دوره 3، شماره 8 ، پاییز و زمستان 1391، ، صفحه 83-96
چکیده
موضوع معاد از اهم مباحث دینی، فلسفی و کلامی است. ابن سینا فیلسوف مسلمان و توماس آکوئینی، فیلسوف و متکلم مسیحی، دو اندیشمند برجسته اند که در این زمینه دارای نظرهای خاصی هستند. ابن سینا در همه موارد (بجز ...
بیشتر
موضوع معاد از اهم مباحث دینی، فلسفی و کلامی است. ابن سینا فیلسوف مسلمان و توماس آکوئینی، فیلسوف و متکلم مسیحی، دو اندیشمند برجسته اند که در این زمینه دارای نظرهای خاصی هستند. ابن سینا در همه موارد (بجز قبول معاد جسمانی) روشی کاملاً فلسفی دارد؛ در حالی که توماس، روشی فلسفی- کلامی اتخاذ می کند. دربارۀ نفس، هر دو اتفاق نظر دارند که جوهری غیرمادی است و لذا با مرگ بدن، از بین نمی رود. همچنین، هر دو قائل به حدوث نفس بوده، برای خلود آن هم اقامۀ برهان می کنند. عالم برزخ و بهشت و دوزخ مادی در فلسفۀ ابن سینا جایگاهی ندارد، اما توماس با استفاده از متون نقلی، وارد بحث در جزئیات این موارد میشود. این هر دو نفر، اصل معاد را ضروری و همگانی میدانند، ولی ابن سینا تنها راه قبول معاد جسمانی را، تعبّد به شرع مقدس میداند. عمدهترین مانع او در اثبات عقلی آن، مادیت قوۀ خیال است، اما توماس با تأکید بر نقش بدن در حقیقت انسان، ضرورت معاد جسمانی (البته جسمانیتی متفاوت با این دنیا) را میپذیرد. در خصوص معاد روحانی، ابن سینا با اثبات تجرد نفس، بقای آن را تضمین مینماید و با تقریر اصولی، قائل به وجود لذت و الم عقلی یا همان سعادت و شقاوت میشود. توماس نیز با ردّ احتمالات متعدد، سعادت نهایی انسان را در رؤیت عقلی بی واسطۀ ذات خداوند میداندکه البته تحققش برای انسان تنها در قیامت و آن هم با اشراق خاص الهی ممکن است
دوره 2، شماره 6 ، پاییز و زمستان 1390، ، صفحه 95-108
چکیده
یکی از مباحث مهم مورد اختلاف ابنسینا و ملاصدرا در علم النفس، مبحث تجرد خیال است. گرچه ابنسینا در بعضی از آثار خود مانند المباحثات با تردید و تحیر، تجرّد خیال را مطرح نموده است، ولی با توجه به ...
بیشتر
یکی از مباحث مهم مورد اختلاف ابنسینا و ملاصدرا در علم النفس، مبحث تجرد خیال است. گرچه ابنسینا در بعضی از آثار خود مانند المباحثات با تردید و تحیر، تجرّد خیال را مطرح نموده است، ولی با توجه به مبانی او، که عقل را فقط مدرِک کلیات میداند و هر نوع ادراک جزئی را به قوای جسمانی نسبت میدهد، نمیتواند به تجرّد خیال معتقد باشد، لذا در کتاب النجاه تصریح میکند که ادراک خیالی، ادراکی مادی و جسمانی است، نه مجرد. و در کتاب النفس شفاء سه دلیل بر جسمانی بودن خیال اقامه میکند. اما صدرالمتألهین به تجرد خیال معتقد بوده و در آثار متعدد فلسفی خود، به ویژه اسفار، علاوه بر پاسخ دادن به ادله منکرین تجرّد خیال، ادلهّ متعددی را در اثبات تجرّد خیال اقامه نموده است. وی در کتاب الشواهد الربوبیه با استفاده از تجرّد خیال به اثبات عقلانی معاد جسمانی میپردازد و ادعا میکند تاکنون کسی برهان عقلی قاطعی بر این مسأله اقامه نکرده است؛ و حتی شیخ الرئیس ابوعلی سینا با همه نبوغ فلسفیاش، نتوانسته برهان عقلی بر اثبات معاد جسمانی اقامه کند، لذا آن را تعبداً پذیرفته است. بنابراین، ملاصدرا اثبات تجرد قوه خیال و براساس آن اثبات فلسفی معاد جسمانی را از ابتکارات فلسفی خود میداند. هدف این نوشتار، اولاً مقایسه دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا در مبحث تجرد خیال و بررسی استدلالات مربوطه و ثانیاً ارزیابی استدلالات ملاصدرا بر اثبات فلسفی معاد جسمانی از راه تجرد خیال است. در این مقاله نشان داده خواهد شد که در صحت و درستی برخی استدلالات ملاصدرا تردید وجود دارد .