محمدرضا عابدی؛ عقیله آراسته
چکیده
عینالقضات، در جایگاه یک مسلمان موحد، خداوند را خالق و مبدأ کل و ابلیس را از آفریدههای او میداند. او بیشتر از همان ابلیسی سخن میگوید که در ادیان توحیدی، مخصوصاً دین اسلام مطرح است؛ یعنی ابلیسِ ...
بیشتر
عینالقضات، در جایگاه یک مسلمان موحد، خداوند را خالق و مبدأ کل و ابلیس را از آفریدههای او میداند. او بیشتر از همان ابلیسی سخن میگوید که در ادیان توحیدی، مخصوصاً دین اسلام مطرح است؛ یعنی ابلیسِ نافرمان متکبر، دشمنِ خدا و بدخواهِ نوع بشر؛ اما آنگاه که سخن او حالوهوای شطح و طامات به خود میگیرد، از ابلیس، جانبداری و تنزیه و تقدیس میکند. نگاه او، در چنین مواردی، با معتقدات اسلامی و صریح آیات قرآن و روایات همخوانی ندارد. عینالقضات در ارائۀ این اندیشه از صوفیان مدافع ابلیس چون حسن بصری، حلّاج و احمد غزالی و اندیشۀ گنوسی و عرفان قبالای یهود و برخی اندیشههای ایران باستان تأثیر پذیرفته است. همچنین میان دیدگاه عینالقضات در دفاع از ابلیس و احیاناً تقدیس او با اندیشههای شیطانپرستی (از دیرباز تا کنون)، وجوه مشترک و جنبههای تمایزی وجود دارد. وجه مشترک، تلقی مثبت و جانبدارانه از ابلیس است؛ اما تفاوت را باید در موضوعاتی مانند «معیار ارزیابی منزلت ابلیس»، «جایگاه ابلیس در عالم و نسبت او با خدا و انسان» و «ابلیس، موضوع سجده بر آدم و میوه ممنوعه» جستجو کرد. معیار ارزشگذاری منزلت خاصی که عینالقضات برای ابلیس قائل است ـ به گمان او ـ بندگی، تقرب و عشق ابلیس در بارگاه الهی است، نه تقابل ابلیس با خداوند. بر این پایه، ابلیسِ عینالقضات موحّد است و در توحید بر همه سبقت میگیرد؛ اما ابلیسِ شیطانپرستان این کمالات را ندارد و همواره با نیروهای خیر و خدای واحد مطلق تضادّ و تقابل دارد. او ارزش خود را مرهون تکبّر، سرکشی، گستاخی و نافرمانی در مقابل خداوند میداند؛ چنانکه میتواند بر مسند خدا بنشیند و در معرض پرستش قرار گیرد و خود بهوجودآورندۀ دینِ شیطانی شود.