرایندهای شناختی، هیجانی و رفتاری از ناحیه علامه طباطبایی نشان‌دهندۀ اهمیت تعیین هدف در پدیدآیی فرآیندهای روانی است. بر این اساس، علامه (1430ق، ج. 1/373) سه نوع هدف را عامل تأثیرگذار در بروز رفتار و صفات نفسانی ازجمله خوف از خدا معرفی می‌کند.

یک: دست‌یابی به فوائد دنیوی و دریافت تحسین از ناحیه افکار عمومی؛

دو: دست‌یابی به فوائد اخروی؛

سه: دست‌یابی به قرب الهی.

ایشان با اشاره به اشتراکات و تفاوت‌های میان هر یک از این اهداف، تعیین هر کدام از آنها را به میزان بهره‌گیری از ظرفیت‌های شناختی افراد منوط می‌کند؛ ازاین‌رو، پدیدآیی هیجان خوف براساس هر یک از اهداف ذکرشده، متفاوت است؛ چنانکه علامه (1430ق) صفت ترس را براساس هر کدام از این اهداف متفاوت توصیف کرده است. ایشان پدیدآیی ترس براساس هدف اول را در «موقعیت شکست» برآمده از ملامت مردم و در «موقعیت موفقیت» برآمده از اِسناد‌دهی مردم نسبت به شانسی‌بودن موفقیت تحلیل می‌کند. براساس هدف دوم، آنچه موجب پدیدآیی ترس در «موقعیت موفقیت» می‌شود، میزان احتمال نسبت به دست‌یابی یا فقدان فوائد اخروی است و آنچه موجب پدیدآیی ترس در «موقعیت شکست» می‌شود، میزان احتمال درخصوص مواجهه با ضررهای اخروی است. با توجه به هدف سوم، میزان تقرب به خداوند، عامل پدیدآیی ترس است. مبتنی بر هدف سوم، پدیدآیی ترس در فرد به‌منظور کمال خود یا کسب یک فضیلت انسانى و حتی منافع اخروی نیست؛ بلکه هر کارى انجام می‌دهد بدان سبب است که محبوبش دوست دارد و اگر از کاری اجتناب می‌کند، به دلیل کراهت محبوبش است (طباطبایی، 1430ق، ج. 1/373).

  1. 2. انسان موجودی ضعیف

در اندیشه علامه طباطبایی، علاوه بر هدفمندی انسان، به ویژگی ضعف وجودی انسان در پدیدآیی خوف از خدا توجه شده است. در انسان‌شناسی خوف از دیدگاه علامه، به ضعف وجودی برآمده از نیازمندی و عین‌ربط بودن انسان به فاعل هستی‌بخش تأکید شده است. در این نظام فکری، انسان و ماسوی الله همه معلول خدا بوده‌اند و حق‌تعالی علت تامه هستی است. نسبت بین معلول و علت در منشور فکری ایشان، نسبتی یک طرفه است، یعنی هر چه هست، علت است و معلول عین فقر است نه فقیر؛ به همین دلیل، او معتقد به امکان فقری است (مصلح و موسوی مقدم، 1390، ص. 92). علامه با بیان اینکه انسان از خودش چیزی جز فقر ندارد (طباطبایی، 1430ق، ج. 4/7)، معلولیت و نیازمندی مطلق انسان را امری فطری و تکوینی می‌داند و به تبیین ویژگی نیازمندی و احتیاج انسان می‌پردازد:

«اولین بارى که ما چشم بدین جهان مى‌گشاییم [و مناظر هستى را مى‌بینیم. قبل از هر چیز پدیده ادراک نسبت به خود ما ایجاد می‌شود] و قبل از هر چیز خود را مى‌بینیم و سپس نزدیک‌ترین امور را به خود که همان روابط ما با عالم خارج و مستدعیات قواى عامله ما در بقاء ما است، درک مى‌کنیم، پس خود ما و قواى ما و اعمال متعلق به آن اولین چیزى است که درب دل‌هاى ما را مى‌کوبد و به درک ما در مى‌آید؛ اما ما خود را نمى‌بینیم مگر مرتبط بغیر و همچنین، قوا و افعالمان را. پس مى‌توان گفت احتیاج اولین چیزى است که انسان آن را مشاهده مى‌کند و آن را در ذات خود و در هر چیزى که مرتبط به او و قوا و اعمال او است و همچنین، در سراسر جهان برون از خود مى‌بیند و در همین اولین ادراک حکم مى‌کند به وجود ذاتى که حوایج او را بر مى‌آورد و وجود هر چیزى منتهى به او مى‌شود و آن ذات خداى سبحان است. آیه شریفه «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ» این ادراک و این حکم ما را تصدیق مى‌کند» (طباطبایی، 1374، ج. 8/456، 457).

علامه در مطلب بالا بیان می‌کند نه‌تنها انسان موجودی نیازمند است، به نیازمندبودن خود اِشراف دارد و درک فقر و نیازمندی حکایت‌گر ضعف وجودی انسان در برابر خالق و علت هستی‌بخش است.

فهم روان‌شناسی ویژگی‌ وجودی انسان (یعنی: نیازمندی و عین‌ربط‌بودن) در توصیف خصوصیت «عدم استقلال» و «وابستگی و پیوستگی» امکان‌پذیر است. علامه (1430ق) در ذیل آیه 24 سوره انفال «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُون» با اشاره به واسطه‌بودن خدا میان آدمی و قلب‌اش به تبیین این مطلب می‌پردازد که زمام قلب مؤمن به دست خداست؛ درنتیجه، اختیار و مالکیت استقلالی نسبت به هستیِ قلب و درونمایه‌های آن ندارند؛ ازاین‌رو، توجه فرد مؤمن نسبت به وابستگی و عدم استقلال خود و نقش تأثیرگذار خداوند در قلب و درون‌مایه‌های آن، عاملی است تا انسان نسبت به آنچه انجام داده یا تصمیم بر انجام دارد، دل نبندد و همواره از نقش تأثیرگذار خداوند در عملکرد قلب برحذر باشد؛ بنابراین، توجه به ویژگی وابستکی و عدم استقلال فرد نسبت به قلب و درونمایه‌های آن منشأ ترس از خداوند است. به‌طور کلی، درک ضعیف‌بودن انسان که برخاسته از نیازمندی و عین‌ربط‌بودن انسان به خداوند است، حکایت‌گر وابستگی و عدم استقلال فرد نسبت به هستی قلب و درونمایه‌های آن است که از یک طرف وابستگی و پیوستگی انسان به خداوند و از سوی دیگر، منجر به پدیدآیی انگیزه دفع ضرر می‌شود.

  1. 2. انسان موجودی با انگیزۀ دفع ضرر

در نظام فکری علامه طباطبایی، «دفع ضرر» و «جلب منفعت» به‌عنوان دو انگیزه درونی در پدیدآیی هیجانات نقش دارند. در این منظومه فکری «دفع ضرر» عامل انگیزشی در بروز خوف از خدا است و حکم عقل نسبت به وجوب دفع ضررِ احتمالی، منشأ درونی انگیزه دفع ضرر است. علامه طباطبایی در تفسیر آیه 70 سوره هود به نقش دفع ضرر در شکل‌گیری خوف تصریح (طباطبایی، 1430ق، ج. 10/322) و متوجه‌شدن احتمال ضرر نسبت به نفس را سرچشمه پدیدآیی خوف معرفی می‌کند (طباطبایی، 1430ق، ج10، ص. 90). مبتنی بر خوانش طبیعت از دیدگاه علامه طباطبایی (خلیلیان شلمزاری و خسروپناه، 1396) واکنش طبیعت انسان، در برابر انحراف، به گونه‌ای است که انگیزه لازم برای تکمیل نقص و رفع حوائج تکوینی‌اش فراهم می‌شود. چون طبیعت وجودى انسان به‌خودى‌خود مجهز به قوا و ادواتى شده است که با آنها از خود دفاع می‌کند، چون فطرتاً وجود خودش را دوست می‌دارد و هر چیزى را که حیات او را تهدید می‌کند، به هر وسیله که شده است از خود دور می‌سازد (طباطبایی، 1430ق، ج. 1/436)؛ بنابراین، حکم به احتراز از هر چیزی که نفس فرد از سوی آن تهدید می‌شود لازم است (طباطبایی، 1430ق، ج. 7/39)؛ اگرچه تهدید و ضرر احتمالی باشد؛ ازاین‌رو، علامه (1430ق) صرف احتمال تهدید را به‌عنوان انگیزه در شکل‌گیری خوف کافی می‌داند؛ البته هرچه مراتب احتمال قوی‌تر شود، یعنی سطح شناخت افراد نسبت به تهدیدکنندگی افزایش یابد، تأثیرگذاری انگیزه دفع ضرر در پدیدآیی هیجان خوف بیشتر می‌شود (ج. 7/99)؛ بنابراین، از آنجا که انسان موجودی دارای شعور و اراده است، با فعلیت‌بخشی به انگیزه‌ دفع ضرر در پدیدآیی هیجان خوف از خدا مؤثر است.

  1. 2. مراتب معرفت انسان از توحید

علامه (1430ق) به پدیدآیی هیجان ترس، برآمده از تلقین‌شناختی تصریح می‌کند (ج1، ص. 373)؛ اما از آنجا که اصل توحید یک اصل اساسی در شکل‌گیری فرایندهای روانی در افراد است (ج 10، ص. 135)؛ متناسب با درک مراتب‌محوری توحید، انگیزه دفع ضرر در پدیدآیی خوف از خدا فعال می‌شود. علامه طباطبایی در تفسیر «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» (آیه 62 سوره یونس). افرادی که از هیچ‌چیز نمی‌ترسند را کسانی با درجه عالی از ایمان (طباطبایی، 1430ق، ج. 10/90) و دارای مقامات معنوی (طباطبایی، 1430ق، ج. 10/92) مطرح می‌کند. این افراد «غیر از خدایِ واحدِ بی‌شریک، مالکی نمی‌بینند و معتقدند خودشان چیزی ندارند تا از فوت آن بترسند یا به خاطر از دست دادن آن اندوهناک شوند» (طباطبایی 1430ق، ج10، ص. 90)؛ بنابراین، اولیای خدا نسبت به مراتب بالایی از توحید شناخت عالی و ایمان (تبعیت‌کردن از اراده الهی) دارند. بر این اساس، ضرری متوجه آنها از ناحیه غیر خداوند نمی‌شود و از هیچ‌چیزی جز آنچه خدا اراده می‌کند، نمی‌ترسند. پس ترس از خدا در اولیای الهی، درواقع تبعیت‌کردن افراد از اراده الهی است؛ چنانچه علامه (1430ق) خوف اولیاء از خداوند را به موضوع تسلیم در برابر خدا بر‌می‌گرداند و بیان می‌کند:

«اولیای خدا از چیزی نمی‌ترسند، مگر آنکه خدای تعالی اراده کند که آنان از چیزی بترسند؛ همان‌طور که خداوند از آنان خواسته است تا از پروردگارشان بترسند و همه اینها [اموری که خدا اراده کرده که از آنها ترسیده شود] مراحلی از تسلیم‌شدن در برابر خداوند است».

علامه در جمع‌بندی، ایمان به مراتب بالای اصل توحید در اولیاء‌ را علت ترس انحصاری اولیاء‌ از خداوند و نترسیدن از غیر خدا بیان می‌کند. چرا اولیاءی خدا بر این باوراند که حقیقت مِلک منحصراً‌ برای خداست و غیر از خدای تعالی هیچ چیزی استقلال در تأثیر ندارد، تا هیجانات انسان ازجمله خوف متعلَق به آن شود. کسی که اعتقاد به توحید، سراسر وجودش را فرا گرفته است، خوف‌اش را از خدا می‌داند. اولیای خدا برای غیر خدای تعالی هیچ استقلالی در تأثیر نمی‌بینند و مؤثر مستقل را تنها خدای تعالی و مالکیت و حکم را منحصر در خدای عزوجل می‌دانند؛‌ درنتیجه، از غیر آن جناب نمی‌ترسند ‌و فقط از خدا یا چیزی که خدا دوست می‌دارد و می‌خواهد که از آن بترسند، می‌ترسند (طباطبایی، 1430ق، ج. 10/92-93).

بنابراین، بازگشت مصادیق خوف غیر مرضی به اصل توحید است و تفاوت انواع خوف از خدا (خوف در توازن با رجا و خوف از مقام الهی) به سبب تفاوت افراد در میزان شناخت و معرفتی است که نسبت به توحید دارند؛ ازاین‌رو، کسانی که در عالی‌ترین درجات توحیدند، فقط از خدا می‌ترسند و قرب الهی را هدف‌گذاری می‌کنند و کسانی که مراتب پایین‌تری از معرفت دارند، با تعیین دست‌یابی به فوائد اخروی، مراتب متعلِق خوفشان متفاوت می‌شود؛ اما باید در نظر داشت همه مصادیق خوف غیر مرضی به اصل توحید بازگشت دارند. به تعبیر دیگر، با توجه به مراتب شناخت و معرفت نسبت به توحید، همه مصادیق خوف غیر مرضی، خوف از خداوند است؛ با این تفاوت که افراد به حسب میزان شناخت و معرفتی که از خداوند دارند، در مصادیق خوف از خداوند متفاوت‌اند. چنانکه علامه در ذیل تفسیر آیه 26 سوره هود، ایجاد خوف از عذاب از ناحیه حضرت نوح، علیه‌السلام، را به هدف جلب توجه بت‌پرستان به‌سمت توحید مطرح می‌کند (طباطبایی، 1430ق، ج. 10/199). با توجه به مطالب تفسیر المیزان در ذیل آیه مذکور (سطح شناخت محدود بت‌پرستان از اصل توحید)، ترس از عذاب به‌عنوان یکی از مصادیق ترس غیر مرضی نسبت به کسانی است که در مراتب اولیه شناخت توحید هستند؛ ازاین‌رو، علامه میزان شناخت (فهم ساده) بت‌پرستان از خداوند را علت به‌کارگیری هیجان ترس از ناحیه حضرت نوح در دعوت بت‌پرستان به‌سمت توحید مطرح می‌کند.

به‌طور کلی، علامه درخصوص اینکه خوف غیر مرضی شامل چه مصادیقی می‌شود، معیاری با دو ویژگی مطرح می‌کند. ایشان آنچه را از مصادیق خوف غیر مرضی مطرح می‌کنند که نخست، ممکن و محتمل‌الوقوع باشد و دوم، در صورت وقوع، مقداری از سعادت انسان را از بین ببرد؛ سعادتی که ما توقع داریم واجد آن باشیم و خود را واجد آن فرض می‌کنیم (طباطبایی، 1430ق، ج. 4/61). با توجه به معیار گفته‌شده، خاستگاه خوف در نگاه خائف از قطعیت برخوردار نیست و فرد خائف یقین به دریافت تهدید از ناحیه منشأ خوف ندارد. این عدم قطعیت، هماهنگ با عامل انگیزشی خوف یعنی انتظار ضرر و احتمال ضرر است. همچنین، دومین ویژگی در معیار مطرح‌شده، بیان‌کنندۀ تهدیدشدگی هدف از ناحیه مصادیق خوف غیر مرضی است؛ به این معنا که مصادیق خوف غیر مرضی ظرفیت تهدیدکنندگی هدف را دارند و این معیار دوم همسو با ویژگی هدفمندی طبیعت انسان است.

 نتیجه‌ گیری

علامه طباطبایی (1430ق) با رد «نظریه تبدل انواع»[2] در نسل کنونی انسان‌ها برای انسان جوهر و ذاتی مستقل قائل است. علامه با نقد فرضیه داروین (ج. 2، ص. 112) و ایجاد خدشه در قوانین برآمده از آن (ج. 2، ص. 300- 302)، قائل است نسل کنونی از انسان‌ها یک نوع مستقلی است که از نوع دیگری جدا نشده است. به نظر او، انسان نوعی مستقل از سایر انواع است و ذات و جوهری مباین با ذات دیگر انواع دارد؛ ازاین‌رو، قابلیت تبدیل به نوع دیگر را ندارد (ج. 2، ص. 112). به نظر او، انسان ترکیبی از روح مجرد و جسم مادی است و این دو بُعد در عالم مادی با یکدیگر ملازم‌اند (ج. 2، ص. 113) و واژه نفس برای اشاره به وجه تلازم این دو بُعد در عالم دنیا به کار می‌رود (ج. 4، ص. 135). همچنین، ایشان معتقد است انسان خالقی دارد که او را به گوش، چشم و قلب مجهز کرده و در پی آن نیروی ادراک و فکر در انسان پدید آمده است که به‌وسیله آنها قادر به شناسایی حوادث و موجودات گذشته، حال و آینده است (ج. 2، ص. 113).

اگرچه علامه (1430ق) انسان را موجودی نیازمند معرفی می‌کند (ج. 4، ص. 7)، در تحلیل رفتار و صفات هیجانی برخلاف روان‌شناسان مکتب انسان‌گرایی و مکتب روان‌تحلیل‌گری فقط بر سلسله نیازها و نیازهای جنسی متمرکز نمی‌شود؛ بلکه همان‌طور که خلیلیان شلمزاری و خسروپناه (1396، ص. 68) تبیین کرده‌اند طبیعت از نگاه علامه، هدفمند است و انسان به‌عنوان یک موجود طبیعی دارای هدف است. بر این اساس، تحلیل رفتار و صفات هیجانی در اندیشه ایشان براساس اصل جهت‌مندی صورت می‌گیرد و این تمرکز بنیادین علامه بر هدفمندی برخلاف تمرکز روان‌شناسان انسان‌گرا و روان‌تحلیل‌گر درخصوص اصل نیازمندی انسان است. به عبارت دیگر، در اندیشه علامه طباطبایی نیازهای انسان جهت‌دار هستند و جهت آنها به سوی یک هدف واقعی است و این‌گونه نیست که صرف نیازداشتن بدون در نظر گرفتن جهت آن راه‌انداز هیجان باشد؛ بلکه در دیدگاه علامه به‌منظور جلوگیری از بروز هیجانات کاذب، تعیین جهت و هدف‌داری به‌عنوان یک واقعیت، زیربنای شکل‌گیری هیجان قرار دارد.

از دیدگاه علامه طباطبایی (1430ق) تعیین هدف، امری مهم برای دست‌یابی به سعادت یا شقاوت انسانی شمرده می‌شود (ج 1، ص. 373) و احتمال عدم دست‌یابی به اهداف قرب الهی و فوائد حیات اخروی برانگیزاننده خوف از خدا می‌شود. این یافته همسو با فلسفه سعادت‌گرا[3] است که با پتانسیل انسانی در ارتباط است و از این ایده حمایت می‌کند که بهزیستی[4] زمانی رخ می‌دهد که افراد رفتارهای بیانگر شخصی را در طی تعقیب هدف معنادار انجام دهند (Ryan & Deci, 2001. P. 156). همچنین، این یافته همسو با دیدگاه فرانکل درخصوص اهمیت معنا (Frankl, 1962, P. 49) و نظریه دوم سلیگمن درخصوص شادکامی است که عنصر معنا و هدف را یکی از پنج عنصر مهم در راستای افزایش میزان شکوفایی معرفی می‌کند (Seligman, 2011, P. 23).

اگرچه این یافته همسو با منظرگاه روان‌شناسی مثبت در خصوص معنا و هدف است، تمرکز بر اهداف متعالی در برابر اهداف فردی، وجه تمایز دیدگاه علامه طباطبایی و نظریه‌های مثبت‌گرا است. در نظریه شکوفایی سلیگمن، معنا و هدف محدود به هدف‌های بلند فردی است و از هدف‌های مقدس و متعالی سخنی به میان نیامده و جهت‌دهی هدف و معنا به ‌سمت اهداف عالی دینی قرار نگرفته است؛ اما در پدیدآیی خوف از خدا در دیدگاه علامه طباطبایی هدف و معنایی که تمام رفتارها را متوجه خود می‌کند، دست‌یابی به قرب الهی و فوائد حیات اخروی است که فراتر از اهداف فردی و نیازهای بنیادین در دانش روان‌شناسی است.

مبتی بر یافته‌های به‌دست‌آمده از دیدگاه علامه طباطبایی، انسان از خودش چیزی جز فقر ندارد. درک فقر و نیازمندی برخاسته از ضعف وجودی انسان در برابر خالق و علت هستی‌بخش، حکایت‌گر عدم استقلال فرد نسبت به هستی قلب و درونمایه‌های آن است که در عملکرد و پدیدآیی آنها ارتباط و وابستگی میان انسان به خداوند برقرار است. این یافته همسو با خوانش مصلح و موسوی مقدم (1390، ص. 92) از دیدگاه علامه طباطبایی است که انسان با عقل سلیم، معلولیت خود و جهان و نیز فقر ذاتی و ربط محض خود با خالق را بنا به فطرت خویش درمی‌یابد؛ بنابراین، نمی‌توان انسان را به‌عنوان موجودی خود بنیاد یا سوژه تعریف کرد؛ بلکه معلولی است که ازطریق مسیری طبیعی که همان قانون فطرت است، به هدف غایی خود که قرب الاهی است، می‌رسد. چنین انسانی معناخواه، غایت‌شناس، غایت‌گرا، جاودانه و ساعی الی الله است. او عبد خداست و رابطه‌اش با خالق خود، رابطه عبودیت و پرستش است، نه ادعای استقلال و خودبنیادی. بر این اساس، برخلاف دیدگاه فروید (1362، ص. 115) و راسل (1349، ص. 37) خاستگاه ترس از خدا نه‌تنها عوامل طبیعی بیرونی (همچون رعد و برق) نیست، برخی از ویژگی‌های علت هستی‌بخش و ویژگی وابستگی و پیوستگی انسان به خداوند است.

یافته‌های مقاله نشان دادند باوجود عین‌ربط‌بودن و احتیاج، انسان همواره نیازمند توجه و عنایت از ناحیه فاعل هستی‌بخش است و از مهم‌ترین تهدیداتی که هستی فرد با آن مواجه می‌شود و موجب پدیدآیی خوف از خدا می‌شود، دریافت‌نکردن توجه از ناحیه فاعل هستی‌بخش است. با توجه به مراتب شناخت، این بی‌توجهی از ناحیه فاعل هستی‌بخش دارای مراتب است. برخی از مواردِ این بی‌توجهی در قرآن به‌عنوان تهدید (عذاب) آمده و یادآوری این‌گونه تهدیدات منشأ خوف از خدا می‌شود. این یافته همسو با دیدگاه مصباح یزدی (1381) در ذیل آیه 75 سوره آل عمران «وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» است که بی‌توجهی و سخن‌نگفتن خداوند با افراد شقی یکی از بزرگ‌ترین عذاب‌های الهی معرفی می‌شود؛ ازاین‌رو، مؤمنینی که در دنیا زندگی می‌کنند، از اینکه مبادا مورد توجه و عنایت خداوند قرار نگیرند، دچار خوف می‌شوند؛ بنابراین، احتمال بی‌توجهی از ناحیه خداوند در قیامت عاملی در پدیدآیی خوف از خدا در دنیا است.

یافته‌های مقاله بیان کردند ضعیف‌بودن انسان، یکی از منشأهای وجودی است که موجب خوف از خدا می‌شود. این یافته هم‌جهت با ویژگی‌هایی است که مصباح یزدی (1385) برای افراد داری خوف از خدا بیان می‌کند:

«اگر انسان احساس کند داراى قدرت و توان مقابله با خطرات و سختى‌ها است، ترس از روبه‌روشدن با خطر ندارد. از این نظر در مقایسه با افراد رشید و بالغ، کودکان بیشتر مى‌ترسند؛ چون آنان ضعیف و ناتوان‌اند و در برابر آزار و تعدى دیگران خود را بسیار آسیب‌پذیر مى‌دانند؛ اما افراد بالغ و به‌ویژه کسانى که در مقایسه با هم‌سالان خود قدرت و توان بیشترى دارند، ترس از روبه‌رو شدن با بسیارى از خطرات را ندارند؛ چون خود را برخوردار از توان کافى براى مقابله با خطرات و تعدى دیگران مى‌یابند. پس به هر اندازه در انسان احساس ضعف، ناتوانى و فقر وجود داشته باشد، ترسش نیز بیشتر است و کسى که ضعیف‌تر باشد، ترسش فزون‌تر مى‌باشد. از سوى دیگر، کمال انسان در آن است که به بندگى محض خداوند دست یابد و از مظاهر بندگى خدا این است که انسان خود را مالک چیزى نداند، بلکه باور داشته باشد که داراى ضعف، نقص و فقر ذاتى است و سر تا پا نیازمند خداوند قادر متعال است. به‌طور طبیعى، کسى که خود را حقیر و ضعیف محض مى‌یابد و هیچ قدرت و توانى در خود نمى‌یابد که به‌وسیله آن خطرات را از خود دفع کند، سر تا پاى وجودش را ترس فرا مى‌گیرد و ترسش از خالق و مالک هستى که داراى قدرت نامحدود و بى‌پایان است، فوق‌العاده خواهد بود» (ص. 158-159).

براساس دیدگاه علامه طباطبایی (1430ق) اصل توحید یک اصل اساسی در شکل‌گیری شناخت، هیجان و رفتار است (ج 10، ص. 135)؛ ازاین‌رو، اصل محوری توحید در تمام مصادیق خوف از خدا با مراتب مختلف (مرتبه شدید در خوف از مقام الهی و مرتبه ضعف در خوف در توازن با رجا) جاری است. در تأیید این مطلب شبر (1383ق، ص. 247) قائل است که یکی از ویژگی‌های مفهوم خوف مراتبی است که براساس حالات و میزان شناخت افراد درجه‌بندی می‌شود؛ چنانچه دانشمندان اخلاق وجود مراتب را در قالب خوف عامه از عذاب، خوف خاصه از عتاب و خوف اخص خواص از احتجاب بیان کرده‌اند (موسوی خمینی، 1383، ص. 224)؛ بنابراین، باتوجه به ویژگی مراتب‌پذیری سازه خوف از خدا هر دو نوع خوف از مقام الهی و خوف در توازن با رجا از مصادیق آن به حساب می‌آیند که هدف فرد خائف در خوف از مقام الهی، قرب الهی و هدف در خوف در توازن با رجا دست‌یابی به فوائد حیات اخروی است.

 [1]. ظهور العی و الفزع و الذهول عن التدبیر لدفع المکروه.

[2]. transformism

[3]. eudaemonist philosophy

[4]. Well-being

قرآن کریم
براش، کریستین، و اینگاماریا، ریچبرگ (1384). هول و هراس (منیر سنگلجی، مترجم). انتشارات پیدایش.
پروین لارنس ای، و پی، جان اولیور (1386). شخصیت، نظریه و پژوهش (محمدجعفر جوادی و پروین کدیور، مترجم). آییژ. (اثر اصلی منتشر شده در 2001)
پلاچیک، روبرت (1371). هیجان‌ها حقایق، نظریه‌ها و یک مدل جدید (محمود رمضان‌زاده، مترجم). انتشارات آستان قدس رضوی. (اثر اصلی منتشر شده در 1980)
پیرحیاتی، محمد (1390). اسطوره و دین رویکردی پژوهشی و عرفانی به دین. دفتر پژوهش و نشر سهروردی.
خداپناهی، محمدکریم (1390). انگیزش و هیجان، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهی.
خلیلیان شلمزاری، محمود، حسن‌آبادی، حمیدرضا، سقای بی‌ریا، محمدناصر، و براتی‌سده، فرید (1397). خوانش روان‌شناختی خوف از خدا مبتنی بر اندیشه علامه طباطبایی. روان‌شناسی و دین، 43، 23-38.
خلیلیان شلمزاری، محمود، و خسرپناه، عبدالحسین (1396). خوانشی نو در توصیف و تحلیل خاستگاه تفاوت‌های جنسیتی از نگاه علامه طباطبایی. مطالعات جنسیت و خانواده، 5(1)، 61-81.
راسل، برتراند (1349). چرا مسیحى نیستم؟ (س، الف، س، طاهرى، مترجم). سازمان چاپ آسمان. (اثر اصلی منتشرشده در 1967).
ریو، جان مارشال (1399). انگیزش و هیجان (یحیی سید محمدی، مترجم).‌ نشر ویرایش. (اثر اصلی منتشر شده در 2018)
شجاعی، محمدصادق (1399). روش تحلیل کیفی محتوای متون دینی، مبانی نظری و مراحل اجرا. مطالعات اسلام و روان‌شناسی، 14(27)، 41-73.
شبر، عبدالله (1383ق). الاخلاق. مطبعه النعمان.
طباطبایی، محمدحسین (1430ق). المیزان فی تفسیر القرآن (ج. 1، 2، 4، 7، 8، 9، 10، 12، 19). انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
طباطبایی، محمدحسین (1374). ترجمه تفسیرالمیزان (ج. 8، 12) (محمدباقر موسوی همدانی، مترجم). انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. (اثر اصلی منتشر شده در 1430ق)
طوسی، نصیرالدین (1384). اوصاف‌الاشراف (سیر و سلوک و تهذیب نفس) (محمدرضا غیاثی کرمانی، بازنویس). حضور.
فروید، زیگموند (1362). توتم و تابو (باقر ایرج‌پور، مترجم). انتشارات آسیا. (اثر اصلی منتشرشده در 1965)
فیض کاشانی، محسن (1379). راه روشن، ترجمه المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء (سید محمدصادق عارف، مترجم). بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی.
لطف‌آبادی، حسین (1390). روش‌شناسی پژوهش در روان‌شناسی و علوم‌تربیتی. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
مصباح یزدی، محمدتقی (1385). پندهای الهی. انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله علیه.
مصباح یزدی، محمدتقی (1393). جرعه‌ای از دریای راز. انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله علیه.
مصباح یزدی، محمدتقی (1381). پندهای امام صادق علیه‌السلام به ره‌جویان صادق. انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله علیه.
مصلح، علی‌اصغر، و موسوس مقدم، رحمت‌الله (1390). نسبت انسان با خدا در فلسفه دکارت و نقد آن از دیدگاه محمد‌حسین طباطبایی. پژوهش­های فلسفی کلامی، 12(4)، 91-112.
مظاهری، محمدعلی، و پسندیده، عباس (1390). مثلت ایمان الگوی ابعادی رابطه انسان با خدا. سازمان چاپ و نشر دارالحدیث.
موسوی خمینی، روح‌الله (1383). چهل حدیث. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.